نودیها:در زمانهای کهن، که هنوز گاهشماری ماههای سیروزه پدید نیامده بود، ایرانیان حساب سال را با چلهبندیهایی نگاه میداشتند. آنها دو چلهی تابستانه و دو چلهی زمستانه داشتند که چلهی بزرگ زمستانه، از آغاز دیماه تا جشن سده بود و چلهی کوچک زمستانه، از دهم بهمن تا پایان این ماه رخ میداد. با پایان بهمن، دورهی سرمای سالانه به پایان میرسید و دورهی گرمای بهاری آغاز میشد. ایرانیان چند هزار سال است که شب چله، آغاز چلهی بزرگ را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیدهدم بیدار میمانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم میکنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به خوابگاه میروند و لختی میآسایند.این شب، شب زایش خورشید است و خورشید، چهل روز پس از آن، با نیروی فراوان خواهد تابید و سرما را از میان خواهد برد.
آیین شب چله، از ایران به میانجیگری مهرپرستان رومی، به امپراتوری روم راه یافت و جشن «زایش خورشید شکستناپذیر» خوانده شد. جشن «زایش خورشید شکستناپذیر» پس از مسیحی شدن رومیها در سدهی چهارم میلادی ـ نخستین سدهی آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان ـ با تصویب پاپ، به عنوان روز «کریسمس» (مراسم میلاد مسیح) شناخته شد: چرا که تاریخ زایش عیسی مسیح برای مسیحیان مشخص نبود. اگر چه به واسطهی اشتباه محاسباتی گاهشماران رومی، این روز، چهار روز به نادرستی عقب افتاد و در ۲۵ دسامبر قرار گرفت. این روز، چهار روز ـ و در سال های کبیسه سه روز ـ پس از شب چلهی راستین (شب ۲۱ دسامبر) است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار میشدهاند. آیین آراستن «سرو» و «کاج» در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت، مخصوصاً «سرو» به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو میایستادند و پیمان میبستند که سال بعد، یک نهال سرو دیگر کشت کنند.
پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را «خور روز» [به معنای روز خورشید] و «دِیگان» میخواندند و به برگزاری جشن میپرداختند. در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست میکشیدند که نمیخواستند احیاناً دست به بدی بیالایند؛ چرا که آیین مهرپرستی، در روز زایش خورشید، ارتکاب هر کار بد کوچک را گناهی بسیار بزرگ میشمرد. هرمان هیرت، زبانشناس بزرگ آلمانی که «دستور زبان تطبیقی زبانهای آریایی» را نوشته است ـ که پارسی از جملهی این زبانها است ـ نظر داده که نام دی – به معنای خداوند – به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه زایش دو بارهی خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانوادهی زبانهای آلمانی) و از خانوادهی بزرگتر زبانهای هندو اروپایی است. هرمان هیرت در آستانهی دیگان به دنیا آمده بود و به زادروز خود، که همزمان با زایش دو بارهی خورشید بود، مباهات بسیار میکرد.
فردوسی به استناد منابع خود، جشن شب چله و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (کیانیان که از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:
که ما را ز دین بهی ننگ نیست / به گیتی، به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر / نظر کردن اندر شمار سپهر
آداب شب چله در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، میوههای خشکشده، خشکبار و تنقلات میخورند و با هم، گرد هیزم افروخته مینشینند تا سپیدهدم، بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی را بدهد، زیرا که به باور آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
واژهی سریانی «یلدا»، از دوران ساسانیان به کار رفته که متمایل بودند خط (الفبای از راست به چپ) سریانی را برای نگارش به کار بگیرند. «یلدا» – همان «میلاد» عربی به معنای «زایش» – زاد روز یا تولد است که از زمینهای مسیحی تهی نیست و اشاره به زایش عیسی مسیح در این شب دارد. باید دانست که هنوز در بیشتر نقاط ایران، به ویژه در خراسان و سیستان، برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای «شب یلدا» از واژه «شب چله» (چهل روز مانده به جشن سده در دهم بهمن) استفاده میشود. سنتهای «چلهنشینی» نیز از ریشهی این شب و آیینهای آن برخاسته است.
کتابنامه:
انجوی شیرازی، ابوالقاسم؛ (۱۳۷۹) جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران.
بهار، مهرداد؛ (۱۳۷۶) از اسطوره تا تاریخ، گردآوری و ویرایش ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران.
فرهوشی، بهرام؛ (۱۳۸۳) جهان فروری: بخشی از فرهنگ ایران کهن، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
قاسملو، فرید؛ مقالهی «چله»، در: دانشنامهی جهان اسلام.
راسخون
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]
Related Images:
بازدیدها: 29
عالی…
تشکر ویژه از مدیریت سایت