ویژه نامه شب های قدر
این ویژه نامه شما مطالب خواندنی درباره شب قدر خواهید خواند :
فضیلت , اعمال , شب قدر ائمه , تفسیر سوره قدر …
مشروح در ادامه
منبع : Hodat.ir
فضیلت شب قدر :
يحيى بن علاء گويد: ((حضرت صادق (عليه السلام ) سخت بيمار بود، دستور داد او را به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بردند. آنجا تا صبح شب بيست و سوم ماه رمضان بيتوته كرد.))(82)
براى انسان مومن ، سزاوار نيست تا در شبى كه آسمانيان ميهمان او شده اند، حجاب غفلت به روى خويش اندازد و خود را از همنشينى با آنها محروم سازد؛ لذا مستحب است ، آن شب را تا صبحگاهان شب زنده دارى نمايد و اين خود نوعى مبارزه با خمودگى و سستى و خواب سنگينى است كه انسان را از هدف هاى عالى اش باز مى دارد و از همه مهم تر اين كه طريق شكستن شب و خاتمه دادن به حاكميت ظلمت را به ما مى آموزد و آدمى را به مقام ((محمود)) مى رساند.
مگو شبى به عبادت چگونه روز كنم كه دوست را ننمايد، شب وصال ، دراز
بر آر دست تضرع ، ببار اشك ندم ز بى نياز بخواه ، آنچه بايدت بى ناز
3. شناخت شاءن قرآن
4. تلاوت قرآن
چه لذت بخش است كه در شب نزول قرآن ، كنار چشمه سار كلام وحى خاضعانه بنشينيم و دل و قلب تشنه را از آن سيراب نماييم . و چه شيرين و شور آفرين است لحظه فرا رسيدن وقت ديدار و عروج كه مريضان و دردمندان در ساحت قرآن دست نياز بلند مى كنند و زمزمه ((القرآن شفاء)) را سر مى دهند.
شبى كه تلاوت قرآن (هر قدر ميسور باشد) در آن شب ، بهترين ذكر است ، به خصوص تلاوت سوره هاى ((يس ))، ((عنكبوت ))، ((روم ))، ((دخان )).
در تلاوت قرآن ، اولين نكته اى كه لازم است مورد توجه قرار گيرد، الهام گرفتن از آن براى تقويت فكر و انديشه و ايمان و شناخت مبداء و معاد و يافتن راه سعادت و فلاح و قرب الى الله است و دومين نكته ، اهداى ثواب آن به اروح طيبه انبيا و ائمه هدى (عليهم السلام ) و شهدا و صلحا و علما و گذشتگان به خصوص بنيان گذاران مراكز مذهبى كه خود سبب مضاعف شدن ثواب مى گردد و سومين نكته ، رعايت آداب قرائت است .
5. توبه و استغفار
چه فرصتى بهتر از شب قدر براى آشتى كردن با خدا و بازگشت به سوى او، شبى كه مى توان آبرومندان درگاه حق و ملائكه و روح و قرآن را واسطه قرار داد و آن گاه با دلى سرشار از اميد به رحمت و مغفرت ، متوجه رب العالمين شد؛ به حق ، شب قدر، شب توبه و بازگشت به سوى خداست كه :
ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين .(83)
به راستى خدا افرادى را كه پى در پى توبه و استغفار مى كنند و نيز طهارت جويان و پاكى طلبان را دوست دارد.
فرارى ها ز عصيان باز گرديد به الطاف خدا دمساز گرديد
بينديشيد، يزدانى رحيم است به راه آييد رحمان و كريم است
گناه بنده عاصى ببخشد به هر ادعوك صد لبيك گويد
در بعضى از اخبار آمده است ، زمانى كه فرد گنهكار از كرده خود پشيمان شد و به سوى خدا بازگشت و گفت :
الهى انا اءساءت . يقول الله تعالى : و انا سترت ؛
خدايا من بد كردم . خداوند متعال مى فرمايد: من آن را پوشاندم .
فيقول : ((الهى انا ندمت ؛ من پشيمان شدم .))
خداوند مى فرمايد:
((و انا قبلت ؛ من هم قبول كردم .))
و مى فرمايد:
ايها الشاب ، اذا تبت ثم نقضت ، فلا تستحى ان ترجع الينا؛
اى جوان ! چنان چه توبه كردى و شكستى ، از اين كه دوباره به سوى ما باز گردى شرمگين مباش .
و اذا انقضت ثانيا، فلا تستحى او يمنعك الحياء ان تاءتينا ثالثا، و اذا انقضت ثالثا، فارجع لينا رابعا…
((هر گاه براى دومين بار توبه خود را شكستى ، شرمگين مباش و مبادا حيا تو را از بازگشت به سوى ما براى سومين بار باز دارد و اگر بار سوم هم توبه خود را شكستى ، باز هم براى چهارمين بار به سوى ما باز گرد.))
فاءنا الجواد الذى لا ابخل ؛
((منم بخشنده اى كه بخل نمى ورزم .))
و انا الحليم الذى لا اعجل ؛
((منم حليم و بردبارى كه عجله نمى كنم .))
و انا الذى استر على المعاصى و اقبل التائبين و اعفو عن الخاطئين و ارحم النادمين و انا ارحم الراحمين ؛
((منم آن كه بر گناهان پرده مى افكنم و توبه كنندگان را مى پذيرم و از خطاكاران در مى گذرم و به پشيمانان رحم مى نمايم و منم ارحم الراحمين .))
من ذا الذى اءتى الى بابنا فرددناه ؛
((چه كسى به درگاه ما آمد و او را رد كرديم ؟))
من ذا الذى ، لجاء الى جانبنا، فطردناه ؛
((چه كسى به ما پناه آورد و ما او را رد كرديم ؟))
من ذا الذى ، تاب الينا و ما قبلناه .
((چه كسى به نزد ما بازگشت كه او را نپذيرفتيم ؟))
من ذا الذى ، طلب منا و ما اعطيناه .
((چه كسى از ما خواهشى كرد كه به او عطا نكرده باشيم ؟))
من ذا الذى استقال (استغفر) من ذنبه فما غفرناه ؛
((چه كسى از ما طلب آمرزش كرد كه ما او را نيامرزيده باشيم ؟))
انا الذى اغفر الذنوب ، و استر العيوب ، و اغيث المكروب ، و ارحم الباكى الندوب و انا علام الغيوب ؛(84)
((منم خدايى كه گناهان را مى آمرزم و عيب ها را مى پوشانم و اندوهناكان را يارى مى رسانم و بر گريه كننده و زارى كننده رحم مى كنم و منم داناى امور آشكار و نهان .))
چرا بايد استغفار كرد؟
هر عملى داراى آداب و رسوم و شرايط و موانعى است كه با رعايت آنها استغفار واقعى تحقق مى يابد.
شرايط توبه و استغفار
اول : پشيمانى از گناه (الندم على ما مضى ).
دوم : تصميم هميشگى بر ترك گناه و كج روى ها و كج انديشى ها (العزم على ترك العود اليه ابدا.)
سوم : اداى حقوق مردم (ان تؤ دى الى المخلوقين حقوقهم .)
چهارم : تدارك واجبات (ان تعمد الى كل فريضه عليك ضيعتها فتؤ دى حقها.)
پنجم : از بين بردن گوشت هاى حرام ان تعمد الى اللحم الذى ، نبت على السحت ، فتذيبه بالاحزان …
ششم : چشيدن رنج عبادت (85) ان تذيق الجسم اءلم الطاعة كما اذقته حلاوه المعصيه .
اعمال شب قدر
شب نوزدهم:
اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم میخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل میشوند و به خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف میشوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض میکنند.
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
اعمالی که در هر سه شب مشترک است:
1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)
2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.
3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.
4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:
اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
پس از این عمل هر حاجتی كه داری طلب کن.
5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.
6- احیا داشتن این شبها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وزن دریاها باشد.
7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.
8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ…
اعمال مخصوص هر شب قدر
شب نوزدهم:
1- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".
2- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".
3- دعای "یا ذَالَّذی کانَ…" خوانده شود .
4- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ…" خوانده شود.
شب بیست و یکم:
فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.
شب قدر ائمه
ليله القدر الفرقاني
علامه حسن زاده آملي در «هزارويک نکته »خود ،به نقل از «فتوحات مکّيه »در باب اينکه ليلة القدر ،نيمه شعبان است يا در ماه رمضان واقع شده است ،اين گونه نوشته است :«در باب 35فتوحات مکيّه رواياتي را که در اختلاف ليلة القدر مروي است ـ که در نيمه شعبان است ،يا در شهر رمضان ـ بدين وجه جمع کرده است که :«نيمه شعبان ،ليلة القدر فرقاني است و ليلة القدر رمضان ،ليلة القدر قرآني است »و اين کلامي سخت،استوار است ».(1)حضرت آيت الله ناصري دولت آبادي بر اين باورند که:« شب نيمه شعبان ،بدون ترديد شب قدراست يا دست کم ،در فضيلت هم چند شب هاي قدر معروف است . روايات متعدّدي از حضرت صادق (ع)و حضرت باقر(ع)نيز بر اين مطلب گواهي مي دهد. از اين روست که فضايل ونيز اعمال ويژه اين شب ،بيشتر از فضايل واعمال ديگر شب هاي مبارک سال ،همچون شب ولادت پيامبر اکرم (ص)،شب ولادت امير مؤمنان (ع)و نيز شب ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)مي باشد».(2)
آيت الله جوادي آملي نيز نيمه شعبان را، ليلة القدر اهل بيت (ع)دانسته ،درکتاب «امام مهدي (ع)؛موجود موعود »آوده اند :«باتولد وليّ خدا ،بهترين برکات ،بهره مردم مي گردد، زيرا او «خير أهل الأرض ؛بهترين موجود روي زمين »است و روشن است که اثر وجودي بهترين انسان زمين ،تمام زمين و ساکنانش را بهره مند مي سازد. وليّ عصر (ع)و آخرين حجّت الهي که «خير أهل الأرض »زمان ماست ،در سحرگاه نيمه شعبان (سال255ق.)چشم به جهان گشودند و اين شب مبارک که ميلاد موفور السّرور آن حضرت است ،احتمال دارد شب قدر نيز باشد ،همان گونه که به برخي از اعمال ليالي قدر در اين شب نيز سفارش گرديده است». ايشان در ادامه مي نويسد:«نيمه شعبان ،شب مبارکي است که در فضايل ،شباهت هاي بسياري به ليالي قدر دارد . همانگونه که در برتري شب هاي قدر فرموده اند :«آن ،شبي است که خداوند بر خود سوگند خورده که سائلي را ردّ نکند مگر آنکه در خواهش او معصيتي باشد »در فضيلت شب نيمه شعبان نيز نبيّ مکرم اسلام (ص)فرمود :که «خداوند در شب نيمه شعبان ،به اندازه موي گوسفندان قبيله بني کلب بندگانش را مي آمرزد»واين سخن ،کنايه از فراواني آمرزيده شدگان در آن شب مبارک است.
کلام نوراني ديگري از امام صادق (ع)نشان مي دهد که ،نيمه شعبان نيز در حدّ خويش ،واجد يکي از درجات تقدير امور است . ايشان در برابري اين سنّت با ليالي مبارکه قدر فرمودند :«انّها الليلة الّتي جعلها الله لنا أهل البيت(ع)بإزاء ما جعل اللّيلة القدر لنبيّنا »يعني همان طور که خداوند به پيامبر اکرم (ص)شب قدر مرحمت فرمود ،به ما اهل بيت (ع)نيز نيمه شعبان را عطا کرد . همچنين امام باقر (ع)در پاسخ پرسشي درباره فضيلت شب نيمه شعبان فرمود که :«بافضيلت ترين شب ،پس از ليلة القدر ،شب نيمه شعبان است که خداوند در اين شب ،فضلش را بر بندگان خويش ارزاني مي دارد و با منّ و کرم خود ،آنان را مي آمرزد. پس براي نزديکي به خدا در اين شب بکوشيد».پيامبر گرامي اسلام (ص)نيز در شب نيمه شعبان به عايشه فرمودند که :«در اين شب ،اجل ها نوشته و روزي ها تقسيم مي گردد و خداي عزّ و جلّ ، بيش از موهاي گوسفندان قبيله بني کلب ،بندگانش را مي آمرزد و فرشتگان را به آسمان دنيا و از آن جا به زمين نازل مي کندو در اين نزول ،ابتدا در مکّه فرود مي آيند».
راز همتايي شب ميلاد امام زمان (ع)با شب قدر
آيت الله جوادي آملي درباره حکمت شب قدر بودن شب ميلاد امام زمان (ع)مي نويسد:«انسان کامل معصوم ،که مصاديق آن ،منحصر در عترت طاهره اند ،عدل (=معادل )و همتاي قرآن حکيم است و بر اساس حديث متواتر ثقلين،به هيچ وجه از يکديگر جدايي نمي پذيرند . قرآن تجلّي کتاب تدوين خدا وانسان کامل معصوم ،تجلّي کتاب تکويني اوست . همان طور که با نزول قرآن در ظرف زماني معيّن ، آن ظرف معهود،قدر يافته و شب قدر مي شود ،با تجلّي امام معصوم و تنزّلش از مخزن غيب الهي در ظرف زمان معيّن ،آن ظرف شخصي نيز قدر پيدا مي کند و شب قدر مي شود.
زيرا هر چند ممکن است زمان و زمين به واسطه صدورشان از منبع غيب الهي ،خطّي از قداست داشته باشند،امّا آنچه مايه شرافت زمان است همانا متزّمن (در زمان گنجيده )است. بر طبق اين بيان جامع ،ميلاد وليّ معصومي که کون جامع و معادل قرآن مجيد است . حقيقت او و نبوّت و امامت او مستلزم شب قدر شدن خواهد بود و بر همين اساس آنچه درباره صدّيقه کبرا ،فاطمه زهرا (س)و نيز درباره ميلاد حضرت خاتم الاولياء مبني بر تطابق حقيقت آن ذات مبارک با ليلة القدر يا معرفي ميلاد آنان به عنوان شب قدر مطرح مي گردد،از سنخ تمثيل است نه تعيين.
از آنجايي که حضرت خاتم الاوصياء حجّت بن الحسن المهدي (ع)،عصاره فضايل اهل بيت وحي (ع)بلکه تمام انسان هاي کامل است ،ظرف زماني تجلّي او از مخزن غيب الهي در عالم ملک ،در ميان ساير ايّام مبارک و مواليد حجج الهي (ع)برجستگي خاص و ويژه اي يافته است که در پرتو آن ،هم طراز ليالي قدر ،بلکه شبي از شب ها محتمل قدر به شمار مي رود . گويا در عصر ما ،که زمان ولايت آن آخرين وليّ معصوم است ،مقدّرات عالم در مراتبي رقم مي خورد که از شب ميلاد آن حضرت در نيمه شعبان آغاز گرديده و در شب هاي ماه مبارک رمضان يکي پس از ديگري تثبيت مي شود».(3)
پی نوشت ها :
1ـ حسن زاده آملي ،هزار و يک نکته، صص429ـ430.
2ـ ناصري محمّد ،آب حيات ،ص39.
3ـ جوادي آملي امام مهدي (ع)موجود موعود ،صص60ـ63.
تفسير سوره قدر از تفسير الميزان علامه طبابايي
سوره قدر
بسم الله الرحمن الرحيم انا انزلناه فى ليلة القدر (1) و ما ادراك ما ليلة القدر (2) ليلة القدر خير من الف شهر (3) تنزل الملئكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5).
ترجمه آيات
به نام خداوند رحمان و رحيم.ما اين قرآن عظيم الشان را(كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديم(1).
و تو چه مىدانى شب قدر چيست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در اين شب فرشتگان و روح(يعنى جبرئيل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشتخلق) نازل مىشوند(4).
اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه(5).
بيان آيات
اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مىكند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مىداند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مىشوند، و اين سوره، هم احتمال مكى بودن را دارد، و هم مىتواند مدنى باشد، و رواياتى كه درباره سبب نزول آن از امامان اهل بيت (عليهم السلام) و از ديگران رسيده خالى از تاييد مدنى بودن آن نيست، و آن رواياتى است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابى بود كه رسول خدا(ص)ديد، و آن خواب اين بود كه ديد بنى اميه بر منبر او بالا مىروند، و سخت اندوهناك شد، و خداى تعالى براى تسليتش اين سوره را نازل كرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومتبنى اميه است).
"انا انزلناه فى ليلة القدر"
ضمير در"انزلناه"به قرآن برمىگردد، و ظاهرش اين است كه: مىخواهد بفرمايد همه قرآن را در شب قدر نازل كرده، نه بعضى از آيات آن را، مؤيدش هم اين است كه تعبير به انزال كرده، كه ظاهر در اعتبار يكپارچگى است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجى است.
و در معناى آيه مورد بحث آيه زير است كه مىفرمايد: "و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليلة مباركة" (1) ، كه صريحا فرموده همه كتاب را در آن شب نازل كرده، چون ظاهرش اين است كه نخستسوگند به همه كتاب خورده، بعد فرموده اين كتاب را كه به حرمتش سوگند خورديم، در يك شب و يكپارچه نازل كرديم.
پس مدلول آيات اين مىشود كه قرآن كريم دو جور نازل شده، يكى يكپارچه در يك شب معين، و يكى هم به تدريج در طول بيست و سه سال نبوت كه آيه شريفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا" (2) ، نزول تدريجى آن را بيان مىكند، و همچنين آيه زير كه مىفرمايد: "و قال الذين كفروا لو لا نزل عليه القرآن جملة واحدة كذلك لنثبتبه فؤادك و رتلناه ترتيلا" (3) .
و بنا بر اين، ديگر نبايد به گفته بعضى (4) اعتنا كرد كه گفتهاند: معناى آيه"انزلناه" اين است كه شروع به انزال آن كرديم، و منظور از انزال هم انزال چند آيه از قرآن است، كه در آن شب يكباره نازل شد نه همه آن.
و در كلام خداى تعالى آيهاى كه بيان كند ليله مذكور چه شبى بوده ديده نمىشود بجز آيه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" (5) كه مىفرمايد: قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آيه مورد بحث معلوم مىشود شب قدر يكى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اينكه كداميك از شبهاى آن است در قرآن چيزى كه بر آن دلالت كند نيامده، تنها از اخبار استفاده مىشود، كه ان شاء الله در بحث روايتى آينده بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد.
در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازهگيرى است، پس شب قدر شب اندازهگيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىكند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مىسازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر استبر اين معنا دلالت دارد: "فيها يفرق كل امر حكيم امرا من عندنا انا كنا مرسلين رحمة من ربك" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعهاى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازهگيرى مشخص سازند.
و از اين استفاده مىشود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر مىشود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر مىشود.
براى اينكه اين فرض امكان دارد كه در يكى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن يكپارچه نازل شده باشد، ولى اين فرض معنا ندارد كه در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آينده تعيين گردد. علاوه بر اين، كلمه"يفرق"به خاطر اينكه فعل مضارع است استمرار را مىرساند، در سوره مورد بحث هم كه فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نيز فرموده: "ملائكه در آن شب نازل مىشوند"مؤيد اين معنا است.
پس وجهى براى تفسير زير نيست كه بعضى (7) كرده و گفتهاند: شب قدر در تمام دهر فقط يك شب بود، و آن شبى بود كه قرآن در آن نازل گرديد، و ديگر تكرار نمىشود.و همچنين تفسير ديگرى كه بعضى (8) كرده و گفتهاند: تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تكرار مىشد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بين برد.و نيز سخن آن مفسر (9) ديگر كه گفته: شب قدر تنها يك شب معين در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نيز سخن آن مفسر (10) ديگر كه گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال يك شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سالهاى ديگر در ماههاى ديگر، مثلا شعبان يا ذى القعده واقع مىشود، هيچ يك از اين اقوال درست نيست.
بعضى (11) ديگر گفتهاند: كلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده كه به مقام و منزلت آن شب داشته، و يا عنايتى كه به عبادت متعبدين در آن شب داشته.
بعضى (12) ديگر گفتهاند: كلمه"قدر"به معناى ضيق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خواندهاند كه زمين با نزول ملائكه تنگ مىگردد.و اين دو وجه به طورى كه ملاحظه مىكنيد چنگى به دل نمىزند.
پس حاصل آيات مورد بحثبه طورى كه ملاحظه كرديد اين شد كه شب قدر بعينه يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مىشود، البته منظورمان" احكام"از جهت اندازهگيرى است، خواهيد گفت پس هيچ امرى از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاى خودش با هيچ عاملى دگرگون نمىشود؟ در پاسخ مىگوييم: نه، هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است، همچنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، همچنان كه در قرآن كريم آمده: " يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب" (13) .
علاوه بر اين، استحكام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرايط تحققش موجود است، و بعضىها ناقص است، و احتمال دارد كه در شب قدر بعضى از مراتب احكام تقدير بشود، و بعضى ديگرش به وقت ديگر موكول گردد، اما آنچه از روايات بر مىآيد و به زودى رواياتش از نظر خواننده خواهد گذشتبا اين وجه سازگار نيست.
"و ما ادريك ما ليلة القدر"
اين جمله كنايه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اينكه ممكن بود در نوبت دوم ضمير ليلة القدر را بياورد، خود آن را تكرار كرد.واضحتر بگويم، با اينكه مىتوانستبفرمايد: "و ما ادريك ما هى، هى خير من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود كلمه را آورد و فرمود: "و ما ادريك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر".
"ليلة القدر خير من الف شهر"
اين جمله به طور اجمال آنچه را كه در جمله"و ما ادريك ما ليلة القدر"بدان اشاره شده بود، يعنى عظمت آن شب را بيان مىكند، و مىفرمايد: بدين جهت گفتيم آن شب مقامى ارجمند دارد كه از هزار شب بهتر است.
و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى كه مفسرين تفسير كردهاند بهتر بودنش از حيث فضيلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همين معنا است، چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به سوى خدا نزديك، و به وسيله عبادت زنده كند، و زندهدارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممكن است همين معنا را از آيه سوره دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا شب قدر را پر بركتخوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى ليلة مباركة" (14) .البته در اين ميان معناى ديگرى نيز هست، كه ان شاء الله در بحث روايتى آينده خواهد آمد.
"تنزل الملئكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر"
كلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است كه از عالم امر است و خداى تعالى در بارهاش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چيز به معناى رخصت دادن در آن است، و يا به عبارت ديگر اعلام اين معنا است كه مانعى از اين كار نيست.
و كلمه"من"در جمله"من كل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرين به معناى باء است.
بعضى (17) ديگر گفتهاند: به معناى خودش است، يعنى ابتداى غايت، ولى سببيت را هم مىرساند، و آيه را چنين معنا مىدهد: "ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مىشوند".
بعضى (18) ديگر گفتهاند: باء براى تعليل به غايت است، و معنايش اين است"ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، براى خاطر اينكه هر امرى را تدبير كنند".
ليكن حق مطلب اين است كه: مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد كه آيه"انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون" (19) تفسيرش كرده، حرف"من"براى ابتدا خواهد بود، و در عين حال سببيت را هم مىرساند، و به آيه چنين معنا مىدهد: "ملائكه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، در حالى كه نزولشان را ابتدا مىكنند و هر امر الهى را صادر مىنمايند".
و اگر منظور از امر مذكور هر امر كونى و حادثهاى باشد كه بايد واقع گردد، در اين صورت حرف"من" به معناى لام تعليل خواهد بود، و آيه را چنين معنا مىدهد: ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند براى خاطر تدبير امرى از امور عالم.
"سلام هى حتى مطلع الفجر"
در مفردات گفته: كلمه"سلام"و"سلامت"به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است (20) .
پس جمله"سلام هى"اشاره استبه اينكه عنايت الهى تعلق گرفته استبه اينكه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود كه به سوى او روى مىآورند، و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به اين معنا كه عذابى جديد نفرستد.و لازمه اين معنا آن است كه طبعا در آن شب كيد شيطانها هم مؤثر واقع نشود، همچنان كه در بعضى از روايات هم به اين معنا اشاره رفته است.
ولى بعضى (21) از مفسرين گفتهاند: مراد از كلمه"سلام"اين است كه: در آن شب ملائكه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند سلام مىدهند.برگشت اين معنا هم به همان معناى اول است و اين دو آيه يعنى آيه"تنزل الملئكة و الروح"تا آخر سوره در معناى تفسيرى استبراى آيه قبلى كه مىفرمود"ليلة القدر خير من الف شهر".
بحث روايتى
در تفسير برهان از شيخ طوسى از ابوذر روايت آورده كه گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم يا رسول الله آيا شب قدر شبى است كه در عهد انبياء بوده و امر بر آنان نازل مىشده و چون از دنيا مىرفتند نزول امر در آن شب تعطيل مىشده است؟فرمود: نه بلكه شب قدر تا قيامت هست (22) .
مؤلف: در اين معنا روايات زيادى از طرق اهل سنت نيز آمده (23) .
و در مجمع البيان است كه از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده كه گفت: از امام صادق(ع)از شب قدر پرسيدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بيست و يكم و بيست و سوم جستجويش كن (24) .
مؤلف: در معناى اين روايات رواياتى ديگر نيز هست، و در بعضى از اخبار ترديد بين دو شب شده، يكى بيست و يكم و ديگرى بيست و سوم، مانند روايتى كه عياشى از عبد الواحد از امام باقر(ع)روايت كرده (25) . و از رواياتى ديگر استفاده مىشود كه شب قدر خصوص بيست و سوم است، و اگر معينش نكردهاند به منظور تعظيم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نكنند (26) .
و نيز در تفسير عياشى در روايت عبد الله بن بكير از زراره از يكى از دو امام باقر و صادق(ع)آمده كه فرمود: شب بيست و سوم همان شب جهنى است، و حديث جهنى اين است كه گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم: منزل من از مدينه دور است، دستورم بده در شب معينى داخل مدينه شوم فرمود: شب بيست و سوم داخل شو (27) .
مؤلف: حديث جهنى كه نامش عبد الله بن انيس انصارى بود، از طرق اهل سنت نيز روايتشده، و سيوطى آن را در الدر المنثور از مالك و بيهقى نقل كرده (28) .
و در كافى به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت: امام صادق(ع) فرمود: تقدير در نوزدهم و ابرام در شب بيست و يكم و امضا در شب بيست و سوم است (29) .
مؤلف: در اين معنا هم روايات ديگرى هست (30) .
پس معلوم شد آنچه همه روايات مختلفى كه از ائمه اهل بيت(ع)وارد شده در آن اتفاق دارند اين است كه: شب قدر تا روز قيامتباقى است، و همهساله تكرار مىشود، و نيز ليلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نيز يكى از سه شب نوزده و بيست و يك و بيست و سه است.
و اما از طرق اهل سنت روايات به طور عجيبى اختلاف دارند كه به هيچ وجه نمىشود بين آنها را جمع كرد، ولى معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم است، و در آن شب بوده كه قرآن نازل شده.از خوانندگان محترم هر كه بخواهد آن روايات را ببيند بايد به تفسير الدر المنثور و ساير جوامع حديث مراجعه كند.
و در الدر المنثور است كه خطيب از ابن مسيب روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص)فرمود: در خواب به من نشان دادند كه بنى اميه بر منبرم بالا مىروند، و اين معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در اين مناسبتسوره"انا انزلناه فى ليلة القدر"را نازل كرد (31) .
مؤلف: نظير اين روايت را خطيب هم در تاريخ خود از ابن عباس آورده.و ترمذى و ابن جرير، طبرانى، ابن مردويه و بيهقى هم روايتى در معناى آن از حسن بن على نقل كردهاند (32) .و در اين ميان روايات بسيارى در اين معنا از طرق شيعه از ائمه اهل بيت(ع) نقل شده، و در آنها آمده كه خداى تعالى ليلة القدر را كه بهتر از هزار ماه سلطنتبنى اميه استبه عنوان تسليتبه رسول خدا(ص)عطا فرمود (33) .
و در كافى به سند خود از ابن ابى عمير از عدهاى راويان از امام صادق(ع) روايت آورده كه گفت: بعضى از اصحاب ما اماميه كه به نظرم مىآيد سعيد بن سمان بود از آن جناب پرسيد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اينكه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش يك شب قدر است)، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد (34) .
و در همان كتاب به سند خود از فضيل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روايت كرده كه از امام باقر(ع)از معناى آيه"انا انزلناه فى ليلة مباركة"سؤال كرد، فرمود بله شب قدر كه همهساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجديد مىشود شبى است كه قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است كه خداى تعالى در بارهاش فرموده: "فيها يفرق كل امر حكيم".
آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثهاى كه بايد در طول آن سال واقع گردد تقدير مىشود، چه خير و چه شر، چه طاعت و چه معصيت، و چه فرزندى كه قرار است متولد شود، و يا اجلى كه بنا است فرا رسد، و يا رزقى كه قرار است(تنگ و يا وسيع)برسد، پس آنچه در اين شب مقدر شود، و قضايش رانده شود قضايى استحتمى، ولى در عين حال مشيتخداى تعالى در آنها محفوظ است(و خدا با حتمى كردن مقدرات، العياذ بالله به دستخود دستبند نمىزند).
حمران مىگويد: پرسيدم منظور خداى تعالى از اينكه فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چيست؟ فرمود عمل صالح از نماز و زكات و انواع خيرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خير مؤمنين را مضاعف نمىكرد، مؤمنين بجايى نمىرسيدند، ولى خدا پاداش حسنات ايشان را مضاعف مىكند (35) .
مؤلف: منظور امام از اينكه فرمود: "ولى در عين حال مشيتخداى تعالى در آنها محفوظ است"، اين است كه قدرت خداى تعالى هميشه مطلق است، او هر زمان هر كارى را بخواهد مىكند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى كرده باشد، و خلاصه حتمى كردن يك مقدر قدرت مطلقه او را مقيد نمىكند، او مىتواند قضاى حتمى خود را هم نقض نمايد هر چند كه هيچ وقت چنين كارى را نمىكند.
و در مجمع است كه از ابن عباس از رسول خدا(ص)روايت
شده كه فرمود: وقتى شب قدر مىشود ملائكهاى كه ساكن در سدرة المنتهى هستند و جبرئيل يكى از ايشان است نازل مىشوند، در حالى كه جبرئيل به اتفاق ساير سكان نامبرده پرچمهايى را به همراه دارند، يك پرچم بالاى قبر من، و يكى بر بالاى بيت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سينا نصب مىكنند، و هيچ مؤمن و مؤمنهاى در اين نقاط نمىماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مىكند، مگر كسى كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن گوشتخوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد (36) .
و در تفسير برهان از سعد بن عبد الله روايت كرده كه به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: با امام صادق(ع)بودم كه سخن از پارهاى خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مىشود امام مستوجب روح بيشترى مىگردد.عرضه داشتم فدايتشوم مگر روح همان جبرئيل نيست؟فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است، و جبرئيل از سنخ ملائكه است، و روح از آن سنخ نيست، مگر نمىبينى خداى تعالى فرموده: "تنزل الملئكة و الروح"پس معلوم مىشود روح غير از ملائكه است (37) .
مؤلف: روايات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسيار زياد است، (كه ما در اينجا مختصرى از آن را آورديم)، و در بعضى از آن روايات علامتهايى براى شب قدر ذكر شده، از قبيل اين كه: صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مىكند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و ليكن چون اين علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنين است، لذا از ذكر آن روايات خوددارى نموديم.
پىنوشتها
1- سوگند به كتاب مبين، ما آن را در شبى مبارك نازل كرديم.سوره دخان، آيه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل كرديم كه به صورت آيات جدا از هم مىباشد، تا آن را تدريجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع اين قرآن را ما نازل كرديم.سوره اسراء، آيه 106.
3- آنانكه كافر شدند گفتند: چرا قرآن يكباره بر او نازل نشد، بله يكباره نازل نكرديم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشيم، و بدين منظور آيه آيهاش كرديم.سوره فرقان، آيه 32.
4- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آيه 185.
6- در آن شب هر حادثهاى كه بايد واقع شود خصوصياتش مشخص و محدود مىگردد، اين امرى ستخلف ناپذير، امرى است از ناحيه ما كه اين ماييم فرستنده رحمتى از ناحيه پروردگارت.سوره دخان، آيه 6.
7- تفسير قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
9- تفسير قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را كه از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىكند، و كتاب تغيير ناپذير نزد او است.سوره رعد، آيه 39.
14- ما آن را در شب مباركى نازل كرديم.سوره دخان، آيه 3.
15- بگو روح از امر پروردگار من است.سوره اسراء، آيه 85.
16 و 17 و 18- روح المعانى، ج 30، ص 196.
19- فرمان نافذ خدا(در عالم)چنين است كه وقتى اراده خلقت چيزى را بكند به محض اينكه بگويد باش، موجود مىشود.سوره يس، آيه 82.
20- مفردات راغب، ماده"سلم".
21- روح المعانى، ج 30، ص 197.
22- تفسير البرهان، ج 4، ص 488، ح 26.
23- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
24 و 25 و 26 و 27- مجمع البيان، ج 10، ص 519.
28- الدر المنثور، ج 6، ص 373.
29- فروع كافى، ج 4، ص 159، ح 9.
30- نور الثقلين، ج 5، ص 627.
31- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
32- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
33- نور الثقلين، ج 5، ص 621 – 623.
34- فروع كافى، ج 4، ص 157، ح 4.
35- فروع كافى، ج 4، ص 157، ح 6.
36- مجمع البيان، ج 10، ص 520.
37- تفسير برهان، ج 4، ص 481، ح 1.