گفت: روزنامه زنجیرهای آرمان مصاحبهای از عباس عبدی را با آب و تاب چاپ کرده بود ولی بعدا معلوم شد اصلا چنین مصاحبهای انجام نشده است!
گفتم: مگر یادت رفته چند سال پیش قرار بود احمدینژاد در تلویزیون مصاحبه داشته باشد و این برنامه لغو شد اما، دو روزنامه زنجیرهای از پیش خودشان بخشهایی از مصاحبه انجام نشده وی را نقل کرده و نقد هم کرده بودند.
گفت: حالا فکرش را بکن که وقتی این جماعت از قول آدمهای حی و حاضر و زنده مصاحبه جعل میکنند، با بقیه چه میکنند و چگونه میتوان به صداقت آنها اعتماد کرد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یکی از جوانمردان قدیم به پول نیاز داشت، بعد از چند هفته فکر کردن و این دست و آن دست کردن بالاخره نزد بازرگانی رفت و تقاضای خود را مطرح کرد بازرگان گفت؛ باید یک تار سبیل خود را گرو بگذاری و جوانمرد بعد از چند روز تار سبیل خود را درون پنبهای پیچید و عطر زد و به بازرگان داد. یکی از آدمهای قالتاق محل که ماجرا را شنیده بود نزد بازرگان رفت و همان درخواست را مطرح کرد و بازرگان از او خواست یک تار سبیلش را گرو بگذارد و یارو دست کرد و یک مشت از سبیلش را کند و به بازرگان داد! بازرگان گفت؛ مرد حسابی! هرچه باشی جوانمرد نیستی!