شعر آمده ام که سر نهم عشق تورا به سر برم – مولوی(مولانا)

اشتراک گذاری :

شعر و ادب

برای خواندن شعر " آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم …" به ادامه بروید

آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان

تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم

آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم

آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم

گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند

پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم

گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود

تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم

آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد

و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم

در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام

وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من

گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم

منبع : گنجور

 
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 3 میانگین: 3.7]

Related Images:

Visits: 531

islammovie

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

زن غربی بی حیا: هرکسی نمره ۲۰ بگیرد یک شب با او خواهم بود

ش آوریل 18 , 2015
یکی از دوستان قدیمی شهید بابایی ماجرایی را تعریف می کند که نشان دهنده این مطلب است: «آنهایی که به جایی رسیدند از اول مواظب خودشان بودند»   ماجرا از این قرار است:   در سال ۱۳۴۸ وارد نیروی هوایی شدم . در بدو ورود می بایستی یک سری آموزشها […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...