سایت نودیها : حدود یک سال پیش بود که همزمان با روز وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی به یک باره از طرف برخی رسانه ها و افراد، تعریف و تمجیدهای عجیب و غریبی نسبت به آن مرحوم اتخاذ می شد که موجب نقد برخی اصحاب رسانه و سیاست شد. درست است که ایام وفاتِ یک فرد، ایام مناسبی برای نقد و بررسی او نیست، اما تغییر آنی و حتی تحریف شخصیت شخص متوفی، آن هم یک شخصیت و جریان سیاسی هم، کار درستی تلقی نمی شود. این روز ها که ایام سالروز وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی است، بازهم بازار تعریف ها و تمجیدها از او گرم شده است.
مطلب زیر نقد شاگردی است به استاد خودش، حکیم متأله حضرت علامه جوادی آملی در موضوع دیدگاههای معظم له در شخصیتشناسی مرحوم هاشمی رفسنجانی:
در حاشیه «تقدیرهای نجومی» از «هاشمی رفسنجانی»
ذبحِ تاریخ، عرفان و حکمت به پای محبتِ هاشمی؟!
۱_آیت الله جوادی آملی حفظه الله از شخصیت های حوزوی متفکری بوده که ۱۰ سال از مباحث ایشان استفاده مستمر داشته ام. مبانی فکری ایشان مستحکم و از منظومه فکری با بنمایه های فقاهتی-کلامی-حکمی بنا شده است. فیلسوفی که افتخار جهان تشیع است. مفسری که فقاهت،کلام،تفلسف و عرفان و ادبیات را در کلاس های درس «خارج تفسیر» خود به شاگردان مکتبش می آموزد و خود حقیر یکی از کوچک ترین طلابی هستم که از خرمن معرفتش خوشه های شیرین علم و معرفت چیدهام. در یک کلام:«علم از کوه وجودش جاری است»
۲_آیت الله جوادی آملی-حفظه الله- اما در حوزه سیاست و فهم کنش های «مسئولین»، جزئیتر «کنشهای اشخاص (مصداقی)» دچار خلأهایی بوده است.
معیار سیاستورزی ایشان در سال ۸۴ اندکی «رخ» نمود و از سال ۸۸ بیشتر از «رخ» نمایان شد. معیار «حبِ و ارادتِ بی نظیر» به علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود. وقتی پیام آیت الله جوادی آملی جهت تطهیر مرحوم هاشمی مطالعه می شود، این ارادتِ بی نظیر مشخص میشود: «آیت الله جوادی آملی: «نخستین عنصر شناسنامه آیت الله هاشمی طهارت از شرق گرایی، طهارت از غرب گرایی، طهارت از اختلاف، طهارت از کینه، طهارت از افراط، طهارت از تفریط است.»
آیت الله جوادی در ادامه تقدیر در مورد هاشمی فرموده:
«بعضی مثل آیت الله هاشمی آن توفیق را دارند که از جوامع الکلم معارف جمعی فراهم بکنند، بعضی به نوبه خود حکمت، بعضی به نوبه خود فقه، بعضی به نوبه خود اخلاق؛ لذا اخلاق هاشمی، با فقه هاشمی، با فلسفه هاشمی، با کلام هاشمی، آن مقداری که زمان و زمین اجازه میداد، ایشان از محضر امام استفاده کند، فیض بردند.»
ایشان ادامه می دهند:
«بزرگداشت آیت الله هاشمی مانند مراجع بزرگ، شخصیتهای بزرگ در حفظ تراث اوست. اگر ما توانستیم تراث او، میراث او، فکر او را حفظ بکنیم، نام او را زنده کردیم. فکر او، حفظ نظام است. فکر او حفظ وحدت است. فکر او حفظ اعتدال است. فکر او حفظ عظمت و جلال و شکوه این ملت است که این ملت نه زیر بار کسی برود و نه کسی را بتازد؛ نه حمله کند، نه حملهای را بپذیرد.»
۳- آیت الله جوادی از منتقدین اقتصاد ربوی، اقتصاد لیبرالی، توسعه منهای عدالتِ در منظومه فکری امام خمینی ره است. این مفسر قرآن درحالی منتقد اقتصاد لیبرالی بوده که دولت سازندگی، اساس و بنیان های معرفتی اقتصاد لیبرالی را اجرایی نمود.
جریان فکری هاشمی هیچگاه با مسئله اقتصاد ربوی مبارزه نکرده بلکه در ساختِ «طبقه برخوردار» و «طبقه مرفّه» و «آقازادگی» نقش اساسی داشت. طبقه ای که هم مفاهیم «مستضعفین» که محصول اندیشه بنیادی اجتماعی امام خمینی(ره) را تحریف و تغییر داد و هم مصداق آن را با تورم ۵۰ درصد به مرزِ «مرگ خاموش» رساند، اما مردم به این مرگ تن نداده و اعتراضات سراسری در چند شهر بزرگ صورت گرفت.
نمیتوان منتقد کسانی بود که در فتنه ۸۸ «قانون گریزی» کرده، اما به عوامل اصلی بسترسازان آن یعنی هاشمی رفسنجانی و خانواده وی «مقام تقدس» ببخشید، «دقیقا تناقض» است.نمی توان منتقد اقتصاد وابسته به نفت باشید، اما به تکنوکرات بودن هاشمی رفسنجانی «طهارت» ببخشید؛ «دقیقاً تناقض» است.در سخنرانی خود در مورد اقتصاد ربوی بانک ها به صورت جدی نقد وارد نمایید، اما «تفکر توجیه گر اقتصاد ربوی» یعنی هاشمی و جریان فکری او را «تطهیر» کنید؛«دقیقاً تناقض» است!
۴- جناب علامه!
آیا کسی که در سال ۸۸ نامه «بدون سلام و والسلام» به رهبری داد و بعضی اعضای خانواده او نقش اصلی در فتنه ۸۸ علیه «جمهوریت و اسلامیت» این نظام داشتند، باز می گویید «تفکر، یاد و خاطره، میراث او باعث حفظ نظام» است؟
میراث آقای هاشمی «تکنوکراتیسم» در جمهوری اسلامی است. میراثی که یکی در پشت میله های زندان است و دیگری نرد عشق بازی با بهائیت را افتخار خود می داند و آن دیگری علیه «نظام» دستور اغتشاش و فتنهگری میدهد. میراث مکتب هاشمی «قرارداد کرسنت»، «حقوقهای نجومی»، «بیژن زنگنه»، «آخوندی»، «نعمت زاده» و…است. میراث هاشمی شروع «طبقه برخورد» است.
جناب استاد علامه جوادی: بنده معتقدم هاشمی مظلوم بود؛ زیرا هاشمی نشناسی و عدم اطلاع از تبعات سیاست ورزیهای او در ساحت حکمرانی عیان است. هاشمی «مظلوم» بود زیرا «آن چیزی نیست» که در مورد آن می گویید. عرفان و فلسفه و کلام و تفسیر و اخلاق را به پای ایشان ریختهاید. هاشمی مظلوم بود، زیرا خودش این ادبیات شاعرانه در وصف خود باور نداشت.
۵- حضرت استاد!
حتماً هشدارهای صریح و انتقادی مرحوم سیداحمد خمینی را در مورد سیاست های دولت مرحوم هاشمی مطالعه کردهاید. شاید یکی از حساسترین و بحث برانگیزترین سخنرانیهای حاج احمدخمینی پس از رحلت امام، سخنان او در جمع مدیران وزارت اطلاعات در مهرماه سال ۷۳ باشد. وی در این سخنرانی ابتدا کارکنان وزارت اطلاعات را «سربازان گمنام امام زمان» می نامد و ادامه می دهد:
«باید با گروه های آشکار و پنهان که ثبات و امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تهدید می کنند امام گونه برخورد کنیم و اجازه ندهیم تحت عناوین فریبنده متخصص ولو غیرمتعهد، سرمایه داران بزرگ که مسلماً در بین آنها جاسوس ها هم هستند، برای گردش چرخ های اقتصاد کشور در بدنه نظام نفوذ کنند. اینجانب چندسال قبل هشدار دادم که مذاکره با سرمایه داران بزرگ برای به گردش درآوردن چرخ اقتصاد کشور خطر بزرگی برای انقلاب است! امروز هم سرمنشأ گرانی و اخلال در امور را نفوذ سرمایه داران بزرگ در پیکره اقتصاد کشور می دانم. ما اگر بخواهیم با کسبه جزء و خرده فروشان برخورد کنیم به بیراهه خواهیم رفت. باید با تروریست های اقتصادی و سرمایه داران وابسته به خارج بشدت برخورد کنیم. آنها کسانی هستند که خود و ایادی متخصصشان در رشته های مختلف در ارگان های اقتصادی، فرهنگی و دانشگاهی نفوذ کرده اند و در مواردی با نفوذ در دستگاه های دولتی، عملکرد انقلابی نظام و فرزندان امام را زیر سؤال می برند. در کارخانه ها و ادارات همه تلاش خود را می کنند تا مردم را نسبت به نظام اسلامی و انقلاب بدبین کنند… از اول گفتیم که اینگونه سرمایه داران بغیر از منافع شخصی به چیزی معتقد نیستند. چون جو عمومی کشور مذهبی است، با یک ته ریش و تسبیح، خود را مسلمان دو آتشه جا می زنند و به کار خودشان مشغول می شوند. اینکه در ادارات فساد و رشوه خواری است به این علت است که ما از اول برخورد قاطعی با این گونه افراد نداشته ایم. وقتی می بینید عده ای بی ضابطه و از برخورد آرام نظام سوء استفاده کرده و وارد کشور می شوند، اموالشان را پس می گیرند و براحتی فعالیت های گذشته خود را ادامه می دهند و کم کم به صورت شبکههای حرفه ای وارد مراکز اقتصادی و تولیدی، ادارات و دانشگاه ها می شوند، باید انتظار داشت که جوانهای انقلابی که تا دیروز در برابر گلوله های دشمن می ایستادند امروز بی تفاوت شوند!»
در دولت سازندگی، دولتمردان غنیتر شدند و فقیران فقیرتر! اما آیت الله جوادی مگر با طبقه برخورد و سرمایه سالاری که از متن گفتمان هاشمی به ارث رسیده مشکل ندارد؟ آیا میتوان در کلاس درس خارج فقه منتقد «رانت خواری» بود، اما با رانتهای دائم مهدی هاشمی مشکلی نداشت؟ یادتان نیست که پدر چقدر از پسر خود حمایت کرد؟
آیا این موارد با «اسلام» همخوانی دارد؟ آیا این موارد «طهارت از غرب گرایی» در حوزه اقتصاد است؟ آیا وابستگی شدید هاشمی به خانواده اش که نقش موثری در فتنه ۸۸ از همسرش «عفت مرعشی»،پسرش «مهدی هاشمی» و دخترش «فائزه هاشمی» تا خود ایشان که نمایی در نامه به رهبری و نماز جمعهای معروف او و دیدارهای مختلف مسئولین و اظهار تردید در انتخابات و باقی قضایا «طهارت از جناح گرایی» است؟
۶-در بخشی از کتاب «توسعه و تضاد» نوشته «پروفسور فرامرز رفیع پور» جامعهشناس برجسته کشورمان، دلایل افزایش فاصله طبقاتی در دولت سازندگی مورد واکاوی قرارگرفته است. وی در این کتاب به بررسی چگونگی جابهجایی ارزشها در این دوران ازجمله تبدیلشدن ثروتاندوزی به یک ارزش و فقر بهعنوان یک ضد ارزش میپردازد.
رفیع پور با نقد رویکردهای بکار گرفتهشده در دولت هاشمی رفسنجانی مینویسد:
«متأسفانه در ایران با نیت (توسعه اقتصادی) اقدامات دیگری نیز انجام گرفت که درنتیجه آن فقر تأثیر تهدیدآمیزی بر نظام اجتماعی میگذارد، بدین معنی که با اقداماتی، ثروت را به یکچیز خوب یعنی به یک ارزش مثبت و فقر را به یک ارزش منفی تبدیل نمود؛ یعنی دارندگی و برازندگی و فقر و تنگدستی شرمندگی شد … امام خمینی (ره) در هنگام و ابتدای انقلاب، ثروت و نابرابری را با نام طاغوت به ارزش منفی تبدیل کرده بودند و در بیانات خود مشخصاً کوخنشینان را بر کاخنشینان ارجح میدانستند.با تغییر سیاست بعد از سال ۱۳۶۸ که روند بهاصطلاح توسعه اقتصادی در پیشگرفته شده، سرمایه از اهمیت زیاد برخوردار شد و ملاک و میزان ارزیابیها، معیارهای اقتصادی و مادی گشت. در این شرایط صاحبان سرمایه، یعنی ثروتمندان که تا آن موقع تا حدود زیادی مورد بیاعتنایی بودند و نمیتوانستند با پول خود همهچیز و همهکس را بخرند، ناگهان با ارزش شدند و فرصت خودنمایی یافتند.»
این جامعهشناس در ادامه تصریح دارد که:
«وقتی نابرابری در جامعه گسترش یافت و از طرف مسئولین جامعه توبیخ نشد، بلکه آزاد گذاشته و یا حتی تشویق شد، ابتدا دارندگان مقیاسهای ارزشی یعنی ثروتمندان، ثروت خود را بر اساس معرفها و مقیاسهای ظاهری مثل اتومبیل و وسایل منزل و لباس به نمایش دیگران میگذارند و بهوسیله آن برتری خود را بر دیگران نشان میدهند، یعنی از این طریق کوشش بر آن دارند تا احترام کسب نمایند و فخرفروشی و خودنمایی کنند.»
رفیع پور در ادامه توضیح میدهد:
«در کنار این، نمایش وسایل از جانب ثروتمندان که قشرهای پایینتر را به داشتن همان وسایل ترغیب میکند، دولت نیز خود یک جریان و مکانیسم تشدیدکننده دیگر را وارد نمود و آن حرکت اهرمهای نیازآفرینی بود، برای مردمی که احساس فقر میکنند از هر سو کالاهای جدید و مدرن به نمایش گذاشته و در آنها نیاز به داشتن این کالاها برانگیخته شد و این همانطور که گفته شد همان جویبار جدید است که به مسیر اصلیِ با ارزش شدن ثروت متصل میگردد و آن را تشدید میکند. وقتی نمایش ثروت آغاز و از طرف دیگر از همه سو انواع نیازها به مردم تزریق شد، یک بیماری واگیر تمام جامعه را فرا میگیرد و همه کموبیش آن چیزهایی را میخواهند که ثروتمندان دارند یا در جامعه به ارزش تبدیل کردهاند، زیرا ازاینجا به بعد مقایسههای اجتماعی شروع میشود. افراد خود را با همردیفان و افرادی که وضعشان کمی بهتر از آنها است مقایسه و اگر از آنها کمتر باشند، احساس عقبافتادگی و بیعدالتی نسبی میکنند.»
حضرت علامه عزیز از حضرتعالی تقاضا میکنم مباحث انتقادی اهل علم در مورد هاشمی و جریان فکری وی را محل توجه قرار دهید و این سئوالها را از محضر مبارکتان میپرسم که «آیا این با مبانی فکری شما تباین دارد؟» آیا ائتلاف سازی قدرت و ثروت در دین و مکتب امام خمینی جایگاهی داشت؟ آیا این همه بذل و بخشش واژه ها در وصف کسی که دارای نقاط ضعف و قوت بوده و همچنین «تحریف» قضایای تاریخی درست است؟ آیا با عقلانیت سازگار است که کسی را یا به اسفل السافلین یا به عرش رساند؟
رجانیوز