نقدفا – حالا میتوان به جرات ادعا کرد که در فرآیند تبدیل شدن فیلمنامههای پرویز شهبازی به فیلم، عنصر و «قِلق» ناشناختهای وجود دارد که انگار فقط خود او این فوت کوزهگری مخصوص را میشناسد. همان رمزی که وقتی خودش آن را به کار میبندد، از دل فیلمنامههای سادهای مثل نفس عمیق و عیار چهارده و دربند، فیلمهای گرم و دلپذیری بیرون میکشد و وقتی فیلمنامههایش را به دیگر کارگردانها میسپارد (از شهرام شاه حسینی بیتجربه و تازهکار تا رسول صدر عاملی کارکشته و با تجربه) نتیجه چه خانه دختر باشد و چه سال دوم دانشکده من، دلسرد کننده و ناموفق است.
فیلم صدرعاملی بیش از هر چیز، از دو ضعف عمده رنج میبرد: اول آنکه بحران موجود در قصه، برای شخصیتها اندک التهاب و تشویشی ایجاد نمیکند. یک گروه از دانشجویان دختر از طرف دانشگاه به سفر اصفهان میروند و یکی از دانشجویان در اثر حادثهای، ضربه مغزی میشود. این فاجعه تلخ اما، محرک هیچ کشمکشی در قصه نیست. دوستان دخترک مصدوم در رستوران هتل چلوکباب میخورند و بگو بخند میکنند، صمیمیترین دوستش دلباخته دوست پسر او میشود و حتی پدر و مادرش هم چنان ساده و بیتنش با واقعه رو برو میشوند که گویی دخترشان یک ترم در دانشگاه مشروط شده! اگر تا پیش از این، داد و بیدادهای بیخود و بیجهت فیلمهای اجتماعی سینمای ایران، به یک اپیدمی بیمعنا تبدیل شده بود، حالا با فیلمی رو به روییم که شخصیتها جایی که باید هم، خم به ابرو نمیآورند!
ضربه دیگر به پیکره فیلم صدرعاملی، از ناحیه انتخاب بازیگر وارد میشود. اگر پرویز شهبازی در بازی گرفتن از جوانان نابازیگر و تازهکار یک استاد مسلم است، صدرعاملی در بازی گرفتن از همین بازیگران ناتوان است و داستانی که درباره چند دختر جوان است، به زحمت دو – سه سکانس قابل قبول از بازی آنها دارد. مشکل اما به بازیگران تازه کار محدود نمی شود و از نیلوفر خوش خلق که بی شک یکی از ضعیف ترین نقش آفرینیهای کارنامه خود را به ثبت رسانده، تا علی مصفا که این بار درونگرایی و خونسردی عمیق و شدیدش، کاملاً در تضاد با موقعیت کاراکتر قرار میگیرد، همگی به کیفیت نهایی اثر ضربه زدهاند.
جایی از فیلم «پذیرایی ساده»، مانی حقیقی در جواب سوال دختر فیلم که قِلق روشن شدن فندکش را میپرسید، میگفت «قلقش منم!». و حالا انگار پرویز شهبازی باید به هر کارگردانی که قصد ساخت فیلمنامهای از او را دارد گوشزد کند که ساخت این متنها قِلقی دارد، و «قِلقش منم!».
سال دوم دانشکده من
قلقش منم !
محمدحسین رحیمی
فیلم «سال دوم دانشکده من» آخرین ساخته رسول صدرعاملی در بهترین شرایط ممکن یک فیلم معمولی با یک سوژه عقبافتاده است! صدر عاملی بعد از ۹ سال دوری از سینما به سراغ موضوع دخترانه و عاشقانهای رفته که شاید ۹ سال پیش اگر ساخته میشد فیلم بهتری به نظر میرسید.
صدرعاملی سالها پیش با «من ترانه ۱۸ سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» سراغ سوژههایی رفته بود که علاوه بر تازه بودن در زمان خودشان ایدههای جسورانهای به حساب میآمدند؛ ایدههایی که شاید معضلات آن روزهای بخشی از جامعهی ایرانی محسوب میشدند و نکته ساخت آنها توسط صدرعاملی این بود که به موقع بودند؛ فارق از درست و غلط بودنشان آنها فیلمهای زمانهی خود بودند و با تاکید، به موقع! و سال دوم دانشکده من از همین رو با آنها متفاوت است. صدر عاملی تنها یک قصه جدید دخترانه گفته و اصلا معلوم نیست او دارد از چیزی به نام معضل اجتماعی سخن میگوید یا نه!
داستان فیلم داستان دو دختر دانشجو به نام آوا و مهتاب است که با دانشگاه به سفر تفریحی میروند و در آن سفر اتفاقاتی میافتد که مسیر فیلم تا آخر را رقم میزند! دو شخصیت اصلی فیلم آوا و مهتاب هر دو در رابطه با مردهایی هستند که قرار است با آنها ازدواج کنند. آوا به دوست پسرش علی، شک دارد و منصور نامزد مهتاب ، به مهتاب. فیلم به رابطهی علی با مهتاب میپردازد و خیانت مهتاب به آوا، و نکتهی جالب فیلم آنجاست که اصلا این رابطه که معلوم نیست از روی عشق است یا سرخوردگی توسط کارگردان تقبیح نمیشود که هیچ، لحظات مفرحی را نیز ساخته است. لحظاتی که این شبهه را بوجود میآورد که احتمالا کارگردان در برخی صحنههای فیلم سعی در قبح شکنی دارد.
پایان بندی فیلم نیز با مشکل رو به روست! با همهی این اوصاف آخرین فیلم صدرعاملی اثری قابل دیدن است. درامی که حداقل به واسطه اتفاق ابتدای فیلم مخاطب را تا پایان نگه میدارد. اما حرفی برای مخاطب ندارد. میشود گفت صدرعاملی داستانی با تم کشور دوست و همسایه، ترکیه ساخته است؛ آنهم بدون موضعگیری اخلاقی که در برخی سکانسها ضد اخلاقی نیز میشود. به خصوص سکانسهایی که مهتاب بالای جسم نیمهجان و در کما رفته آوا از ارتباطش با علی دوست پسر آوا میگوید. فارغ از ضداخلاق بودن فیلم ارتباط عقلانی خاصی نیز در سکانسها دیده نمیشود. بازیها اغلب خوب از کار درنیامده و صدرعاملی دستاورد خاصی هم در کارگردانی ندارد. فیلم جدید صدرعاملی یک ایده تاریخ مصرفگذشته با اجرایی ضعیف است.
یک فیلم معمولی با سوژهای عقب افتاده!
محمدجواد کتابی
رجانیوز