برای استفاده از سلول های خاکستری مغزتان آماده باشید !
پرونده کامل بازی در ادامه مطلب
"سامانتا اورت" با موتور سیکلتش به سمت لندن حرکت می کرد. او شعبده بازی خیابانی بود که در جست و جوی کلوب "دادلوس" از آمریکا به انگلستان آمده بود. سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود و باران شدیدی می بارید. هوای طوفانی ، سامانتا را در مسیر متفاوتی قرار داد و ناگهان از جلوی یک عمارت بزرگ و البته کمی خوفناک به نام "درد هیل" در حومه شهر آکسفورد سر درآورد. باران هم چنان به شدت می بارید و موتور سیکلت سامانتا کاملاً از کار افتاده بود. در این هنگام اتوموبیلی جلوی عمارت توقف کرد. خانم جوانی از اتوموبیل پیاده شد و به سمت در ورودی عمارت حرکت کرد. او خودش را دستیار جدید دکتر "دیوید استایلز" معرفی کرد. اما هنوز وارد عمارن نشده بود که ناگهان تصمیمش را عوض کرد و با اتوموبیل به سرعت از آنجا دور شد. فرصت خوبی برای سامانتا بود که خودش را بعنوان دستیار جدید دکتر جا بزند و دست کم یک شب مهمان عمارت درد هیل باشد.
بازگشت خانم نویسنده
آمچه خواندید، میان پرده افتتاحیه بازی "ماده خاکستری" است که پس از سالها ، بالاخره شاهد انتشار آن هستیم. عنوانی که رکورددار طولانی ترین زمان انتظار در تاریخ بازیهای ماجرایی است و توانسته رقیب قدرتمند خود "یک داستان خون آشامی" را نیز پشت سر گذارد. این بازی اولین بار در سال 2003 با نام رمز "پروژه جین جی" معرفی شد . از آن سال تاکنون چندین بار ساخت آن لغو و دوباره تائید شد. یا این حال، آنچه این بازی را متفاوت از دیگر بازی های ماجرایی میکرد، حضور خانم "جین جنسن" بعنوان نویسنده و طراح بازی بود. جین جنسن یکی از مشهورترین طراحان و نویسندگان بازی های رایانه ای است که معمولاً او را با سه گانه مشهور "گابریل نایت" می شناسیم. او همچنین در طراحی برخی دیگر از بازی های برجسته شرکت "سیرا" از جمله مجموعه "جست و جوی پادشاه" همکاری داشته است.
به آکسفورد خوش آمدید
اجازه دهید بررسی بازی ماده خاکستری را با کلیدی ترین پرسشی که برای من مطرح بود، شروع کنم. آیا داستان بازی در حد و اندازه های مورد انتظار هست یا نه ؟ در پاسخ باید اذعان کنم که داستان بازی کاملاً حال و هوای داستان های خانم جنسن را دارد. داستان بسیار آرام و به دور از هرگونه هیاهو شروع می شود. دقیقاً مانند آنچه در بازی های "گابریل نایت" دیدیم. این روند شروع در ابتدا ممکن است برای یک بازی کننده ناآشنا به سبک خانم جنسن بسیار کنسل کننده باشد. اما با گذشت زمان، روند داستان آنچنان سرعت خواهد گرفت و حوادث و اتفاقات عجیب و غریبی رخ خواهد داد که شما را کاملاً غافلگیر خواهندکرد. توصیه می کنم این بازی را زمانی شروع کنید که فرصت کافی برای به پایان رساندن آن داشته باشید؛ در غیر اینصورت ، ممنکن است مثل من چند روی از کار و زندگی عادی خود باز بمانید.
داستان بازی درباره دو شخصیت اصلی است. نفر اول دکتر استایلز است، صاحب عمارت درد هیل و عصب شناسی بسیار مشهور. او چند سال پیش همسر خود را از دست داده و از آن زمان به بعد کاملاً گوشه گیر و منزوی شده است. دکتر استایلز به این باور رسیده است که روح همسرش قصد دارد خودش را در جهان واقعی به او نشان دهد. این امید او را به انجام یک سری آزمایش های عجیب در زیرزمین عمارت درد هیل ترغیب کرده است؛ و البته نتیجه این آزمایش ها هم مشخص است. دکتر استایلز در باور ساکنان شهر آکسفورد دانشمندی ترسناک به نظر می رسد.
شخصیت دیگر سامانتا است. او که در ابتدا خودش را بعنوان دستیار دکتر استایلز معرفی می کند، قصد دارد هرچه زودتر ازعمارت درد هیل خارج شود و خودش را به لندن برساند. اما پس از گذشت مدتی، به این نتیجه می رسد که شاید بد نباشد چند روزی در آکسفورد بماند و بابت دستیاری پول پس انداز کند. این تصمیم او را درگیرحوادثی خواهد کرد که در عمارت درد هیل رخ خواهد داد. هر دو شخصیت در طول بازی قابل کنترل هستند و بازی کننده در فصل های مختلف، یکی از این دو را هدایت خواهد کرد. البته بار اصلی بازی برعهده سامانتا خواهد بود.
اولین مأموریت اصلی سامانتا، پیدا کردن شش داوطلب برای آزمایش جدید دکتر استایلز است. خب، همانطور که حدس می زنید، انجام این کار با توجه به باورهای مردم از دکتر استایلز به هیچ وجه ساده نیست. در پایان مأموریت، سامانتا هم مجبور می شود به عنوان یکی از داوطلبان در آزمایش شرکت کند. انجام این آزمایش کاملاً بی ضرر به نظر می رسد. هر داوطلب صحنه ای را از مکان خاصی در ذهنش تصور میکند و در همین حال الگوی فعالیت مغزی او ضبط می شود. اما مشکلات از زمانی آغاز می شود که اتفاقات اسرارآمیز و مخوفی در مکان های تصور شده و دقیقاً در زمان آزمایش رخ می دهند. بهتر است چیزی از این اتفاقات نگویم و ادامه داستان را به خود بازی واگذار کنم تا خودتان اسرار عمارت درد هیل را کشف کنید.
حل معما با تردستی
روند اجرای بازی به شکل استاندارد اشاره و کلیک است. البته در نسخه مربوط به ایکس باکس 360 از روش کنترل مستقیم استفاده می شود. واسط کاربر تا حد زیادی به روش کلاسیک بازی های شرکت سیرا شباهت دارد که تا حد زیادی بهبود یافته است. یک نوار پیشرفت، وضعیت شما را در بازی نشان می دهد. هم چنین همه گفت و گوهای انجام شده در دفترچه خاطرات ثبت می شوند. برای رفتن به مکان های اصلی بازی می توانید از نقشه استفاده کنید. با این حال، حرکت در صحنه های مختلف یک مکان، باید به شکل خطی انجام شود. بازی ماده خاکستری یک نوآوری در گیم پلی دارد. سامانتا می توانداز قابلیت های شعبده بازی خود برای حل برخی از معماهای بازی استفاده کند. روش کار به این شکل است که ابتدا سامانتا باید از روی کتاب مخصوص شعبده بازی خود، تردستی مورد نیاز را پیدا کند. سپس باید مطابق با دستورات کتاب، مجموعه ای از حرکات را برای انجام تردستی اجرا کند. خوشبختانه دستورات کتاب بسیار واضح هستند و با چالشی جدی در اجرای شعبده بازی خود روبه رو نخواهید شد. با این حال ترکیب اجرای تردستی با معماهای کلاسیک کوله پشتی بسیار جذاب است و در برخی مواقع شما را مجبور می کند کمی از سلول های خاکستری مغزتان کمک بگیرید.