ایشان در عزای گربهاش نوشت: «بخواب تنها دلخوشیم. دیگه هیچی نمیخوام از خدا. دیگه تموم شدم. فقط منتظرم که زودتر بیام پیشت.»
در همین رابطه، «علیرضا بازارگان» عضو هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیر یادداشتی بدین شرح منتشر کرد:
ضمن تسلیت به خانم توسلی برای این حادثه، در این نوشتار توضیح خواهم داد که چرا این اتفاق من را نیز ناراحت کرده است، به ویژه در سه سطح: برای خانم توسلی، برای اصحاب سینما و برای جامعه ایران.
۱ـ برای خانم توسلی:
بعد از انتشار این خبر، بسیاری از هموطنان خانم توسلی را مسخره کردهاند. به نظر من این کار خیلی زشت است. یادمان باشد، کسی که آن قدر بیهویت است که این طور در مرگ یک گربه ناله میکند و خبر آن را با تمام دنیا به اشتراک میگذارد یک بیمار است، و هرگز نباید یک بیمار را مسخره کرد.
۲.ـ برای اصحاب سینما:
بسیاری از متفکرین و دانشمندان نسبت به هنرپیشهها حس خوبی ندارند و آنها را به پوچ و سطحی بودن متهم میکنند. با انتشار این نوع خبرها و روشن شدن آنچه در دل و مغز هنرپیشهها میگذرد، این بدبینی فقط تشدید میشود و آبروی آنها بیشتر از بین میرود.
۳.برای جامعه ایران:
نباید برای جامعهای که چنین افرادی را الگوی خودش قرار داده ناراحت بود؟ دانشمندان و مخترعین و عرفای ما گمنامند، آن وقت اسم این افراد سر زبانهاست تا حدی که مرگ گربهشان اخبار میشود. چرا جامعه ما در حال از دست دادن مزیت نسبی خودش (آرمانها) در مقایسه با جوامع دیگر دنیاست، و روزبهروز بیشتر شبیه آنها میشویم؟
من ناراحتی از مرگ یک حیوان خانگی را درک میکنم، و رقیق بودن قلب به نظرم چیزِ خوبی است، ولی این دیگر از حد گذشته است. به کجا میرویم؟
مشرق