قلب نیز در سیستم حیاتی بدن وظیفه خاصی دارد؛ کار قلب تحویل اکسیژن و مواد غذایی به تمام ارگان ها و بافت های بدن می باشد.
این کار توسط قلب با پمپاژ خون از ریه ها به تمام نواحی بدن صورت می گیرد. خون سپس توسط قلب به ریه ها باز می گردد و در نتیجه جریانی به صورت مدار شکل می گیرد که شما را در طی شبانه روز و برای سال ها زنده و نگه می دارد.
دو قلب برای هر انسان
هر انسانی دارای دو قلب است: قلب ظاهری که همان قلب صنوبری است و قلب روحانی باطنی که حقیقت انسان است.
قلب محور حیات آدمی برای درک و فهم است گاه بر آن مهر زده میشود و گاه به وسیله آن تعقل می شود.
قلب مرکز عواطف، درک، فهم، قساوت، غفلت، کینه، رعب، حسرت، شک، آرامش، خضوع و خشوع می باشد. پس قلب مادی با قلب روحانی فرق می کند.
حقیقت وجودی انسان روح یا قلب اوست و تمامی قدرت ها، دانایی ها و توانایی ها که خداوند دارد در محدوده ی انسانی و خلیفه الهی در وجود بشر بالقوه قرار داده شده است. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت»، [فرشتگان] گفتند: «آیا در آن کسى را مى گمارى که در آن فساد انگیزد، و خون ها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه مى کنیم و به تقدیست مى پردازیم.» فرمود: «من چیزى مى دانم که شما نمى دانید.» (بقره /۳۰)
حقیقت اسماء و صفات الهی در وجود بشر به امانت گذاشته شده تا شکوفا و فعال گردد، ولی در طول زمان بشر از حقیقت ذاتی خود دور گشته و ناتوان و ضعیف شده است.
ضعف و بیماری قلب
وقتی که جریان خون به یک یا چند رگ قلب کم یا قطع می شود در نتیجه خون و اکسیژن به طور کافی به بخشی از قلب نمی رسد و سکته ایجاد می شود و قلب از کار می افتد. زیرا بدن همیشه اکسیژن مصرف می کند تا انسان را زنده نگه دارد لذا باید پیوسته اکسیژن بیشتری از شش ها دریافت کند.
بنابراین خون، مواد غذایی مفید، و اکسیژن که تنفس می شود را به تمام اعضای بدن می رساند. خون همچنین به بدن کمک می کند تا با میکروب ها بجنگد.
روح نیز بسان قلب صنوبری است وقتی ارتباط لحظهای و عمیق او با خدا وجود ندارد، نیرو های روحی به صورت بالقوه در وجود انسان نابود گشته و گرفتاری های مادی ،رنگ و لعاب و جاذبیت دنیا باعث می شود تا انسان سرگرم و غافل گردد.
همچنانکه خون مواد غذایی و اکسیژن را به همه سلول های بدن می رساند. ارتباط با خدا نیز موجب تغذیه مواد لازم و حیاتی روح می شود.
روح انسان که در کالبد فیزیکی و جسم مادی او قرار دارد، نقطه اتصال و ارتباط بین جسم و خدای متعال است که در طول زمان به دلیل جهالت طولانی و دوری از اصل رب، ضعیف و بیمار شده، انبوهی از رنگ ها و دلبستگی ها مثل حب مال، دنیا، گناه معاصی بر گرد این مرکز اتصال پدیدار گشته و این مرکز قدرت را بسته و غیر فعال نگه می دارد و ارتباط انسان را به نیرو های الهی قطع است.
تصحیح و تغییر مسیر های نا صواب در زندگی و پیروی از روح خدا موجبات پاکسازی روح و قلب و به معنایی مسیرهای انرژی را فراهم می آورد و سطح هوشیاری را به بالاترین حد خود می رساند.
روح موجودی مجرد است و جسم و قابل تقسیم نیست و حیات و فعالیت های اعضای بدن به او متکی است. علاوه بر اینکه فعل و انفعالات حیاتی انسان وابسته به روح است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: روح یا قلب مبدأ حیات است و این روح از ناحیه خداست یعنی به خاطر شرافت و برتری نسبت به سایر موجودات به خداوند نسبت داده شده؛ مانند بیتی در نسبت خانه کعبه به خود. چون روح مرکز همه اتصالات به عالم بالا است، باید سنخیت و شباهتی با عالم مجردات داشته باشد و چون روح مجرد است به همین علت خداوند روح را در قرآن به خود نسبت داده است.
قلب از کار می افتد
وقتی قلب سالم است، خوب کار می کند، اکسیژن و مواد غذایی را به تک تک اعضای بدن می رساند.
در صورت بیماری و نقصان از کار افتاده می شود و فعالیت های اصلی و حیاتی خود را نمی تواند انجام دهد.
روز قیامت تنها کالایی که ارزشمند و قیمتی است قلب سالم است. قلب سالم قلبی است که پاک و طاهر است و هیچ گونه کینه و کدورت ظلم وگناهی در آن نباشد و هنوز کارایی لازم خود را دارد و می تواند با عوالم دیگر ارتباط برقرار کرده و به رشد و کمال نهایی خود برسد. اما قلبی که بر اثر عصیان و نافرمانی و گناه و کینه و کدورت از کار افتاده شد، دیگر نمی تواند ازعالم الهی تغذیه کند و در نتیجه متاع بی ارزشی است که حتی شیطان هم خریدارش نیست.
یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (۸۸) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (۸۹، شعراء)
روزى که هیچ مال و فرزندى سود نمى دهد (۸۸) مگر کسى که دلى پاک به سوى خدا بیاورد (۸۹)
منبع:تبیان