طنز در شبکه های اجتماعی (۱۳)
ﻣﻦ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﻧﮕﺎﺗﻮﻥ ﺑﺮﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻛﻪ ﺯﻝ ﺯﺩﻳﻦ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮﻳﻦ ﻣﻦ ﻳﻪ
ﭘﻴﺎﻣﻲ
ﻣﻄﻠﺒﻲ
ﭼﻴﺰﻱ
ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ تا سریع کپی کنید ..
ﻭﻟﻲ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﮔﻴﺮﻡ ﺍﻭﻣﺪ
ﭼﺸﺸﺸﺸﺸﻢ😊😊😊😊 هرچند میدونم الان اینو هم کپی میکنید….😜😜😜😜
*****************************
دستت که بلرزد اشتباه مینویسی
پایت که بلرزد اشتباه میروی
اما وای بر روزی که دلت بلرزد….
دلت که بلرزد…
.
.
.
.
اسهال داری
اسهال!!!
الکی فاز عاشقی برندار!
**********************
اگه دیدی تو یخچال چندتا چیز کنار هم مرتب شدن،
.
.
.
.
.
.
مطمئن باش یه چیز خوشمزه پشتشون قایم شده . . .
دیدم که میگما.
***************************
ما انقدر فقیریم که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بیست ساله هروقت دست کردم تو سیب زمینی سرخ کرده …
مامانم گفت نخور کمه
ینی تا الان یه بارم اندازه نبوده
**********************************
طنز جبهه
متخصص شناسایی بود ؛ قیافه اش خیلی شبیه جنوبی ها بود ، به خصوص صورت آفتاب سوخته و با اون قد بلندش.
شنیده بودم که توی شناسایی ها راحت میره بین عراقی ها و حتی غذا هم میخوره و برمیگرده !
توی عملیات « والفجر_۸ » چند تا از اُسرا روُ یه گوشه نشونده بودیم و منتظر ماشین برای انتقالشون به عقب بودیم ؛
شاهمرادی هم توی خط قدم میزد ؛
یهو یکی از درجه دارای بعثی در حالی که با انگشت به اون اشاره میکرد ، یه چیزهایی میگفت بعدش هم پاچه شلوارش را بالا زد و
پای کبود شدهاش را نشون می داد .
یکی از بچه هایی که به زبان عربی آشنا بود ، آوردیم ببینیم چه میگه
درجهدار بعثی میگفت :
« این عراقی است ! اینجا چیکار میکنه ؟ از نیروهای ماست ، چرا دستگیرش نمیکنید ؟ »
در حالی که متعجب شده بودیم ، پرسیدم :
« از کجا می گی ؟ »
گفت :
« چند روز قبل توی صف غذامون بود ؛ با من دعواش شد و منو کتک زد ؛
این هم جای لگدشه !!! » و پای سیاه شدشوُ نشان داد .
شاهــمرادی هم که از دور ماجرا رو میدید و برای طرف دست تکون میداد … .
شهید شاهمرادی مسئول اطلاعات عملیات لشکر مخلص ۴۴ قمربنی هاشم علیه السلام بود.
************************
نمیدونم چرا هر وقت پدال مازراتی رو فشار میدم…
پام از زیر پتو میزنه بیرون.. 😜😜😅😜
ای تو رووووووووح بی پولی 😅😅😅😅
Related Images:
بازدیدها: 15