نودیها:در اکثر کشورهای جهان سیاستمداری شغل شریفی نیست ولی کثیف هم نیست. شریف نیست، چون در یک جامعه متنوع همواره نمیتوان شرایطی را ایجاد کرد که همه راضی باشند و خاصه اینکه در سیستمهای انتخاباتی سیاستمداران همواره بیشتر از توانشان قول میدهند و کثیف هم نیست، چرا که این یک وضعیت ناگریز است. در حالت طبیعی عملکرد سیاستمداران با سوالات و انتقادات جدی ولی قابل دفاع مواجه است.
ولی در آن حالاتی که این انتقادات و سوالات با پاسخهای قابل دفاع همراه نباشد سیاستمداری از یک شغل غیرکثیف به یک شغل کثیف تبدیل میشود. شیفتی که در این روزها شاهد آن هستیم و دیگر جای آن باقی نمانده است که کلماتی غیرگزنده برای توصیف آن بهکار ببریم. ما اکثریت ملت ایران در وضعیتی قرار گرفتهایم که دیگر هیچ راه جانشینی برای تصوراتمان درباره برخی سیاسیون باقی نمانده است. تنها تصور ممکن برای ما در نگاه به این سیاستمداران تصور وضعیتی ناروشن و غیرواقعی و آمیخته با ناراستیهای بسیار است. تصوری که از یک کلاهبردار خوشپوش داریم به تصوری که امروز از برخی سیاستمداران داریم نزدیک است. گفتیم که جای صحبت در لفافه و با حسننیت باقی نمانده است. ما سخت کار میکنیم و مزد حداقلی میگیریم تا فلان و فلان مدیر ۲ برابر حداقل حقوق یک ماه ما کمک هزینه اوقات فراغت فرزندان دریافت کنند. ما سخت کار میکنیم و مالیات میدهیم و در مواقع خطر جان و مالمان را دریغ نمیکنیم تا فلان و فلان مدیر بتوانند هزاران میلیارد ثروت بیندوزند. ما سخت کار میکنیم و همسرانمان را نیز وادار به سخت کار کردن میبینیم، تا بهای آن را با محرمانه شدن داراییهای مسؤولان دریافت کنیم. تا لااقل نفهمیم که معنی زندگی آنچنانی ذخایر نظام چگونه است و کمتر آزار ببینیم. ما سخت کار میکنیم و فرزندانمان را به مدارس دولتی میفرستیم و مبالغ زیادی را نیز پرداخت میکنیم تا فرزندان فلان و فلان و فلان مدیر و مسؤول بتوانند در آمریکا و اروپا به تحصیل بپردازند و چند صباح دیگر مجهز به مدارک بهترین دانشگاههای علمی به کشور بازگردند و رقیب اصلی فرزندان ما بشوند و رقابت را شروع نشده برنده باشند. ما سخت کار میکنیم و برای دریافت نوبت یک پزشک متخصص در بیمارستانهای دولتی ساعتها و ساعتها مرارت و خفت تحمل میکنیم تا فلان و فلان وزیر هزار میلیارد از بازار آزاد درمان به جیب بزنند. بازار آزاد درمانی که برای فرار از همان مرارت و خفت به آن روی میآوریم. خلاصه! ما سخت کار میکنیم و رای میدهیم تا وکلای ملت در جلسه استیضاح وزیر راهوشهرسازی پس از استماع انبوهی از نقدها و سوالاتی که از جانب وزیر با دفاع قابل عرضی مواجه نشد، به بقای وی در سمت وزارت راه رای میدهند. البته به شخصه وقتی که حرفهای کواکبیان در دفاع از آخوندی را در یک ویدئوی کوتاه دیدم، خیالم جمع شده بود که قرار نیست این صاحبمنصب عزیز! از جایش تکان بخورد. ویدئویی که در آن جناب کواکبیان در معیت رئیس دانشگاه علامه طباطبایی و وزیر علوم میگوید: «ما هوای آقای فرهادی را داریم، همه کسانی که [برای استیضاحش] امضا کردهاند را قلع و قمع میکنیم، ما از آخوندی هم حمایت میکنیم ایشان که دیگه آقای فرهادیاند». تلویحا با وجود آنکه میداند آخوندی ارزش و لیاقت حمایت کردن ندارد، از او حمایت میکند یعنی داستان، داستان شایستهسالاری و وکیلالمله بودن نیست! اینکه ما مستضعفانی که صاحبان آپارتمانهای مسکنمهریم تازه متوجه شدهایم که مسکنمهر طرح مزخرفی بوده و ما اکنون صاحب این خانههای مزخرفیم به هیچوجه برای بسیاری از وکلای ما در مجلس مسالهای نیست. مساله این وکلا با ۲ فوریت سرکوب ما است تا دیگر اگر یک جایی هم به پست این بزرگواران خوردیم نتوانیم بر خلاف خواست این بزرگواران حرفی بزنیم که اگر بزنیم باید پیه حبس از ۶ ماه تا ۲ سال را به تن خودمان بمالیم؛ آن هم بدون طی تشریفات قضایی و با ضرب دگنگ. بله! خلاصه اینکه این بندوبستهایی که سیاسیون مملکت در مجلس میکنند برای ما که نه نان میشود و نه آب. برای خودشان که صدالبته بیش از نان و آب در پی خواهد داشت. چیزی که همان محرمانگی اموال مسؤولان گواه اصلی بر آن است. اصلا چه معنی دارد ما بدانیم که بقیه چه دارند. ما همین که بدانیم چهها نداریم برای ما کافی خواهد بود تا قضاوت کنیم و سیاستمداری در این روزهای کشور را نه تنها شغلی غیر شریف بلکه شغلی کثیف بدانیم. در روزگاری که تیغ بیکاری گردن بسیاری از ما را بریده است و بر گردن بسیاری دیگر از ما احساس میشود و در شرایطی که ۴ قطره باران نیمی از مملکت را فلج کرده است، صدالبته اولویت با طرح دوفوریتی برقراری نظم و ترتیب در جلسات افاضه فیض عالیجنابان دمنده امید است. آخر انتخابات نزدیک است و برای یک سیاستمدار چه چیزی مهمتر از ماندن سر جای خودش است؟ خاصه اینکه صفت شرافت را از پشت نام شغل سیاستمداری برداشته باشیم.
فارس