نقدفا – غلامرضا تختی – تصور کنید که یکی از تلخ/پوچاندیشترین کارگردانان سینمای ایران که پیشتر «اینجا بدون من» و «آسمان زرد کم عمق» و «پرسه در مه» را ساخته و وقتی دست روی جنگ هم گذاشته به جز کشتاری مدام هیچ چیز دیگری ندیده، بخواهد فیلم بیوگرافی مهمترین قهرمان/اسطوره ورزشی تاریخ ایران را بسازد. نتیجه چه خواهد شد؟
مشخص است؛ قهرمان افسردهای که حتی از پیروزیاش هم خوشحال نمیشود. که انگیزهای ندارد. که حتی کسب مدال المپیک هم امیدی به او نمیدهد. این بهرام توکلی است که در ظاهر تختی روی پرده ظاهر شده، وگرنه فیلم خود نقض غرض خود است. چطور میشود بدون انگیزه و در افسردهترین حالت ممکن برای کسب مدال مبارزه کرد. مبارزه تا آخرین نفس برای کسب مدال در ذات خود واجد انگیزه و امیدی بسیار بالاست. «تختی» فیلمی از مهمترین شمایل قهرمان/پهلوان ورزشی تاریخ ایران است که هیچ حسی از حماسه در هیچ جای آن نیست.
جز این، «تختی» هیچ اطلاعات تازهای به مخاطب عام از غلامرضا تختی نمیدهد. ما/مخاطب عام، همه میدانیم او مخالفتهایی با حکومت داشته و در کار خیر همواره پیشقدم بوده. خب فیلم حتی یک خط در جزئیات به این اطلاع کلی اضافه نمیکند. از ابتدای فیلم تا انتها ما بارها و بارها شاهد کمکهای نقدی و غیرنقدی تختی به مردمیم و از تقابلهای او با حکومت هم فقط دیالوگهایی میشنویم. ما میشنویم که او بین دانشجویان در محاصره رفته. ما میشنویم که او علیه سیستم سخنرانی کرده و… اما هیچکدام از اینها را نمیبینیم. و سینما هنر به تصویر کشیدن و نمایش همین صحنههاست، نه شنیدن صرف آنها. دقت کنید که ما در فیلم بیوگرافی تختی تنها یک صحنه مبارزه کشتی میبینیم و تمام افتخاراتش را هم فقط «میشنویم».
«تختی» اما حسن بزرگی هم دارد. اینکه یکبار برای همیشه در یک اثر هنری تصویری صریح و بیپرده از سرنوشت خودکشی/قتل تختی به نمایش درمیاید. فارغ از درستی و غلطی این تصویر بالاخره همینکه فیلمسازی پس از سالها جرئت کرده است که از بیان دوپهلو و رازگونه فرار کند و بصورت کاملا قطعی تصویر خودکشی تختی را بسازد خود قابل تقدیر است. در «تختی» بهرام توکلی/سعید ملکان این مسیر زندگی اوست که مهم است و نه پایان آن. اهمیت تختی را پایان مبهم آن تعیین نمیکند، مسیر یکه و منحصر به فرد آن تعیین میکند. کاش البته این مسیر با جزئیات بیشتری نمایش داده میشود.
«تختی» بهرام توکلی هرچند به فضای مستند و داکیودرام نزدیک شده است و فیلمی قصهگو با پلات مشخص نیست، اما در قوتهای تکنیکی و ساختاری در بسیاری از لحظات غافلگیرکننده است و درخشان. با همه انتقادات به رویکرد کلی فیلمساز نسبت به شخصیت احتمالا نتوان از کارگردانی اثر به راحتی گذشت.
برنده تنهاست
امیر ابیلی
بهرام توکلی بعد از ساخت تنگه ابوقریب به سراغ ژانر بیوگرافی رفته و اینبار زندگی تختی را در قالب فیلمی سینمایی به تصویر کشیده است. خروجی کار اما با همهی مشکلاتش بهترین اثر بهرام توکلی محسوب میشود. حتی بهتر از تنگه ابوقریب. البته اغلب ایرادات تنگه را میشود به تختی نیز وارد کرد. فیلمهای توکلی درباره انسانهای تنها و افسرده هستند؛ انسانهایی که نمیتوانند رابطهی خوبی با اطرافیانشان برقرار کنند.
در آخرین ساخته توکلی، تختی هم از همین جنس انسانهاست. بیش از حد منفعل است و سرد. همه از او توقع دارند و او هم به همه کمک میکند اما این کمک کردن تختی هم منفعلانه است. پولهایش را خرج فقرا میکند و کار همه را راه میاندازد اما در زندگی شخصی خودش مانده. با زنش به مشکل خورده و برادرش از ابتدا به او غر میزند که چرا حواسش به خانوادهاش نیست.
تختی در زندگی واقعیاش قهرمان است و پهلوان، اما تختی توکلی حتی نمیتواند به قهرمان نزدیک شود؛ قرار نیست با مشکلات دست و پنجه نرم کند و بر همهی آنها پیروز شود. تنها یک سکانس باشکوه و قهرمانانه از او تصویر میشود و آن تنها صحنه کشتیگیری تختیست که الحق به شدت هم خوب از کار درآمده است. در مابقی سکانسها تختی فقط با پول و رانتی که دارد به مردم کمک میکند. او مبارزه نمیکند حتی تلاشی هم برای درست کردن وضعیت زندگی خودش در زمان تنگ دستی نمیکند.
تصویری که از تختی میبینیم این است که او کشتی گیر خوبیست که این باعث محبوبیت او میشود. او مردمی است و احترام زیادی به مردم میگذارد و زندگیش را وقف مردم میکند، اما کنش قهرمانانهای ندارد. تختی خنثیست. وقتی به او فشار میآید و از طرف حکومت در تگنا قرار میگیرد خودکشی را انتخاب میکند. مثل اینکه تا دیروز به او پول میدادند و او بذل و بخشش میکرده و حالا که پولی در کار نیست و حکومت او را بایکوت کرده است به جای مبارزه دست به خودکشی میزند. توکلی در مقام کارگردان و نویسنده یک ایده هم برای پایان خودکشی تختی دارد. او در لحظات متعددی مردم را عامل اصلی خودکشی تختی معرفی میکند. یک دیالوگ مهم از زبان برادر تختی بیان میشود؛ او میگوید مملکت ما مملکت دروغ و خیانت است و مردم تا زمانی تختی را دوست دارند که برنده باشد و به آنها کمک کند. این نگاه منفی به جامعه در دیالوگهای همسر تختی نیز دیده میشود. ایدهای که البته تنها در کلام توان بروز دارد و کارگردان از تصویر کردن این خیانت مردم به تختی عاجز است. باید گفت فیلم بهرام توکلی از لحاظ محتوا با مشکل جدی رو به روست و توکلی با دست آویز کردن شایعهی خودکشی غلامرضا تختی او را از وادی قهرمانی به زیر کشیده و تصویری افسرده و بسیار منفعل از او میسازد. تصویری که بیشتر به سبک و سیاق آثار توکلی نزدیک است تا واقعیت.
غلامرضا توکلی!
محمدجوادکتابی
رجانیوز