نقد فا – رادیکال، معکوسِ کیمیایی!
داوود مرادیان
مسعود کیمیایی، بیش از یک دهه است که تمام شده. اما فرزندش پولاد، روزهای پایانی پدر است زیر رادیکال! معکوس همین قدر نازل است. اما آنچه معکوس را نسبت به آثار پدر مترقی میکند حجم کمنظیر مهملات جمع شده در یک فیلم است. از این منظر معکوس حتی کمنظیر است. همه چیز هم دارد. از منافقین، آقازادگی تا رفاقت قدیمی و… پدر حداقل این رفاقتها را دیده، چشیده و درککرده و دانسته به تصویر کشیده است. پسر اما مثل کودکی که کلاه پدربزرگ روی سر گذاشته، در درامترین لحظات فیلمش فقط میخنداند. احتمالاً تنها کسی که از این شکلکها سرمست میشود پدری است عاشق قد و بالای فرزند.
معکوس در قامت تکنیک هم ملغمه است. کادر بندیها گاهی تایتانیکوار حال و هوای درام دارد و گاهی به اکشنهای سریع و خشن اقتدا میکند. کادر بندی شاید به این علت بیهویت است که کارگردان جهانبینی خاصی ندارد. کارگردانی که تکلیفش با خودش معلوم باشد حتی مهملاتش را هم از جایی که ایستاده و میبیند درست تعریف میکند.
مسعود کیمیایی از نسل ریشههاست. دهه نوستالژیها. عرق و قلعهنو و رفاقت و فیلم با چاشنی سیگار و یک پک عمیق به وسعت یک نفس رهایی. همین نفس است که گاهی یک سکانس گرم رفاقت در فیلمهای کیمیایی خلق میکند.
پسرش اما از نسل دم بریدههاست. نسل بیهویت، کوتاه شده، لذتجو و بیعمق.
نسلی اسیر در میان تکنولوژی و روابط کمعمق. همین است که معکوس هرجا میدود تا درامی مبتنی بر رفاقت، عشق یا حسرت تعریف کند، میبُرد؛ درمیماند.
اما موسیقی از همه اینها بلاتکلیفتر است. آهنگساز پایش را روی پایش انداخته و مطابق ادایی که صحنه زور میزند دربیاورد، ارکستر را رهبری میکند.
در کل احتمالاً کل عوامل فیلم هم این حس را داشتهاند. معکوس همین است.
بیش از حد شلخته!
محمدجوادکتابی
معکوس اولین ساخته پولاد کیمیایی است. اثری که احتمالا با ارفاق اجازه ورود به سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر را پیدا کرده است. در اولین ساخته پولادکیمیایی تمام آنچه برای ساخت یک اثر قابل قبول مورد نیاز است به چشم نمیآید. معکوس بیش از همه از فیلمنامه رنج میبرد. شاید بشود گفت در اصل چیزی به نام فیلمنامه وجود ندارد! نه این که نباشد؛ بلکه به این معنا که هیچ چیز سر جایش نیست و اصلا قواعد ساده فیلمنامه نویسی نیز رعایت نشده است. این مسئله را در عدم انسجام روایی و داستانی به راحتی میشود فهمید.
داستان درمورد سالار با بازی بابک حمیدیان است. او باید پول دیه همسر خود را جور کرده تا بتواند پسرش را ببیند اما هرچه جلو میرویم مثلا خرده پیرنگهایی به داستان اضافه میشود که به شدت باعث عدم انسجام اثر شده است. پولاد کیمیایی در معکوس تمام تلاش خود را میکند تا مانند پدرش تمام فیلمش را پر از دیالوگهای قصار کند، نکتهای که بیش از اندازه توی ذوق زده و اغلب مواقع از فیلم بیرون میزند.
معکوس فیلم شلختهایست. از آن دست فیلمها که میخواهد هم اجتماعی باشد هم سری به معضلات کشور بزند، هم اکشن باشد و هم فیلم هندی! تقریبا در هیچکدام از این موقعیتها نیز درست عمل نمیکند. معکوس ضربه اول را از فیلمنامه به شدت ضعیف خود میخورد. کارگردانی هم در بد بودن چیزی کم از فیلمنامه ندارد. صحنههای مسابقهی رالی در فیلم اندکی هیجان به بیننده منتقل نمیکند و خبری از ایدههای تازه و یا حتی اجراهای درست هم نیست. بازیها هم مانند فیلمنامه و کارگردانی با مشکل جدی رو به روست. شخصیت زن داستان که در نیمه دوم فیلم بدون مقدمه و به یکباره سروکلهاش پیدا میشود به صورت عجیبی خندهدار از کار درآمده. بازیها همه به جز بازی شهرام حقیقت دوست غیردوستداشتنی و ضعیفاند. پایان بندی فیلم نیز به شدت ایراد دارد. پولاد کیمیایی با همین دست فرمان همانگونه که در بازیگری به موفقیت خاصی دست پیدا نکرده در کارگردانی نیز توفیق چندانی نخواهد یافت.
رجانیوز