سایت نودیها : سرمایه داری صهیونیسم، پیوند سه جانبه سرمایه سالاری، صهیونیسم جناح راست و نامزد ریاست جمهوری هیلاری کلینتون، مجرم جنگهای دنباله دار، نژاد پرست و نوکر وال استریت، است. این پیوند مرگبار چگونه رخ داده است؟ پاسخ این است که یک گروه اهدا کننده دارای ثروت نجومی، متعهد به تقویت سلطه اسرائیل بر خاورمیانه و تشدید دخالتهای نظامی ایالات متحده در این منطقه، حمایت بی قید و شرط کلینتون از جاه طلبی های تل آویو را تضمین کرده و، در عوض، هیلاری، برای تامین مالی سربازان پیاده حزب دموکرات خود و رای دهندگان مبارزات انتخاباتیاش، میلیونها دلار دریافت میکند.
سرمایه سالاری صهیونیسم و کلینتون
صهیونیستهای ثروتمند، حامیان مالی اصلی کلینتون را شکل میدهند. حامیان میلیون دلاری وی، از میان قدرتمندترین تامین کنندگان مالی و غولهای رسانهای در آمریکا، جورج سوروس[۱]، مارک بنیاف[۲]،راجر آلتمن[۳]، استیون اسپیلبرگ[۴]، حییم و شریل سابان[۵](۳ میلیون دلار)، جفری کاتزبرگ[۶]، دونالد ساسمن[۷]، هرب ساندرز[۸]، جی اند مارک پریتزکر[۹]، اس. دانیال آبراهام[۱۰](یک میلیون دلار)، برنارد شوآترتز[۱۱]، مارک لاسری[۱۲]، پال سینگر[۱۳]، دیوید گفن[۱۴]، فرد ایچانر[۱۵]، نورمن برمن[۱۶] و برنی مارکوس[۱۷] را شامل میشوند.
“سلطان سازهای ” (king-makers) میلیاردر جمهوری خواه، شلدون و ماریام آدلسون[۱۸]، برادران کوخ[۱۹] و نیز لیبرال چند میلیاردی، مایکل بلومبرگ[۲۰]، که در انتخابات ۲۰۱۲، یازده میلیون دلار کمک مالی کرد، در نوبت قرار دارند. این سرمایه گذاران جمهوری خواه قدیمی، به گونه فزایندهای از ادبیات ضد “تجارت آزاد و ضد مداخلهگری” پیشتاز حزبشان، دونالد ترامپ، ترسیده اند، و به نامزد به شدت طرفدار اسرائیل و وال استریت، بانو کلینتون، روی آورده اند.
نظریه پردازان طراز اول اسرائیلی و کلینتون
علاوه بر سرمایه داران قدرتمند صهیونیست، لشکر عظیمی از نظریه پردازان طراز اول، از جمله جنگ طلبان قدیمی، نظیر ویکتوریا نولاند کاگان[۲۱]، دونالد و رابرت کاگان[۲۲]، رابرت زولیک[۲۳]، مایکل چرتوف[۲۴]، داو زاکهیم[۲۵] و بسیاری دیگر از حامیان و مدافعان جنگهای بی وقفه واشنگتن در بسیاری از جبهه ها، در پشت سر کلینتون قرار دارند. خانم نولاند کاگان، معاون وزیر خارجه ایالات متحده در امور شرق آسیا، به استفاده از صدها میلیون دلار پول مالیات دهندگان این کشور برای تامین مالی کودتای جناح راست در اوکراین، آشکارا مباهات کرد. مایکل چرتوف، به عنوان رئیس امنیت داخلی[۲۶] بعد از یازده سپتامبر، هزاران مسلمان بیگناه را زندانی کرد، در حالی که پنج نفر از عوامل موساد را، که در حال فیلم برداری از سقوط برجها و جشن گرفتن این حادثه از پشت بام انباری در نیوجرسی مشاهده شده، مظنون به دخالت در و یا اطلاع قبلی از این حملات بوده و توسط اف بی آی دستگیر شده بودند، آزاد کرد!
سرمایه داران صهیونیست و نظریه پردازان طراز اول اسرائیل، به پاس فعالیتهای فوق العاده نظامی و اقتصادی کلینتون در جانب داری از تلاش تل آویو برای سلطه منطقه ای، از وی حمایت میکنند. دستاوردهایش برای دولت یهود شامل حمایت از جنگهای تمام عیار، که عراق، سوریه، لیبی و افغانستان را نابود کرده است؛ تحریمها و محاصره های اقتصادی علیه ایران (وی در سال ۲۰۰۷ تهدید کرد که ایران را از صفحه روزگار محو میکند)؛ و حمایت بی قید و شرط به طور مکرر اظهار شده وی برای حمایت از نابودی مردم در محاصره غزه توسط اسرائیل، که به قیمت جان هزاران غیر نظامی تمام شده و صدها نفر را بی خانمان کرده است، میباشد. (هیلاری، در نامهای خطاب به حامی مالی قدرتمند خود، حییم سابان، میگوید: “اسرائیل سال گذشته درس به اندازه کافی خشن و بی رحمانه به حماس (مردم غزه) نداد.”
کلینتون در مقابل ترامپ: “اعتدال” از منظر فریبکار
سرمایه داران صهیونیست، نظریه پردازان طراز اول اسرائیل، رسانه های جمعی ایالات متحده و نوچههای آنها در وال استریت و نخبگان احزاب جمهوری خواه و دموکرات، همگی علیه پیشتاز به شدت محبوب جمهوریخواه، دونالد ترامپ، هجوم آورده، او را به عنوان خطری نسبت به “همه چیزهایی که آمریکا از آنها دفاع میکند” قلمداد میکنند. جدا از تهاجم وحشیانه به شخص خودش، گروههای ضد ترامپ، “افراط گرایی” وی را با “عملگرایی” کلینتون جنگ طلب مقایسه میکنند.
بررسی دقیق واقعیات آشکار میکند که چه کسی فوق افراطی است و چه کسی با واقعیت سر و کار دارد:
زنان
جنگهای پر مشتری بانو کلینتون علیه عراق، افغانستان، سوریه و لیبی، صدها هزار زن و کودک را به کام مرگ فرستاده و یا معلول کرده و میلیونها نفر را از خانههایشان آواره نموده است. دونالد ترامپ، زمانی که استدلال میکرد سیاست هایش برای زنان به مراتب بهتر از سیاستهای کلینتون فمینیست بوده است، به این پیشینه جنجالی خونبار و غیر قابل انکار وی استناد کرد.
تاکنون بدترین بی حرمتی های ترامپ علیه زنان، شوخیهای زن ستیزانه لفظی ناپخته بوده است که در برابر پیشینه خرابیهای خونبار هیلاری ناچیز به نظر میآید.
آمریکاییهای آفریقایی تبار
کلینتون مورد حمایت سیاستمداران برجسته سیاه پوستی است که از قدیم سر در آخور اربابان حزب دموکرات داشته و آقا و خانم کلینتون را به عنوان حامیان پر شور حقوق مدنی در میان رای دهندگان سیاه پوست تبلیغ و ترویج کرده اند. در واقع، همان گونه که استیو لندمن[۲۷] نوشته است، هیلاری جوانان سیاه پوست در حاشیه را به عنوان ” فوق لاشخورهای بی شعور و بی احساس” ترجیح داده بود. معروف است که او در زمان ریاست جمهوری همسرش بیل، از قوانین سخت گیرانه جزایی جدید[I] ، که منجر به زندانی شدن هزاران جوان سیاه پوست شد و نیز از برنامه “اصلاح تامین اجتماعی” وی، که شبکه امنیت اجتماعی نیازمندان را متلاشی کرد، میلیونها مادر فقیر را وادار به کار کردن با دستمزدهای زیر خط فقر نمود و ثبات خانوارهای سیاه پوست دارای سرپرست زن را به نابودی کشاند، حمایت کرده است. در جبهه آفریقا، جنگ”خواهر” هیلاری وزیر خارجه علیه لیبی، منجر به آوارگی، تجاوز جنسی و کشتار دهها هزار زن سیاه پوست صحرای جنوب لیبی به دست فرماندهان جهادی متحد وی شد. میلیونها مهاجر سیاه پوست صحرای جنوب لیبی برای سالها تحت حکومت قذافی در لیبی زندگی و کار کرده، دهها هزار نفر شهروند لیبی شده بودند. آنها ترس و وحشت پاک سازی قومی بی حد و حصر لیبی”آزاد شده” کلینتون تحمل کردند.
ترامپ، در بدترین حالت، مستقیماً هیچ آسیبی به آمریکاییهای آفریقایی تبار نرسانده و در موضوعات مربوط به سیاه پوستان ناشناخته مانده است. وی مخالف جنگ کلینتون علیه لیبی است و وی را آشکار متهم میکند به اینکه سیاست هایش موجب هرج و مرج و بدبختی و مصیبت انسانی در لیبی پس از بمباران ناتو شده است.
آمریکای لاتین یها
در دولت اوباما- کلینتون، قریب دو میلیون مهاجر آمریکای لاتینی به زور از خانه ها و محل کار خود اخراج، از خانوادههای خود جدا و بدون تشریفات قانونی از ایالات متحده اخراج شدهاند. کلینتون، به عنوان بانوی وزارت خارجه، از کودتای نظامی هندوراس، که دولت منتخب رئیس جمهور زلایا[۲۸] را سرنگون کرد و مستقیماً منجر به قتل بیش از سیصد فعال، از جمله فمینیستها، بومیها، طرفداران حقوق بشر و رهبران محیط زیست، نظیر برتا کاسیرس[۲۹]، پشتیبانی کرد. کلینتون از کودتاهای ناموفق علیه دولتهای به طور دموکراتیک انتخاب شده بولیوی و ونزوئلا با جدیت حمایت کرد.
ترامپ به طور شفاهی تهدید کرده است که، پس از اخراج دو میلیون لاتینو توسط اوباما و صدها هزار نفری که داوطلبانه به کشورهای خود بازگشتند، برنامه اخراج اوباما- کلینتون را در جهت اخراج بقیه حدود ۱۱ میلیون کارگر مهاجر غیر قانونی لاتینو، با گستردگی و عمق بیشتر تعقیب خواهد کرد. نگاه “افراط گرایانه” ترامپ با سیاست مخالفان ادعایی وی در وزرات خارجه، که به نابودی این همه خانواده های لاتینو در ایالات متحده کمک کردند، به طور کامل منطبق است.
سیاست خارجی
کلینتون بیش از هر وزیر خارجه دیگری در تاریخ ایالات متحده، جنگهای همزمان بیشتری را آغاز و یا از آنها حمایت کرده است. وی قدرت اصلی پشتیبانی کننده از بمباران لیبی توسط ایالات متحده و تغییر وحشیانه رژیم، که این کشور را متلاشی کرد، بود. او از افزایش در گیری نظامی عراق حمایت کرد، از مصادره خشونت آمیز قدرت در اوکراین پشتیبانی نمود، تقویت نظامی (محور آسیا) را علیه چین مهندسی کرد و راجع به تداوم حضور هزاران سرباز ایالات متحده در خاک افغانستان را مذاکره کرد.
کلینتون بارها به حامیانش حییم سابان [۳۰]و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل قول داده است که “همه حمایتهای ضروری نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی و اخلاقی مورد نیاز اسرائیل را برای نابودی حماس”، بدون توجه به قربانی شدن چندین هزار غیر نظامی فلسطین، در اختیار آن قرار خواهد داد. هیلاری “فمینیست عملگرا” حامی پر حرارت استبداد گرایی سعودی و جنگ جنون آمیز آن علیه نیروهای مردمی در یمن است. هیلاری کوشید برای اعزام سربازان پیاده ایالات متحده به سوریه اوباما را تحت فشار قرار دهد. وی مشوق تداوم تحریمهای شدید اقتصادی علیه روسیه است.
ترامپ مخالف هر گونه دخالت مستقیم بیشتر ایالات متحده در خاورمیانه است. وی در طول مناظره اش در کارولینای جنوبی، تهاجم رئیس جمهور جورج دبلیو. بوش به عراق- بر مبنای “دروغ های عمدی به مردم آمریکا”- را به طور مکرر محکوم کرد تا نخبگان حزب جمهوری خواه را تکان داده، آنها دچار وحشت نماید. وی کمکهای مالی سرمایه داری صهیونیست را، با این استدلال که صرفاً به عنوان یک “میانجی امین” مستقل، که جانب اسرائیل را در کشمکشهایش با فلسطینیان نخواهد گرفت، رد کرده است. وی مخالف اعزام نیروهای زمینی به اروپا یا آسیا، که بار مالی عظیمی را بر مالیات دهندگان ایالات متحده تحمیل میکند، میباشد. وی معتقد است که قدرتهای اروپایی و آسیایی میتوانند و باید برای دفاع از خود هزینه کنند. ترامپ استدلال میکند که ایالات متحده میتواند با پوتین علیه تروریسم اسلامی تندرو کار کند و به روسیه به عنوان شریک تجاری بالقوه نگاه میکند. سیاست “ضد مداخله گرایی” ترامپ از سوی نظریه پردازان سرمایه داری صهیونیست و فرماندهان نظامی ارتش سالار که در اتاقهای فکر واشینگتن سنگر گرفته اند، “انزوا گرایی” معرفی میشود، در حالی که شعار وی، “اول آمریکا” (America First)، عمیقاً طنین رای دهندگان خسته از جنگ و از لحاظ اقتصادی از پای در آمده ایالات متحده است.
اسرائیل
کلینتون نسبت به توسعه و تعمیق تبعیت و سر سپردگی ایالات متحده به اهداف جنگی اسرائیل در خاورمیانه و دفاع از جنایات جنگی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و در درون رژیم آپارتاید اسرائیل، به طور کامل و بی قید و شرط متعهد شده است. در نتیجه، کلینتون ائتلافی مرکب از میلیاردرهای به طور ناخوشایندی مرتبط با مافیا، قمارخانه ها، رسانه ها و بورس بازها شکل داده، که وفاداری اولیه آنها نه به آمریکا، بلکه با اسرائیل است. وی کلیه انتقادهای از اسرائیل را تحت عنوان “یهود ستیزی” تقبیح میکند.
ترامپ هرگز منتقد اسرائیل نبوده است، اما در قضیه فلسطین خواستار “بیطرفی” شده، که در محافل صهیونیستی کفر محسوب شده و مورد مذمت است. به همین دلیل، وی از حمایت حتی یک سرمایه دار صهیونیست برخوردار نیست. تا به حال، به وی برچسب “یهود ستیز” نخورده است … شاید به خاطر اینکه دختر خودش بعد از ازدواج به آیین یهودیت گرویده، اماعدم اشتیاق وی به عشق و دلدادگی نسبت به صهیونیسم، او را نزد دولت یهود “غیر قابل اعتماد” ساخته است. به عنوان ترفندی در برابر بی میلی وی به نوکری برای تل آویو، نویسندگان و سیاستمداران نه چندان معتبر حزب دموکرات روی گرایشهای “نژاد پرستانه” و “فاشیستی” وی اصرار میورزند.
انتخابات دموکراتیک: ابتذال واقعی
در حال حاضر کلینتون، بیشتر بر مبنای هیاتهای نمایندگی غیر منتخب، به اصطلاح “هیاتهای عالی نمایندگی”، یعنی وفاداران حزبی، که توسط روسا و نخبگان سیاسی منصوب میشوند، از ساندرز[۳۱] پیش است. دعوت ساندرز به یک “انقلاب سیاسی در آمریکا” هیچ جاذبهای ندارد مگر اینکه ابتدا یک انقلاب سیاسی در درون حزب دموکرات اتفاق بیفتد. اما حزب دموکرات شبیه به اصطبل آتن[II] است که تمیز کردن آن مستلزم یک تلاش توانفرسا و یک رهبر جسور و جنگجو با یک جاروی بزرگ میباشد. سناتور ساندرز این توانایی را ندارد.
به عنوان یک شروع امیدوار کننده، ساندرز حمایت توده مردم را جلب کرده، سیاستهای ترقی خواهانه بهداشتی، آموزشی و مالیاتی را مطرح نموده که بر حامیان میلیاردر کلینتون در وال استریت تاثیر نامطلوب داشته (جیمی دیاموند[۳۲]تاثیر تامین کننده بزرگ مالی کلینتون، ساندرز را “خطرناکترین مرد در آمریکا” نامیده است)، و میلیونها دلار کمک مالی از اهدا کنندگان کوچک دریافت کرده است. اما نتوانسته سرمایه داران صهیونیست، بانکداران و بورس بازان وال استریت و سیاستمداران کثیف اهل رشوه، که حزب دموکرات را کنترل میکنند، هدف قرار داده و خواستار اخراج آنها شود. آنها انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحه را اداره کرده و اطمینان حاصل خواهند کرد که هیلاری کلینتون، به هر شکلی و به هر حیله ای، نامزدی حزب دموکرات را کسب کند. کلینتون از پشتیبانی این ماشین انتخاباتی سهمگین استبدادی (عمیقاً ضد دموکراتیک) برخوردار است و به طور کامل در این فرایند جای گرفته است. میل و اشتیاق وی به حمایت از خشونت و شکنجه مسبوق به سابقه است- خنده و شادی وی در جریان شکنجه مرگ آور قذافی رئیس جمهور مجروح لیبی. هیلاری کلینتون در دنبال کردن جنگها و جنایات جنگی هیچ حد و مرزی نمی شناسد و هیچ مسئولیتی را نپذیرفته است. آنچه که هیلاری را به گونه وحشتناکی خطرناک میسازد این است که وی میتواند “فرمانده کل قوا” یک قدرت بزرگ نظامی شود. گر چه ممکن است کلینتون هیتلر نباشد، ]اما[ ایالات متحده به گونه به مراتب گستردهتری از جمهوری رایش آلمان در سیاست جهانی درگیر است. فرمان او میتواند موجب ویرانی و نابودی جهان شود.
گرچه انتخابات مقدماتی دموکراتها به همان شیوه شدیداً غیر دموکراتیک گذشته بودهاند، جمهورخواهان و شرکای سرمایه سالار آنها به طور آشکار در حال طرح ریزی و توطئه چینی به منظور “سرنگون کردن ترامپ” (Dump the Trump) و جلوگیری از پیروزی انتخاباتی وی هستند. آنها درباره شیوه های استفاده از رویه های مجمع انتخاباتی به منظور تضعیف رای اکثریت، و ایجاد یک “مجمع مورد توافق” که در آن “کله گنده ها”، در پشت درهای بسته، در هیاتهای نمایندگی، قوانین و رویه های رای گیری برای محروم کردن پیشتاز محبوب از نامزدی حزبش دست میبرند، در حال بحث و گفتگو بودهاند.
نتیجه گیری
انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری ایالات متحده در همه جنبه های آن آشکار کننده فساد و تباهی دموکراسی در عصر زوال و انحطاط امپریالیسم است. سلطه الیگارشی مالی بر حزب دموکرات، که از یک نظامی گرای جامعه ستیز، نظیر هیلاری، حمایت میکند، نمیتواند از طریق زدن برچسب “عملگرا” به کاندیدای خود، پیشینه وی را پنهان کند؛ اکثریت طرفداران ساندرز در مورد “بانو [!]هیلاری” هیچ تردیدی ندارند. وحشت و جنون در میان نخبگان بدنام حزب جمهوری خواه و تلاشهای آنها در جهت متوقف کردن تنها جمهوری خواه محافظه کار انزوا طلب، حاکی از شکنندگی سلطه امپریالیسم است.
چنانچه کلینتون جامعه ستیز جنگ افروز تاج نامزدی ریاست جمهوری حزب دموکرات را بر سر بگذارد، به هیچ وجه نمیتوان وی را نسبت به دونالد ترامپ یا هر جمهوری خواه دیگری یک عملگرای با شر کمتر به شمار آورد- این روسای آنها هستند که تصمیم به آتش افروزی میگیرند. در بهترین شرایط، وی ممکن است به اندازه آنها شر باشد. در این صورت، بیش از ۵۰ درصد انتخاب کنندگان رای نخواهند داد. چنانچه برنی ساندرز، پس از ممانعت از جنبش روبه رشد وی برای نامزدی حزب دموکرات، نتواند از طریق یک تلاش مستقل نامزدی کاخ سفید را به دست آورد، من به اقلیت بسیار کوچک یک درصد، که به دکتر ژیل استاین[۳۳]، نامزد حزب سبز رای میدهند، خواهم پیوست.
پی نوشت:
[۱] George Soros
[۲] Marc Beniof
[۳] Roger Altman
[۴] Steven Spielberg
[۵] Haim and Cheryl Saban
[۶] Jeffry Katzenberg
[۷] Donald Sussman
[۸] Herb Sanders
[۹] Jay and Mark Pritzker
[۱۰] S. Danial Abraham
[۱۱] Bernard Schwartz
[۱۲] Mark Lasry
[۱۳] Paul Singer
[۱۴] David Geffen
[۱۵] Fred Eychaner
[۱۶] Norman Berman
[۱۷] Benie Marcus
[۱۸] Sheldon and Miriam Adelson
[۱۹] Koch
[۲۰]Michael Bloomberg
[۲۱] Victoria Nuland Kagan
[۲۲] Donald and Robert Kagan
[۲۳] Robert Zoellick
[۲۴] Micheal Chertoff
[۲۵] Dov Zakheim
[۲۶] Homeland Security
[۲۷] Steve Landman
[۲۸] Zelaya
[۲۹] Berta Caceres
[۳۰] Haim Saban
[۳۱] Sanders
[۳۲] Jaime Diamond
[۳۳] Jill Stein
[I] قوانین جزایی سخت گیرانه جدید( Three Stikes Law) که در دهه ۱۹۹۰ در ایالات متحده به تصویب رسید و به دادگاهها اجازه داد مجازاتهای سنگینی را برای مجرمینی که دارای سه سابقه جنایی جدی هستند، اعمال نماید (مترجم)
[II] اصطبل الیس (Elis)، پادشاه افسانه ای آتن، که به مدت ۳۰ سال تمیز نشده و به شدت کثیف و آلوده شده بود]مترجم[
نویسنده: پروفسور جیمز پتراس*
مترجم: دکتر احمد دوست محمدی**
منبع:
* فارغ التحصیل دانشگاه برکلی، استاد تمام دانشگاه و محقق و نویسنده برجسته آمریکایی که قریب به ده جلد کتاب و بیش از صد مقاله معتبر و مستند در حوزههای مطالعات جهانی و منطقهای و، به طور خاص، مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا، منتشر کرده است. کتابهای این استاد برجسته و شجاع به زبانهای دیگر ترجمه شده و بسیار مورد اقبال محققان در مراکز و محافل معتبر علمی جهان میباشد. از جمله کتاب معروف وی تحت عنوان:”The Power of Israel in the United States” ،به معنای “قدرت اسرائیل در آمریکا”، با عنوان “نفوذ اسرائیل در آمریکا”، در ایران ترجمه و منتشر شده است[مترجم]
** دانشیار گروه مطالعات منطقهای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
فارس