الف – حجاب مفهومی عام دارد، لذا آن چه در قرآن یا احادیث در این مورد بیان شده است، تحت واژهی «سَتر» میباشد و بسیار فرق است بین «حجاب» با «سَتر». حجاب یعنی پرده و ستر یعنی پوشش. چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید هیچ پیامبر و احدی با خدا تکلم نمینماید، مگر از پس حجاب. و شاید چون حجاب پردهای برای پوشاندن بدن میشود، اصطلاحاً به جای واژهی «سَتر» متداول شده است، اما اصل همان «سَتر» است. لذا وقتی از امام خمینی (ره) در مورد چادر سؤال میشود، به همین معنا اشاره نموده و میفرمایند: «اصل پوشش است و چادر از ادب زن ایرانی است».
ب – اما پوشش، برای انسان یک «حسن ذاتی» و عریانی یک «قبح ذاتی» است. حال ممکن است برخی مدعی شوند که اصلاً «خسن و قبح ذاتی» نداریم، که با ادعای آنها یک حقیقت در هستی تبدیل به نیستی نمیشود. انسان دارای حسن و قبحهای ذاتی است. یعنی ذاتاً و فطرتاً چیزها یا کارهایی را مفید و در راه کمال و خوب میداند و متقابلاً بسیاری از چیزها یا کارها را مانع کمال، موجب سقوط و قبیح میداند. چنان چه آدمی ذاتاً از علم، صداقت، وفاداری و … خوشش میآید و بدان احترام میگذارد و از جهل، دروغ و خیانت بدش میآید و آنها را قبیح میداند. هر چند که خود مرتکب آنها گردد.
ج – دلیل «حسن ذاتی» پوشش [که امروزه تحت عنوان حجاب] از آن یاد میکنیم این است که بشر از همان آغاز خلقت تا کنون، رعایت پوشش بدن را نه تنها یک امر خوب و قابل تمجید و تکریم، بلکه یک امر واجب و ضروری قلمداد نموده است. چنان چه در عصر قدیم و پارینه سنگی نیز آن انسان بربری خود را با برگ درخت یا پوست حیوان میپوشاند و امروزه و حتی در همین جهان غرب که به ظاهر [به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی] با حجاب مخالفت میکند نیز عریان شدن در مجامع عمومی جرم محسوب میگردد. لذا حتی اگر مردی با پیراهن زیر و شورت یا زنی با لباسی به مدل مایو یا بیکینی در خیابان ظاهر شود بازداشت میگردد، چه رسد به عریان. و به همین دلیل مکانهای خاصی را در برخی از سواحل بعضی از کشورها، جهت عریان گشتن قرار دادهاند. اما متقابلاً برای ورود به هر مکانی که قداستی دارد، حدودی قائل شدهاند، چنان چه مقابل ورودی پلههای واتیکان تابلویی نصبت شده که روی عکس زن با شلوارک و تیشرت حلقهای و … (که پوشش متداول اروپا میباشد) نیز خط قرمز کشیده شده است. این رفتارهای فطری بشری از آغاز خلقت تا عصر تکنولوژی، دمکراسی، بیدینی و ارتباطات امروزی، همه حاکی از «حسن ذاتی و فطری و عقلی» پوشش یا همان حجاب است.
پس، در اصل ضرورت پوشش بحثی باقی نمیماند و همه اعتراف دارند و باید داشته باشند که پوشش یک فضیلت، یک ویژگی عقلی انسانی و یک ضرورت رفتاری است که ایجاد خلل در آن موجب بروز ناهنجاریهای متعدد فردی و اجتماعی میگردد. منتهی اختلاف بر سر حدود یا چگونگی آن و یا اماکن است. این فرق دارد با اختلاف در اصل موضوع. و از نظر اسلام (و هر فرد عاقلی)، همهی جامعه مقدس است و نه فقط ساختمان واتیکان، و حدود نیز الزاماً آن نیست که از سوی غرب دیکته شود. تا اگر روزگاری همه روسری داشتند، بیروسری را رسوا کنند یا به صلیب بکشند و اگر روزی همه با مینیژوب بودند، رعایت حد بیشتر از آن را مسخره کنند. این یک دیکتاتوری است.
و اسلام میگوید: حدود را خدای همگان تعیین میکند و نه انسانها. چون اگر انسانها تعیین کننده باشند، نه تنها بر اساس منافعشان تدوین میکنند، بلکه ناچارند آن را به زور اعمال کنند.
د – پوشش در اسلام، هم برای باطن است و هم برای ظاهر. و نیز هم برای مرد است و هم برای زن. لذا امر به خودداری از نگاه به نامحرم یا همان چشمچرانی و هیزی که نزد زن و مرد قبح ذاتی دارد، قبل از پوشش بیان گردیده و برای چشم هم از واژهی «ابصار» استفاده شده و نه «اعین». چرا که «اعین» فقط چشم سر است، اما «بصیرب» به چشم سر و چشم عقل، یا چشم ظاهر و باطن با هم اطلاق میگردد. و علت اصلی این حکم نیز، تنظیم روابط فردی و اجتماعی عاقلانه و عادلانه است. تا انسانها به چشم طمع به یک دیگر نگاه نکنند. و بدیهی است که طرف دیگر ممانعت از نگاه سوء استفاده گرانه، پوشش و ممانعت از این نگاه است.
ھ – از مهمترین دلایل عقلی محض برای پوشش زنان، همان است که خداوند متعال به صورت قالب کلی بیان نموده است و البته انسان میتواند و باید که تعمیم دهد و مصادیق متفاوت آن را خود دریابد.
خداوند میفرماید: «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» از دلایل کلی ضرورت پوشش است:
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ المُؤمِنینَ یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدنى أَنْ یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً» (الأحزاب – ۵۹)
ترجمه: هان اى پیامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب (روپوشهای) خود پیش بکشند، این برای شناخت آنها (به عفاف، پاکی، فضیلت، مسلمانی، کمال و …) نزدیکتر است، پس در نتیجه اذیت نمىبینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است.
اینک به صورت بسیار مختصر به این دو فایده یا دو فلسفهی بیان شده میپردازیم:
شناخت:
انسانها با یک دیگر مرتبط میگردند و چگونگی ارتباط به تناسب چگونگی شناخت از یک دیگر تنظیم میگردد. مهم است که طرف مقابل را عالم بشناسید یا جاهل، صادق بشناسید یا خائن … و به طور کلی انسان بشناسید یا حیوان یا کالا یا وسیلهای برای استفاده یا سوء استفاده.
اما در مسئلهی شناخت نیز باید توجه کرد که اول «معروف» خود را میشناساند و سپس فرد به همان تناسب او را میشناسد. خداوند نیز ابتدا خود را میشناساند و سپس دعوت به پذیرش و ایمان بدین شناخت مینماید، پیامبران را با دلایل کافی و معجزات میشناساند، سپس دعوت به پذیرش مینماید. این اصل همه جا جاری و ساری است. یک گل نیز ابتدا خود را با جلوه و بوی عطرش میشناساند، یک حیوان نیز ابتداء با نمایش ظاهرش از خود شناساسی میدهد و یک انسان نیز همین طور است.
پس، بسیار مهم است که زن، با تمام جاذبههای جنسیای که برای یک مرد (یا حتی یک زن) دارد، ابتدا خود را چگونه معرفی کرده و میشناساند. یک لوبت، یک سکس، یک جاذبهی جنسی، یک لذت رایگان، یک امکان برای خوشگذرانی مرد، یک ابزار برای مطامع نفسانی و منافع اقتصادی …، و یا یک انسان؟! پس اگر زن در یک ارتباط با غیر یا جلوهی عمومی، خود را با جاذبههای جنسیاش «چشم و ابرو و سر و سینه و پر و پایش» معرفی کرد و طرف مقابل را به جاذبههای ظاهرش دعوت کرد، ارزش و فایدهی او نیز همین قدر است و طرف مقابل نیز قدر و ارزش او را به همین مقدار میشناسد. لذا در هر جامعهای که پوشش کنار رفت، برای زن نیز ارزش و فایدهی دیگری تعریف نشد. اما اگر ظاهر را پوشاند، آن وقت باطن خود را معرفی میکند و مخاطبین را به جاذبههای انسانی خود چون: علم، اخلاق، کرامت، فضیلت و …، دعوت میکند. در این صورت روابط فردی و اجتماعی به نوع سالم و تکامل یافتهاش تنظیم میگردد و اگر دو نفر زن و مرد نیز به هم جذب شده و علاقمند شوند، فقط با تحریک قوهی شهوانی (حیوانی) به بدن یک دیگر جذب نشدهاند و روابطشان از سطح رابطهی دو جفت حیوان فراتر میرود و پیوندشان هدفدارتر، مقدستر و با دوامتر خواهد بود.
محفوظ ماندن از آزار:
این آزار هم روحی است و هم جسمی. ولی در هر حال نمایش بدن، سبب میگردد که مرد به چشم یک «طعمه» به او بنگرد و برای دستیابی به طعمهاش هر کاری بکند و پس از سیر شدن، مانند حیوانی که از شکارش فایدهای برده، لاشهای را رها کند و برود.
همانطور که بیان شد، پوشش، به ویژه برای زنان، فقط آوردهی اسلام نیست، بلکه یک اصل فطری است. [چنان چه یک زن حاضر نیست زن دیگری بدن خود را برای مرد او به نمایش بگذارد و یک مرد که از دیدن بدن و جاذبههای جنسی زن لذت میبرد، حاضر نیست دیگران بدن خواهر، مادر و همسر او را دیده و لذت ببرند]. لذا پوشش نه تنها قبل از اسلام، بلکه از ابتدای خلقت یک اصل ضروری قلمداد شده است.
از این رو در تاریخ میخوانیم که یهودیان، مسیحیان، اقوام مختلف، صاحبان تمدن و از جمله ایرانیهای قدیم نیز پوشش داشتند.
البته مورخین برای پوشش هر کدام دلایلی ذکر کردهاند تا بتوانند اصل «حسن ذاتی و ضرورت عقلی» را رد کنند. مثلاً گفتهاند: یهودیان زنان خود را در چادر سیاهی میگذاشتند و در جعبه (تابوتی) با خود حمل میکردند تا از گزند محفوظ بمانند – مسیحیان حجاب داشتند. و علت این که مسیحیان مدینه حجاب نداشتند نیز این بود که معمولاً بردهی یهودیان بودند و بردهداران اجازه نمیدادند تا بردهها خود را بپوشانند (مانند قدرتمداران و سرمایهداران امروزی) و حجاب فقط مخصوص زنان اعیان و اشراف و درباریان بود.
کریستین سن، ایران شناس دانمارکی در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» مینویسد: بله، زنان ایرانی در آن زمان نیز حجاب (تستر) داشتند و حتی حجابشان نیز به شکل چادر بوده است. اما علت این است که خسرو پرویز ۳۰۰۰ هزار زن داشت و هر زن زیبایی را میدید تصاحب میکرد، لذا مردم زنان خود را پوشاندند تا او نبیند و تصاحب ننماید.
کاری به درست یا غلط بودن این تفاسیر و تآویل نداریم، مهم این است که زن در صورت جلوهی جاذبههای جنسی خود، مورد آزار و اذیب قرار میگیرد. هم تحقیر میشود، هم به بردگی اساطیری یا بردگی مدرن امروزی کشیده میشود و هم مورد هجوم و شکار، دزدی و اسارت و تجاوز، سوء استفاده و اغفال و … قرار میگیرد. و البته این حقیقتی است که در دیروز و امروز شرق و غرب عالم مشهود بوده و هست.
لذا اسلام دو فایدهی اصلی و عمدهی پوشش را «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» بر میشمرد.
– و البته دلایل بسیار دیگری نیز بر ضرورت پوشش زن و مرد وجود دارد و میتوان موضوع را از ابعاد متفاوتی مانند: جسمی، روحی، اخلاقی، تربیتی، فردی، اجتماعی، حقوقی، روانی … و حتی سیاسی و اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار داد. چرا که موضوع، «انسان» و آثار مترتب از رفتارهایش بر خود و جامعه است. چون همه چیز و همه کار به هم پیوسته و مرتبط است و در یک دیگر تأثیر میگذارد. الکسیس کارل میگوید: «جان و جسم مثل شکل و مرمر یک مجسمه به هم آمیخته است و نمیتوان بدون تراشیدن یا شکستن مرمر، شکل مجسمه را تغییر داد. (انسان موجود ناشناخته – ۱۳۴)
و هم او در نقش تحریک و تحرک غدد جنسی – که یکی از آثار غیر قابل کتمان نمایش بدن است – در ظاهر و باطن و جسم و روان میگوید: «غدد تناسلی نه تنها برای حفظ نسل و نژاد وظیفهی بزرگی بر عهده دارند، بلکه در تشدید فعالیتهای فیزیولوژیکی و روانی و معنوی نیز مؤثرند». (همان مدرک، ص ۸۴)
– اما متأسفانه پرداخت به این مباحث علمی و عقلی در باب تستر (حجاب) از مجال این مختصر خارج است. لذا چون در اصل مفید بودن و ضرورت پوشش، شک و شبههای در عقل نیست، دلیل عقلی زیادی هم نمیخواهد و بر هر کس که کمی تفکر نماید معلوم و مسجل میگردد. لذا چنان چه بیان شد، دعوا بر سر حدود آن است که اگر از سوی بشر تعیین شود [مانند دیگر حدودها] دستخوش و منفعل مطامع و منافع زورمداران و استثمارگران خواهد بود و اگر از ناحیهی خداوند خالق حیکم تدوین و اطاعت گردد، از هر حیث به نفع تکامل فرد و جامعه خواهد بود.