امام هادی (ع)
موسی بن محمد(معروف به مبرقع، برادر امام هادی علیهالسلام که قبر شریفش در قم میباشد) میگوید: در سرای عمومی، یحیی بن اکثم را دیدم و سؤالاتی از من پرسید. من نزد برادرم على بن محمّد علیهماالسّلام آمدم و میان من و ایشان گفت و شنودهایى انجام پذیرفت که به من پندهایى داد و مرا نسبت به اطاعتش بصیر و آگاه کرد. به ایشان عرض کردم: فدایت گردم! ابن اکثم نامهاى به من داده و از من سؤالاتى کرده و درخواست نموده پاسخش را بدهم. امام هادى علیهالسلام تبسّمى کرد و سپس فرمود: آیا تو نیز پاسخش را دادى؟
مشروح پاسخ های امام در ادامه
گفتم: نه [پاسخ آنها را] نمىدانستم. امام هادى علیهالسلام فرمود: آن سؤالات چیست؟ گفتم: در آن نامه این سؤالات را مطرح کرده است:
سؤالات یحیی بن اکثم
۱– درباره فرمایش خداوند متعال که: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ؛ کسى که نزد او "علم کتاب" بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشمت را بر هم زنى برایت مىآورم». [سوره نمل/آیه ۴۰]
[ابن اکثم سؤال کرده که] آیا سلیمان، پیامبر خدا، به دانش آصف [که "علم کتاب" داشت] نیازمند بود؟
۲- درباره فرمایش خداوند متعال که: «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً؛ و پدر و مادرش را بر تخت نشانید و همه آنان پیش او به سجده افتادند». [سوره یوسف/ آیه ۱۰۰]
آیا یعقوب و فرزندانش که پیامبر بودند براى یوسف سجده کردند؟
۳- درباره این فرمایش خداوند متعال که: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ؛ اگر از آنچه به سوى تو نازل کردیم در تردیدى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى مىخواندند بپرس». [سوره یونس/ آیه ۹۴]
مخاطب این آیه کیست؟ اگر خود پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله است، پس او در شک بوده و اگر دیگرى است، قرآن بر چه کسى نازل شده بود؟!
۴- درمورد این فرمایش خداوند متعال که: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ؛ و اگر آنچه درخت در زمین است قلم باشد و هفت دریا به کمک دریا بیایند [مرکّب شوند]، سخنان خدا پایان نمیپذیرد». [سوره لقمان/آیه ۲۷]
این دریاها کدامند و کجایند؟
۵- در باره این فرمایش خداوند متعال که: «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ؛ و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید، هست». [سوره زخرف/ آیه ۷۱]
آدم علیهالسلام خواست گندم بخورد و آن را خورد، پس چرا توبیخ شد؟
۶- درباره این فرمایش خداوند متعال که: «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثا؛ یا به آنان هم پسر و هم دختر تزویج میکند». [سوره شورى/آیه ۵۰]
پس چگونه است که خداوند مردان را به بندگانش تزویج مىکند، در حالى که گروهى که چنین عملى انجام دادند مجازات کرده است؟
۷ – درباره شهادت دادن یک زن که به تنهایى جایز است، با اینکه خداوند فرموده: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ؛ و دو تن مرد عادل را از میان خود گواه گیرید». [سوره طلاق/ آیه ۲]
۸- درباره خنثى(کسى که مرد یا زن بودنش مشخص نیست) و فرمایش على علیهالسلام در این خصوص که: «به نشانه عضوى که ادرار مىکند ارث مىبرد»، چه کسى موقع ادرار کردن به او نگاه کند؟ اگر مردان نگاه کنند، چه بسا او زن باشد و اگر زنان نگاه نمایند، چه بسا او مرد باشد و این نگاه کردنها هر دو حرام است و گواهى خود خنثى نیز به خاطر جلب نفع براى خود، پذیرفته نمىشود؟
9- مردى، بر سر گله گوسفندى آمده و دیده است چوپان با گوسفندى نزدیکى مىکند و چون چشم چوپان به صاحب گله مىافتد، آن گوسفند را رها مىسازد و گوسفند به میان گلّه مىرود، چگونه این گوسفند ذبح شود و آیا خوردن گوشت آن جایز است یا نه؟
۱۰- چرا قرائت [حمد و سوره] نماز صبح باید با صداى بلند خوانده شود، در حالىکه نماز صبح از نمازهاى روز است و نمازهاى شب باید به صداى بلند باشد؟
11- و درباره این سخن على علیهالسلام به ابن جرموز(قاتل زبیر) که فرمود: قاتل ابن صفیّه(زبیر) را به دوزخ بشارت ده! با اینکه امام بود، [ولى در بصره] ابن جرموز را نکشت؟
۱۲- و به من بگو، چگونه على علیهالسلام در صفین، دشمنان را کشت و فرمود: در حال هجوم و فرار آنان را بکشند و مجروحان را نیز تماما کشت؛ حال آنکه در جنگ جمل حکمش از این قرار بود که نه خود، فرارى و مجروحی را کشت و نه به کسى چنین حکمى داد که فرارى و مجروحی را بکشد و فرمود: هر که به خانه خود رود در امان است و هر که سلاحش را بر زمین گذارد در امان است! چرا چنین کرد؟ پس اگر حکم اوّل درست است، حکم دومى نادرست میباشد!
۱۳- و به من بگو، آیا مردى که به همجنس بازى(لواط) خود اقرار نماید، حدّ بر او جارى مىشود یا نه؟
پاسخهای امام علیهالسلام
امام هادى علیه السّلام فرمود: به او بنویس. عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ نامه تو، که خداوند تو را به راه حقّ هدایت فرماید، به من رسید و هدف تو از این سؤالات آزمایش کردن و رنجانیدن ما بوده تا اگر پاسخ ما نارسا باشد، راهى براى عیبجویى از ما به دست آورى! خدا تو را بر اساس نیّتى که دارى سزا دهد! ما به سؤالات تو به تفصیل پاسخ گفتهایم، اینک خوب گوش بده و فهم و درک خود را براى دریافت آن آماده کن و بدان، دل بسپار که حجّت بر تو تمام است. و السّلام.
۱- در باره این فرمایش خدا که: «کسى که نزد او "علم کتاب" بود…» او آصف بن برخیا بود و سلیمان علیه السلام از شناخت آنچه آصف مىشناخت ناتوان نبود؛ ولى سلیمان علیهالسلام با این کارش مىخواست به امّت خود از جن و انس بفهماند که آصف بعد از او حجّت [خدا] است و دانش او از نوع همان علم سلیمان علیهالسلام مىباشد که به امر الهى نزد آصف به امانت گذارده بود و آن را به او فهمانده بود تا در امامت و راهنمایى او اختلافى نباشد؛ چنان که به خود سلیمان نیز در زمان زندگانى داود علیهالسلام فهمانده شده بود تا نبوّت او معرفى شود و حجّت بر خلق تمام شده باشد.
۲- امّا سجده یعقوب علیهالسلام و فرزندانش، براى اطاعت خدا و ابراز محبّت به یوسف علیهالسلام بود؛ همان طور که سجده فرشتگان بر آدم علیهالسلام براى خود آدم نبود؛ بلکه به طور یقین، آن سجده براى اطاعت خدا و ابراز محبّت به آدم علیهالسلام بود و سجده یعقوب علیهالسلام و فرزندانش با همراهى یوسف علیهالسلام به شکرانه رفع پراکندگى آنان و دوباره دور هم جمع شدن بود. آیا نمىبینى که [یوسف علیهالسلام] در آن هنگام به عنوان شکر و سپاس چنین گفت: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیث؛ پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبیر خوابها به من آموختى…؟!» [سوره یوسف/آیه ۱۰۲]
۳- امّا درباره این فرمایش خداوند متعال که: «و اگر از آنچه به سوى تو نازل کردیم در تردیدى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى مىخواندند بپرس». مخاطب، همان پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله است که البتّه خودش درباره آنچه بر او نازل مىشد تردیدى نداشت؛ ولى نادانان مىگفتند: چگونه است که خدا پیامبرى از فرشتگان مبعوث نکرده؟ و چرا پیامبر خدا مثل ما به خوردن و نوشیدن و بازار رفتن نیاز دارد و هیچ فرقى بین ما و او نیست؟ پس خداوند به پیامبرش وحى فرستاد -در حضور این نادانان- «از کسانى که کتاب مىخوانند بپرس» که آیا خداوند پیش از تو پیامبرى مبعوث کرده است؟ جز اینکه او نیز غذا مىخورده و به بازار مىرفته و تو هم نظیر آنان هستی و اینکه فرمود: «اگر تو در تردیدى…» البته او خود هیچ شک و تردیدى نداشته است؛ ولى براى رعایت انصاف در گفتار، چنین فرموده است، همانطور که فرموده: «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ؛ بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، خویشانمان و خویشانتان را فراخوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [سوره آل عمران/آیه ۶۱] و اگر مىگفت: لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، آنها پیشنهاد مباهله را قبول نمىکردند! با آنکه خدا مىدانست که پیامبرش همه پیامهاى او را ابلاغ مىکند و از دروغگویان نیست و همچنین پیامبر صوات الله علیه و آله خودش نیز مىدانست که در آنچه مىگوید راستگو است؛ ولى دوست داشت که منصفانه باشد.
۴- امّا درباره فرمایش خداوند متعال که: «و اگر آنچه درخت در زمین است قلم باشد و هفت دریاى دیگر به یارى دریا بیایند، سخنان خدا پایان نمیپذیرد!» به طور یقین چنین است؛ اگر همه درختان دنیا قلم شوند و هفت دریا به یاری دریا بیایند و زمین تمام چشمههاى خود را بیرون ریزد، پیش از آنکه نگارش کلمات خداوند پایان پذیرد، همه دریاها تمام میشوند! آن دریاها عبارتند از: چشمه "گوگرد"، چشمه "نمر"، چشمه "برهوت"، چشمه "طبریّه" و آب گرم "ماسبذان"، آب گرم آفریقا که به "لسنان" معروف است و چشمه "بحرون" و ماییم آن کلمات خدا که پایان نمیپذیرد و فضایل ما درک نمیشود.
۵- امّا بهشت، در آن، انواع خوردنیها و آشامیدنیها و سرگرمیها وجود دارد که دل، خواهان آنها باشد و دیده را خوش آید و خداوند نیز همه آنها را بر آدم علیهالسلام روا داشته بود و آن درختى که آدم علیهالسلام و همسرش را از آن منع کرده بود، درخت حسد بود که با آن دو قرار گذاشته بود تا به هیچ یک از آفریدگانش که خدا او را از فضیلتى برخوردار ساخته، به دیده حسد ننگرند و آدم آن را فراموش کرد و به دیده حسد نگریست و تصمیمى در خود نیافت.
۶- امّا درباره این فرمایش خداوند متعال که: «یا به آنان هم پسر و هم دختر تزویج نماید»، یعنى براى او پسر و دختر با هم متولّد سازد، چون به هر دوتایى که با هم باشند، زوج اطلاق مىشود و هر یک از آن دو زوج دیگرى است. معاذ اللَّه! که مقصود خداوند جلیل همان چیزى باشد که تو با برداشت غلط، خود را بدان فریفتى و مىخواهى براى ارتکاب گناه [همجنس بازى] خود رخصتجویى. «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً؛ و هر کس چنین کند سزایش را دریافت خواهد کرد. براى او در روز قیامت عذاب دو چندان مىشود و پیوسته در آن خوار مىماند»؛ [سوره فرقان/آیه ۶۸ و ۶۹] البته اگر توبه نکند.
۷- امّا شهادت دادن زن که به تنهایى جایز است، درباره "قابله و ماما" است که در صورت رضایت، پذیرفته میشود و اگر رضایت نباشد دستِ کم باید دو زن شهادت دهند که در اینجا به خاطر ضرورت، دو زن به جاى یک مرد پذیرفته مىباشد؛ زیرا مرد در این مورد خاص نمىتواند کار زن را انجام دهد و اگر زن تنها باشد، شهادت او را با سوگندش قبول مىکنند.
۸- امّا گفته على علیهالسلام در باره آزمایش خنثى، همان طور است که فرموده؛ گروهى عادل هر کدام آینهاى به دست میگیرند و آن خنثى پشت سر آنان عریان مىشود و آن گروه بر اساس تصویری که از او در آینه منعکس شده حکم را تعیین مىکنند.
۹- امّا مردى که چوپانى را مشاهده کرده که به گوسفندى تجاوز نموده، اگر آن گوسفند را توانست شناسایى کند، ذبحش کند و آن را بسوزاند و اگر نتوانست شناسایى نماید، آن گله را دو قسمت کند و میان آن دو قسمت قرعه بکشد، چون قرعه به نام یکى از آن دو افتاد، قسمت دیگر رهایى مییابد، سپس قسمت باقى مانده را دو دسته نماید و میان آن دو نیز قرعه کشد و همین طور قرعه کشى را ادامه بدهد تا اینکه فقط دو گوسفند بماند؛ در این هنگام بین آن دو قرعه بکشد و قرعه به نام هر کدام درآمد، آن را ذبح کند و بسوزاند و بقیّه گله رهایى مییابند.
۱۰- امّا قرائت [حمد و سوره] با صداى بلند در نماز صبح، به این دلیل است که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آن را در تاریکى شب [اول وقت نماز صبح] مىخواندند و قرائتش از نمازهاى شبانه به شمار آمده است.
۱۱- امّا درباره سخن على علیه السّلام که فرمود: "قاتل ابن صفیّه را به دوزخ بشارت ده" بر اساس فرمایش پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله بوده است و ابن جرموز(قاتل زبیر) جزء خوارج بود که در جنگ نهروان خروج کردند. برای همین، على علیهالسلام او را در بصره نکشت؛ چون مىدانست او در شورش فتنه انگیز خوارج در نهروان کشته خواهد شد.
۱۲- اما اینکه گفتى: على علیهالسلام اهل صفّین را چه در حال هجوم و چه در حال فرارشان مىکشت و اجازه داد مجروحان را نیز بکشند، ولى در جنگ جمل، فرارى را تعقیب نمىکرد و اجازه کشتن مجروحان را نمىداد و هر کس اسلحه خود را بر زمین مىنهاد در امان بود و هر کس درون خانه خود مىرفت باز در امان بود؛ [در پاسخ باید گفت] این حکم از آن جهت بود که رهبر و فرمانده اهل جمل کشته شده بود و پشتیبانى نداشتند که به سوی آن باز گردند [و طبق دستور او جنگ را ادامه دهند] و در واقع مردم بدون آنکه قصد ادامه جنگ را داشته باشند، یا مخالفتى ورزند و یا اختلافى ایجاد نمایند، به خانههایشان بازگشتند و همین قدر راضى بودند که شمشیر از آنها برداشته شود. [در این شرایط حکمِ] برداشتن شمشیر از آنان برای خوددارى از آزارشان بود؛ زیرا آنها هیچ گونه کمکى براى ادامه جنگ درخواست نکردند، ولى اهل صفّین به وسیله یک ستاد آماده و رهبرى که براى آنها سلاح و زره و نیزه و شمشیر مهیّا مىکرد، پشتیبانى مىشدند و مالى فراوان به آنها مىبخشید و از آنها پذیرایى مىنمود و از بیمارانشان عیادت به عمل مىآورد و استخوان شکسته آنان را شکستهبندى مىکرد و مجروحان را درمان مىنمود و مرکب سوارى در اختیار پیادگانشان مىگذاشت و لباس براى برهنگانشان مىداد و آنها را دوباره به جنگ و کشتار برمىگردانید. پس بین این دو واقعه مساوات در حکم برقرار نیست؛ چون على علیه السلام عارف به حکم جنگ با اهل توحید بود؛ لکن، این را براى ایشان توضیح مىداد و هر که آن را نمىپذیرفت کشته مىشد یا اینکه باید توبه مىکرد تا کشته نشود.
۱۳- امّا آن مردى که به لواط اقرار کرده و بیّنه بر او اقامه نشده، بلکه داوطلبانه اقرار نموده، امام مىتواند هم از جانب خدا او را کیفر دهد و هم مىتواند از جانب خدا بر او منّت نهد و عفوش نماید.
آیا این فرمایش خدا را نشنیدهاى که: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ این بخشش ماست، آن را بىحساب ببخش یا نگاهدار!»[سوره ص/ آیه ۳۹]
ما تو را از همه چیزهایى که سؤال نموده بودى آگاه ساختیم؛ پس آن را بدان.
تحف العقول/ابن شعبه حرّانی/انتشارات جامعه مدرسین/۱۳۶۳ش/ص۴۷۶ الی۴۸۱