مجله نودیها : دل و جانش با نوای «حسین، حسین» است که به زبان جاری میکند. چشم تن نمیخواهد، چشم دل کافی است برای عمق ارادتی که بهانه تپشهای قلبش برای اوست. یااباعبدالحسین(ع) تنها ذکری است که هیچوقت از آن غافل نمیشود. کسی که تمام عمرش مدح اهلبیت(ع) و روضه میخواند. حاج «اصغر زنجانی» پیرغلام و مداح اهلبیت(ع) کسی است که در سطرسطر اشعارش و در همه احوالش سبک زندگی حسینی را دنبال میکند. این مرد با چشم دل رنگ رخسار یار میبیند و با نوایش وقتی ذکر روضه میگیرد، میسوزد و میسوزاند؛ طوریکه محشر کرب و بلا روبهرویت ترسیم میشود. او میگوید: «همه عزتم، حسین جان، پای سفره تو محترم شدم». سالهاست که ترجیح داده تا چشمان تن فروبسته بمانند و برای شفای خود از اهلبیت(ع) تقاضایی ندارد. او متولد۱۳۲۴ است و از سهسالگی چشمانش را از دست داده و از ۹سالگی تاکنون پیرغلام و ذاکر نابینای حضرت حسین(ع) است.
حال و هوای حاج اصغر به گونهای است که وصفش در قالب واژهها نمیگنجد. آنقدر خاکی که در نخست معاشرت گویی سالهاست میشناسد و چنان پراخلاص که هربار نام حسین(ع) به میان میآید بیاراده قطرهای اشک در کویر چشمانش جاری میشود. هیچچیز را با نوکری خاندان اهلبیت(ع) عوض نمیکند حتی شفای چشمانش را هم نمیخواهد. یکبار از یک خواب گفته بود که به او گفته بودند شفای چشمانت را میخواهی یا ذاکری اهلبیت(ع) را. سالها میگذرد و او هنوز ذاکر نابینای حضرتحسین(ع) است. او میداند که بهترین مسیر برای قرب باری تعالی همین چشم دلش است که از همه ما روشنتر است. از اساتیدش فقط «امام حسین(ع)» را یادش میآید، درست مثل حاجفیروز زیرککار که فقط «آقا» به یادش مانده است. «یک توصیهای به شما و همه جوانان بکنم. بیایید به این درگاه، هرچه هست پیش امامحسین(ع) است. «دل اینجا، دولت اینجا، مدعا اینجا، امید اینجا، کسی دیوانه باشد از سر کویت رود جایی دگر/ دل اینجا، دولت اینجا… اگر به دهر هر خبری هست زیر پرچم توست/ سزاست تمام بخوانم نماز در حرمت/ که اطراف حرمت ما را خانه پدری است.» او میافزاید: «جوانان بیایند اما راست بیایند. هرچه هست در جوانی است. سیدالشهدا(ع) هم دستشان را میگیرد، امیدشان اول خدا بعد معصومان و در رأس آنها سیدالشهداء(ع) باشد که حضرت دست خیلیها را گرفته است. حسینی بمانید و حسینی زندگی کنید و با حسین محشور و مشهور شوید.»
باید خالصانه رمضان را سپری کرد
او درباره ثمره یک ماه رمضان و ارادت درست به اهلبیت(ع) و ایمان به خدا میگوید: «ماه رمضان ماه میهمانی خدا این یعنی باید کاری کنیم که خدا دوست داشته باشد. کاری که در حقیقت یک انسان نهفته شده است یعنی اخلاص واقعی. اگر روزه بگیریم بهخاطر خودنمایی فایده ندارد، باید چشم، قلب، روح و تمام وجودمان دربرابر خدا و برای او باشد. امامحسین(ع) تمام وجودش و همه آنچه داشت در راه فدا کرد و یارانش هم همین بود. در این روزها، کمی به خودمان و روزهای که میگیریم فکر کنیم و تحولی در سبک زندگیمان ایجاد کردند. همانطور که شهدا دفاع مقدس و مدافعان حرم این کار را کردند. یک روز شلمچه با موتور یکی از دوستان میگشتیم یک جوان ۱۴ساله که آذری حرف میزد، از من پرسید فلانی راه کربلا کی باز میشود؟ گفتم من نمیدانم عزیزم. گفت: چرا شماها میدانید. عالمی داشت برای خودش. گفت: به مادرم قول دادم تا راه کربلا باز نشده برنمیگردم. حدود سهربعی گشتیم هواپیماهای بعثی آمدند و بمباران عجیبی کردند و این بچه هم تکهتکه شد. این شعر را برایش گفتیم: «بیر بسیجی گوردوم اوندورد یاشیندا، حسین حسین دئیر خاکریز باشیندا…»
یک دانه قشنگ «یا حسین» بگویید
«خوشبهحال کسانی که در این وادی هستند و توانستهاند یک دانه حتی یک دانه «یا حسین» قشنگ بگویند. امامصادق(ع) از فردی سوال کرد: کربلا میروی؟ گفت: خیر، گفت: برای امامحسین(ع) گریه میکنی؟ گفت: بله. گفت: خوش به حالت وقت جان دادن همه ما در کنارت هستیم. جوانان هیات بیایند و دلشان را به خدا بسپارند مسیر باز میشود. من از اساتید فقط امامحسین(ع) یادم هست و امام بزرگترین استادم بود. اگر انسان استاد هم داشته باشد اما سیدالشهدا(ع) باید مدد کند و البته به هر کسی بهاندازه توان آن شخص کمک میکند.»
امام اصرار کردند ترکی روضه بخوانم!
او درباره ملاقاتش با امامخمینی(ره) میگوید: «امام راحل میگفتند میخواهم برای سیدالشهداء(ع) گریه کنم. سوز روضههای ترکی بیشتر است و این هم از دل برمیخیزد.» البته همه برای امامحسین(ع) به زبان خودشان روضه میخوانند و اشک میریزند. در نجف، تهران و قم با حضرت امام(ره) ملاقات داشتم. یک خاطره هم دارم اینکه یک بار خدمت امام بودیم، آمدند گفتند یکی از مسوولان ردهبالا میخواهد شما را ملاقات کند. آقا فرمودند: «فعلا نیاید. داریم روضه گوش میکنیم.» یکی هم این بود که امام اصرار کردند ما ترکی روضه بخوانیم و ما خواندیم. خیلی گریه کردند و فرمودند: «ترکی را من باید یاد بگیرم، همهچیزش یک طرف، گریه کردن برای امامحسین(ع) یک طرف.» یکبار هم نجف بودم که ۶ماهی در نجف ماندم، امام هر شب ساعت۱۱ حرم میآمدند و آرام گوشهای مینشستند و میرفتند. ظهرها هم مسجد بروجردی پیش ایشان میرفتیم. برای امام روضه مهمتر از هر چیزی بود.»