عصر امام‌هفتم ، عصر پیچیدگی‌ها

اشتراک گذاری :

اسلام مووی – کتاب

همه ائمه اطهار علیهم السلام به استثنای وجود مقدس حضرت حجت(عج) که در قید حیات هستند؛ هیچ کدام از آنها با مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند، و این از مفاخر بزرگ آنهاست. اگر ما به حضرت سیدالشهداء علیه السلام می گوییم شهید معنایش این نیست که ائمه دیگر ما شهید نشده اند.اینجا این سخن به میان می آید که سایر ائمه علیهم السلام چرا شهید شدند؟ آنها که تاریخ نشان نمی دهد که در مقابل دستگاه های جور زمان خودشان قیام کرده و شمشیر کشیده باشند. ظاهرشان نشان می دهد که روششان با امام حسین علیهم السلام متفاوت بوده است. چرا امام کاظم علیه السلام شهید بشوند؟

مشروح مطلب در ادامه

جواب این است که اشتباه است اگر خیال کنیم روش سایر ائمه علیهم السلام با روش امام حسین علیه السلام در این جهت اختلاف و تفاوت داشته است. تاریخ خلافش را نشان می دهد و قرائن و دلایل همه بر خلاف است. هیچ وقت مۆمن واقعی تا چه رسد به مقام مقدس امام امکان ندارد که با دستگاه ظلم زمان خودش سازش کند و واقعا بسازد؛ بلکه همیشه مبارزه می کند. تفاوت در شکل مبارزه است یک وقت مبارزه علنی است یک وقت مبارزه هست ولی نه بصورت شمشیر کشیدن. این است که مقتضیات زمان در شکل مبارزه می تواند تأثیر گذار باشد.(البته در اصل مبارزه تأثیر ندارد) سازش با ظلم هیچ زمانی و در هیچ مکانی و به هیچ شکل جایز نیست. تاریخ ائمه علیهم السلام عموما حکایت می کند که همیشه در حال مبارزه بوده اند. روی این حساب همه ائمه اطهار علیهم السلام این افتخار را دارند که در زمان خودشان با هیچ خلیفه جوری سازش نکردند. اگر مقاومت ائمه اطهار علیهم السلام در مقابل اینها نبود و اگر نبود که آنها فسقها و انحرافهای آنان را برملا می کردند و غاصب بودن آنها را به مردم گوشزد می نمودند، امروز ما هارون و مخصوصا مأمون را در ردیف قدیسین می شمردیم. اینکه موسی بن جعفر علیهما السلام شهید شده است از مسلمات تاریخ است و هیچ کس انکار نمی کند.

 

احساس خطر از نفوذ یک شخصیت

وجود امام بگونه ای بود که خلفا از طرف ایشان احساس خطر می کردند. برای اینکه به موقعیت اجتماعی امام کاظم علیه السلام حسادت می ورزیدند و احساس خطر می کردند با اینکه امام هیچ در مقام قیام نبود واقعا کوچکترین اقدامی نکرده بود برای آنکه انقلابی بپا کند (انقلاب ظاهری) اما آنها تشخیص می دادند که اینها انقلاب معنوی و انقلاب عقیدتی بپا کرده اند.

هارون وقتی تصمیم می گیرد که ولایتعهدی را برای پسرش تثبیت کند علما و برجستگان شهر را دعوت می کند  که همه امسال بیایند مکه آنجا یک کنگره عظیم تشکیل می دهد تا از همه بیعت بگیرد فکر می کند مانع این کار کیست؟ آن کسی که اگر باشد و چشم ها به او بیفتد این فکر برای افراد پیدا می شود که آن که لیاقت برای خلافت دارد او کیست؟ موسی بن جعفر علیهماالسلام.

وقتی که می آید مدینه دستور می دهد امام را بگیرند… چرا هارون این کار را می کند؟ چون می خواهد برای ولیعهد بیعت بگیرد. موسی بن جعفر علیهماالسلام که قیامی نکرده است، اما اصلا وضع او وضع دیگری است وضع او حکایت می کند که هارون و فرزندانش غاصب خلافتند. هارون صله می داد پول های گزاف می فرستاد به خانه این و آن از پنج هزار دینار زر سرخ چهار هزار دینار و غیره. مأمون می گوید: ما گفتیم لابد پولی که برای این مردی که اینقدر برایش احترام قائل است می فرستد خیلی زیاد خواهد بود. کمترین پول را برای او فرستاد؛ دویست دینار. باز من رفتم سۆال کردم. هارون گفت: مگر نمی دانی اینها رقیب ما هستند. سیاست ایجاب می کند که اینها همیشه تنگدست باشند و پول نداشته باشند زیرا اگر زمانی امکانات اقتصادی شان زیاد شود یک وقت ممکن است که صد هزار شمشیر علیه پدر تو قیام کند.

از اینجا می توان فهمید که نفوذ معنوی ائمه ی شیعه چقدر بوده است. آنها نه شمشیر داشتند و نه تبلیغات، ولی دل ها را داشتند. در میان نزدیکترین افراد دستگاه هارون شیعیان وجود داشتند…هارون از چه می ترسید؟ از جاذبه حقیقت. تبلیغ که همه اش زبان نیست، تبلیغ زبان اثرش بسیار کم است؛ تبلیغ، تبلیغ عمل است. آن کسی که با موسی بن جعفر علیهماالسلام یا با آباء کرامش و یا با اولاد طاهرینش روبرو می شد و مدتی با آنها بود اصلا حقیقت را در وجود آنها می دید و می دید که واقعا خدا را می شناسد واقعا هر چه می کنند برای خدا و حقیقت است.

 

تبلیغ و افشاگری خردمندانه

حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام قضایا را می گفتند منتها تقیه می کردند یعنی طوری عمل می کردند که تا حد امکان مدرک به دست طرف نیفتد. روزی هارون برای یک سفری که می خواست به مکه برود لوازم حمل و نقل صفوان جمال را خواست. قراردادی با او بست برای کرایه لوازم. ولی صفوان شیعه و از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام است. روزی آمد خدمت امام و اظهار کرد و یا قبلا به امام عرض کرده بود که من چنین کاری کرده ام.

حضرت فرمود: چرا شترهایت را به این مرد ظالم ستمگر کرایه دادی؟ گفت: من که به او کرایه دادم برای سفر معصیت نبود. فرمود: پول هایت را گرفته ای با نه؟ یا لااقل پس‌کرایه هایت مانده یا نه؟ بله مانده، فرمود: به دل خودت یک مراجعه ای بکن الان که شترهایت را به او کرایه داده ای آیا ته دلت علاقه مند است که لااقل هارون این قدر در دنیا زنده بماند که برگردد و پس‌کرایه تو را بدهد؟ گفت: بله. فرمود: تو همین مقدار راضی به بقای ظالم هستی و همین گناه است. صفوان بیرون آمد یک وقت خبردار شدند که صفوان تمام این کاروان را یکجا فروخته است. خبر به هارون دادند گفت: حاضرش کنید. گفت: قضیه از چه قرار است؟ گفت: من دیگر پیر شده ام دیگر این کار از من ساخته نیست. هارون گفت: راستش را بگو چرا فروختی؟ من می دانم موسی بن جعفر علیهماالسلام خبردار شده که تو شترها را به من کرایه داده ای و به تو گفته این کار خلاف شرع است.

 

مقاومتی مثال‌زدنی

در آخرین روزهایی که امام کاظم علیه‌السلام در زندان بود و تقریبا یک هفته بیشتر به شهادت امام باقی نمانده بود؛ هارون یحیی برمکی را نزد امام فرستاد و با یک زبان بسیار نرم به او گفت: از طرفی من به پسر عمویم سلام برسانید و به او بگویید بر ما ثابت شده که شما گناهی نداشته اید ولی من قسم خوردم و نمی توانم آنرا بشکنم قسم خوردم که تا تو اعتراف نکنی و از من تقاضای عفو ننمایی تو را آزاد نکنم هیچ کس هم لازم نیست بفهمد همین قدر در حضور همین یحیی اعتراف کن… حال روح مقاوم را ببینید چرا اینها شهید می شدند؟ در راه ایمان و عقیده شان شهید می شدند. جوابی که به یحیی داد این بود که فرمود: «به هارون بگو از عمر من دیگر چیزی باقی نمانده است همین» که بعد از یک هفته آقا را مسموم کردند.

 

منبع: مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 147 تا ص 164  .

 

عصر امام‌هفتم، عصر پیچیدگی‌ها!

به قلم رهبر انقلاب

________________________________________

سى‏ و پنج‏ساله‌ی دوران امامت حضرت ابى الحسن موسى‏ بن‏ جعفر (علیه السّلام) یعنی از 148 تا 183 هجرى  یكى از مهم‏ترین مقاطع زندگى‏نامه ائمه (علیهم ‏السّلام) است. دو تن از مقتدرترین سلاطین بنى عباس- منصور و هارون- و دو تن از جبّارترین آنان- مهدى و هادى- در آن حكومت مى‏كردند.

________________________________________

بسى از قیام ها و شورش ها و شورشگرها در خراسان، در افریقیه، در جزیره‏ى موصل، در دیلمان و جرجان، در شام، در نصیبین، در مصر، در آذربایجان و ارمنستان و در اقطارى دیگر، سركوب و منقاد گردیده و در ناحیه‏ى شرق و غرب و شمال قلمرو وسیع اسلامى، فتوحات تازه و غنایم و اموال وافر، بر قدرت و استحكام تخت عباسیان افزوده بود.

جریان هاى فكرى و عقیدتى در این دوران، برخى به اوج رسیده و برخى زاده شده و فضاى ذهنى را از تعارضات، انباشته و حربه‏اى در دست قدرت ‏مداران و آفتى در هوشیارى‏ اسلامى و سیاسى مردم گشته و میدان را بر عَلَم‏دارانِ صحنه‏ى معارف اصیل اسلامى و صاحبان دعوت علوى، تنگ و دشوار ساخته بود.

شعر و هنر، فقه و حدیث و حتّى زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مكمل ابزار زر و زور آنان گشته بود. در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنى امیه و نه همچون ده‏ساله‏ى اول دوران بنى عباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون كه در هریك، حكومت مسلط وقت، به نحوى تهدید مى‏شد؛ تهدیدى جدى دستگاه خلافت را نمى‏لرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت (علیهم ‏السّلام) غافل نمى‏ساخت.

در این دوران، تنها چیزى كه مى‏توانست مبارزه و حركت فكرى و سیاسى اهل بیت (علیهم‏ السّلام) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگى‏ناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه‏ى الهى «تقیه». و بدین ترتیب است كه عظمت حیرت‏آور و دهشت‏انگیز جهاد حضرت موسى بن جعفر (علیه و على آبائه التحیّة و السّلام) آشكار مى‏گردد.

كاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه كه به فحص و شرح زندگى امام موسى بن جعفر (علیه السّلام) پرداخته‏اند، سهم شایسته‏یى از توجه و تفطن را كه باید به حادثه‏ى عظیم و بى‏نظیر حبس طویل المدت این امام هُمام اختصاص مى‏یافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن بزرگوار غافل مانده‏اند.

در زندگى‏نامه‏ى آن امام عالى‏مقام، سخن از حوادث گوناگون و بى‏ارتباط با یكدیگر و تأكید بر مقام علمى و معنوى و قدسى آن سلاله‏ى پیامبر (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و نقل قضایاى خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمى و كلامى و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمرى كه همه‏ى عمر سى‏وپنج ‏ساله‏ى امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام مى‏ماند. تشریح و تبیین این خط است كه همه‏ى اجزاى این زندگى پرفیض را به یكدیگر مرتبط مى‏سازد و تصویرى واضح و متكامل و جهت‏دار كه در آن هر پدیده‏اى و هر حادثه‏یى و هر حركتى، داراى معنایى است، ارایه مى‏كند.

چرا حضرت امام صادق (علیه‏السّلام) به «مفضّل» مى‏فرماید: امر امامت این جوان را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به «عبد الرحمن بن حجاج» به جاى تصریح به كنایه مى‏گوید: زره بر تن او راست آمده است؟ و به یاران نزدیك چون «صفوان جمّال» او را به علامت و نشانه معرفى مى‏كند؟ و چرا بالاخره در وصیت‏نامه‏ى خود، نام فرزندش را به عنوان وصى پس از نام چهار تن دیگر مى‏آورد كه نخستین آنان «منصور عباسى» و سپس حاكم مدینه و سپس نام دو زن است؛ چنان‏كه پس از ارتحال آن حضرت، جمعى از بزرگان شیعه نمى‏دانند جانشین آن بزرگوار، همین جوان بیست‏ساله است؟

چرا در گفتگو با هارون كه به او خطاب مى‏كند: «خلیفتان یجبى الیهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انكارآمیز مى‏گشاید؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالكلمه‏اى به نام «حسن بن عبد الله» سخن را به معرفت امام مى‏كشاند و آنگاه خود را امام مفترض الطّاعة، یعنى صاحب‏مقامى كه آن روز خلیفه‏ى عباسى در آن متمكن بود، معرفى مى‏كند؟

چرا به «على بن یقطین» كه صاحب‏منصب بلندپایه‏ى دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملى تقیه‏آمیز را فرمان مى‏دهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت مى‏كند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرامى‏خواند؟ چگونه و با چه وسیله‏اى آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده‏ى اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید مى‏آورد و شبكه‏یى كه تا چین گسترده است، مى‏سازد؟

چرا «منصور» و «مهدى» و «هارون» و «هادى»، هركدام در برهه‏اى از دوران خود، كمر به قتل و حبس و تبعید او مى‏بندند؟ و چرا چنان‏كه از برخى روایات دانسته مى‏شود، آن حضرت در برهه‏اى از دوران سى‏وپنج‏ساله، در اختفا به سر برده و در قراى شام یا مناطقى از طبرستان حضور یافته و از سوى خلیفه‏ى وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش كرده كه اگر خلیفه در باره‏ى من از شما پرسید، بگویید او را نمى‏شناسیم و نمى‏دانیم كجاست؟

چرا هارون در سفر حجى، آن حضرت را در حدّ اعلى تجلیل مى‏كند و در سفر دیگرى دستور حبس و تبعید او را مى‏دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون كه وى روش‏ ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبس ها آزاد كرده بود، تعریفى از فدك مى‏كند كه بر همه‏ى كشور وسیع اسلامى منطبق است؛ تا آنجا كه خلیفه به آن حضرت به تعریض مى‏گوید: پس برخیز و در جاى من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه‏ى ملایم، پس از چند سال، چندان خشن مى‏شود كه آن حضرت را به زندانى سخت مى‏افكند و پس از سال ها حبس، حتّى تحمل وجود زندانى او را نیز بر خود دشوار مى‏یابد و او را جنایت‏كارانه مسموم و شهید مى‏كند؟

این‏ها و صدها حادثه‏ى توجه برانگیز و پرمعنى و درعین‏حال ظاهراً بى‏ارتباط و گاه متناقض با یكدیگر در زندگى موسى بن جعفر (علیه السّلام) هنگامى معنى مى‏شود و ربط مى‏یابد كه ما آن رشته‏ى مستمرى را كه از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‏ى شهادتش ادامه داشته، مشاهده كنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‏ى ائمه (علیهم‏ السّلام) است كه در تمام دوران دویست‏وپنجاه ‏ساله و در شكلهاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن:

اولًا: تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‏ى تصویرى روشن از معرفت اسلامى است.

و ثانیاً، تبیین مسأله‏ى امامت و حاكمیت سیاسى در جامعه‏ى اسلام.

و ثالثاً، تلاش و كوشش براى تشكیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام (صلّى الله علیه و آله) و همه‏ى پیامبران؛ یعنى اقامه‏ى قسط و عدل و زدودن أنداد اللّه از صحنه‏ى حكومت و سپردن زمام اداره‏ى زندگى به خلفاء اللّه و بندگان صالح خداوند.

امام موسى بن جعفر (علیه‏ السّلام) نیز همه‏ى زندگى خود را وقف این جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود. البته، زمان او ویژگی هاى خود را داشت؛ پس جهاد او نیز به تناسب زمان مختصاتى مى‏یافت؛ عیناً مانند دیگر ائمه‏ى هشتگانه، از زمان امام سجّاد (علیه‏السّلام) تا امام عسكرى (علیه‏السّلام) كه هریك یا هر چند نفر، مختصاتى در زمان و به تبع آن، در جهادِ خود داشتند و مجموعاً زندگى آنان، دوره‏ى چهارم از زندگى دویست‏وپنجاه ‏ساله را تشكیل مى‏دهد.

________________________________________

منبع:

پیام مقام معظم رهبری به سومین كنگره‌ى جهانى حضرت امام رضا علیه السلام، به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار معظم له.

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 2

islammovie

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

آثار گوناگون گناهان مختلف،اثر شوم گناه از زبان امامان

ی آوریل 12 , 2015
با بررسى روایات، به دست مى‌آید كه گناهان مختلف، داراى آثار گوناگون است، كه ما در اینجا به ذكر چند اثر شوم گناه مى‌پردازیم: 1- قساوت قلب امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِكَثرة الذّنوب (1)؛ اشك چشم‌ها نخشكد مگر […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...