پیر و پاتالیسم در جمهوری اسلامی
شروع «پیر و پاتالیسم» در انقلاب را میتوان با پا گذاشتن جوانان نسل اوّل انقلاب به دوران کهولت سن مقارن دانست؛ همان جوانانی که خود در جوانی انقلاب «سیاسی» را در این کشور رقم زدند، و البته پس از رقم خوردن این انقلاب، پیر و پاتالی در مقابل خود نیافتند و یکّهتاز عرصۀ انقلاب شدند!
امّا «پیر و پاتالیسم» چیست و چرا در جریان انقلاب اسلامی پدید آمده است؟ «پیر و پاتالیسم» پدیدهای است که در آن افراد کهنهکار و البته صاحب نام، خود تمام عرصهها و مناصب قدرت و ثروت را در دست گرفته و مجال بروز به جوانان نمیدهند. (بنابراین عبارت پیر و پاتال صرفاً مخصوص این افراد است و قصد نداریم با این عبارت به کهنهکاران انقلاب که این گونه نیستند، جسارتی بکنیم.) البته نمیتوان و نباید این افراد را به سرعت به مالدوستی یا حبّ مقام متّهم کرد؛ بلکه در بسیاری از اوقات، این رفتارها ناشی از دلسوزی و «ترسِ از دست رفتن انقلاب» است. این ترس معمولاً ناشی از نوعی ترکیب بین احساس «تعلّق» و احساس «مالکیت» نسبت به انقلاب پدید میآید و باعث میشود مسئولیتهای انقلاب و مناصب مدیریتیِ آن در محدودۀ «پیر و پاتالها» باقی بماند.
بد نیست کمی بحث را محدودتر و شفّافتر کنیم. به نظر شما در عرصههای فرهنگی که قاعدتاً انتظار میرود فساد کمتری در آن وجود داشته باشد، چه حجمی از پروژهها واقعاً به دست کارامدترین افرادِ کشور (فارغ از سن و سالشان) اجرا میشود؟ تا کنون چند مناقصه در عملیاتهای فرهنگی دیدهاید؟ کسی که نفوذی در دستگاههای فرهنگیِ صاحب قدرت و ثروت نداشته باشد، چه قدر امید دارد که روزی در بخشی از این عملیاتها سهیم باشد و بتواند «مستقل از پیر و پاتالها» نقش ایفا کند؟
به نظر شما، آیا نمیشود عملیاتهای فرهنگی را به جوانان انقلابی واگذار کرد؟ اگر میشود، پس چرا به جای برگزاری مناقصه و ایجاد رقابت، این عملیاتها در چنبرۀ قدرت «پیر و پاتالها»ست؟
گاهی در پاسخ این سؤالات، گفته میشود که در این قبیل عملیاتها، باید کار را به افراد «مطمئن» سپرد. این سخن در واقع روی دیگر سکّۀ ناخوشایندِ «باندبازی» است؛ زیرا در این تفکّر، فقط باند «ما»ست که «مطمئن» است و منابع فقط باید در دست همین باند باقی بماند و فقط همین باند هستند که میتوانند انقلاب اسلامی را حفظ کنند!
البته در این نگاه، «جوانگرایی» به کلّی نفی نمیشود؛ بلکه به عارضۀ «قلب معنایی» دچار شده و به «جوان ابزارپنداری» تبدیل میشود. در این نگاه، جوانگرایی یعنی استفاده از جوانها برای تحقّق اهداف و به پیش رفتن نقشهها و طرحهایی که «پیر و پاتالهای انقلاب» طرّاحی کردهاند، و البته سهمی برای جوانها در طرّاحی و برنامهریزی نخواهد بود. این نگاه حقیقتاً بزرگترین اجحافی است که به عبارت «جوانگرایی» میتوان کرد؛ زیرا اساساً «جوان» در این نگاه ابزار دست «پیر و پاتالها»ست و هویت مستقلّی ندارد، و هیچ گاه نمیتوان به او اعتماد کرد و کاری به او سپرد! و البته در دایرۀ تنگ نگرش «پیر و پاتالیستی» به «انقلاب»، هیچ گاه جایی برای نظرات و طرحهای متفاوتِ «جوان مؤمن انقلابی» وجود نخواهد داشت.
امّا این خیال که «پیر و پاتالها» مطمئن و کارامد هستند، از کجا شکل گرفته است؟ معمولاً پاسخ این است که همین افراد بودهاند که انقلاب را تا به اینجا پیش بردهاند. امّا به نظر شما اگر بودجههای نامحدود دولتی و غیر دولتی (از بیان مصادیق غیر دولتیاش معذورم!) در دست این افراد نبود، باز هم میتوانستند ادّعای کارامدی کنند؟ اگر فضای رقابتی وجود داشت و به جوانان هم برای عرض اندام و رقابت با این بزرگواران مجالی داده میشد، و اگر دایرۀ «انقلابی بودن» به چند «پیر و پاتال کهنهفکر» محدود نمیشد، باز هم ادّعای «کارامدیِ پیر و پاتالها» وجود داشت؟ به راستی عملکرد این عزیزان با چه شاخصی سنجیده شده که عدّهای آن را «کارامد» میدانند و از آن ابراز رضایت میکنند؟
در یک کلام باید گفت: وقتی سیستمهای ارزیابیِ صحیح وجود نداشته باشد و «کارامدی» صرفاً با مفاهیمی ذهنی و بدون «شاخص»های معیّن تشخیص داده شود، و وقتی منابع در اختیار افراد معدود قرار گیرد و به دیگران فرصت عرض اندام داده نشود، حتّی مؤمنترین افراد هم بدون آن که خود متوجّه باشند، گرفتار «فساد» خواهند شد… و معضل امروز ما این است که بسیاری از «پیر و پاتال»های انقلاب، شاید حتّی بدون این که خودشان بدانند، در بند این فساد هستند، و بسط این فساد را نوعی «خدمت» به «انقلاب» میدانند…
به امید روزی که «پیر و پاتالهای انقلاب»، با دست برداشتن از محافظهکاری و انحصارگرایی، «کهنهکارانِ انقلابی» شوند و با سپردن چنبرۀ قدرت خود به «جوانان انقلابی»، زمینههای انقلاب فرهنگی و اقتصادی را در این مرز و بوم پدید آورند.
خبرنامه دانشجویان
Related Images:
بازدیدها: 20