شعر عطار از الهی نامه / حکایت دیوانه چوب سوار

اشتراک گذاری :

یکی دیوانه چوبی بر نشسته

بتگ می‌شد چو اسپی تنگ بسته

دهانی داشت همچون گل ز خنده

چو بلبل جوش در عالم فکنده

یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه

چنین گرم ازچه می‌تازی تودر راه

چنین گفت او که در میدانِ عالم

هوس دارم سواری کرد یک دم

که چون دستم فرو بندند ناکام

نجنبد یک سر مویم بر اندام

اگر هستی درین میدان تو بر کار

نصیب خویشتن مردانه بردار

چو از ماضی و مستقبل خبر نیست

بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست

مده این نقد را بر نسیه بر باد

که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد

چو یک نقطه‌ست از عمر تو بر کار

هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار

خوشی با نقدِ این الوقت می‌ساز

چو بیکاران به پیش و پس مشو باز

اگر تو پس روی و پیش آئی

بلای روزگار خویش آئی

منبع : گنجور

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 16

مرتضی - مدیر اصلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

عکس‌ها و پست‌های چهره‌های مشهور در اینستاگرام(۳)

س ژانویه 5 , 2016
[Show slideshow] 1 2 ► برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن [کل آراء: 0 میانگین: 0]Related Images:Visits: 16

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...