…وقتی در رو باز کردم با صدای باز شدن در پدر مهناز در حالی که کمربند تو دستش بود رو به من برگشت مهناز هم که مثل یک گل پژمرده بود بود. زندایی از پشت پنجره با چشمای گریان به دایی و دختر دایی نگاه میکرد. من آب دهنم رو […]
شب قدر ، به اقتصاد ربوی بانک ها ، به آمار وحشتناک سقط جنین، به اخلاق رانندگی مان و… باید فکر کرد و برای خیلی چیز ها باید کرد.
…وقتی در رو باز کردم با صدای باز شدن در پدر مهناز در حالی که کمربند تو دستش بود رو به من برگشت مهناز هم که مثل یک گل پژمرده بود بود. زندایی از پشت پنجره با چشمای گریان به دایی و دختر دایی نگاه میکرد. من آب دهنم رو […]