زندیگنامه امام یازدهم/توصیه های عملی امام عسکری، در رفتار با اهل سنت/ مطالعه و تبلیغ زندگانی امام عسکری، مغفول شیعیان و مبلغین است

اشتراک گذاری :

سایت نودیها : هر کدام از ائمه دوازده گانه شیعیان (ع) بنا به شرایط زمان ، مشی و شیوه ی خاصی را برای دفاع و گسترش حق و مبارزه با باطل اتخاذ می کردند اما در حقیقت تمامی آن ها یک نور واحد هستند. سیره و سخنان آن حضرات(ع) بالاترین الگو و نمونه ای است که خداوند تعالی برای طالبان سعادت قرار داده است اما این مهم اتفاق نخواهد افتاد مگر با مطالعه و علم به سنت ،مشی و روش حضرات معصومین(ع) و عمل به آن ها . ایام الله هایی مانند سالروز شهادت هر امام بزرگواری، بهانه ی خوبی است تا کمی به مطالعه در شناخت آن امام همام بپردازیم. امروز و در شب شهادت امام حسن عسکری (ع) شایسته است تا دقیق تر از همیشه در زندگی و مشی ایشان مطالعه نماییم چرا که شناخت آن امامِ با عظمت در میان برخی از شیعیان ایشان مغفول واقع شده است.

 

 

مروری بر زندگینامه امام عسکری(ع)

 

امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد.این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد. کنیه آن حضرت ابامحمد بود.

دوران امامت 

به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد:

دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت.

دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت.

دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد.

دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند.امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را – به وسیله آن دو غلام – آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند.

وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید.

عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید. پیوسته می گفت: در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است.

پسر عبیدالله خاقان می گفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع می یافتم. می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود رفت و آمد نمی فرمودند، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت.

نیز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل می کرد، و لحظه ای از حراست (و نگهبانی) موضع غفلت نمی کرد.

اینکه حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند – کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید.

باری، امام حسن عسکری (ع) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع) می رسیدند بر جای گذاشت.

در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد، و فرهنگ شیعی – که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید.

در قدرت علمی امام (ع) – که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود – نکته ها گفته اند. از جمله: همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکری (ع)

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند. در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبیدالله بن خاقان گوید: روزی برای پدرم (که وزیر معتمد عباسی بود) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی حضرت امام حسن عسکری – رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات (داور داوران) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند.

و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه. ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نموده و به شهادت رسیدند.

بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او می کردند….

این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او – از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص) می پیوست، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان – همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسیار می کردند، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند.

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تکرار می شد. حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند. اما خداوند متعال  حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد.

باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در میان بود، برای معالجه فرستاد. البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر شهادت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست. مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند.

ماجرای جانشین بر حق امام عسکری (ع)

ابوالادیان می گوید: من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟

فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما.

 

امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم.

امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست.

ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد.

چون بدن مطهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.

در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا.

شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار «صیقل» کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند.خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد.

 

حدیثی از امام عسکری (ع)

 

الإمام العسکریّ علیه السلام ـ لِشیعَتِهِ ـ : اُوصیکُم بِتَقوَى اللّه ِ ، وَالوَرَعِ فی دینِکُم ، وَالاِجتِهادِ للّه ِِ، وصِدقِ الحَدیثِ، وأداءِالأَمانَهِ إلى مَنِ ائتَمَنَکُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ، وطولِ السُّجودِ، وحُسنِ الجِوارِ ، فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله . صَلّوا فی عَشائِرِهِم ، وَاشهَدوا جَنائِزَهُم ، وعودوا مَرضاهُم ، وأدّوا حُقوقَهُم ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنکُم إذا وَرَعَ فی دینِهِ وصَدَقَ فی حَدیثِهِ وأدَّى الأَمانَهَ وحَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِیٌّ، فَیَسُرُّنی ذلِکَ. اِتَّقُوا اللّه َ وکونوا زَینًا ولا تَکونوا شَینًا ، جُرّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّهٍ وَادفَعوا عَنّا کُلَّ قَبیحٍ ، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِن حَسَنٍ فَنَحنُ أهلُهُ ، وما قیلَ فینا مِن سوءٍ فَما نَحنُ کَذلِکَ . لَنا حَقٌّ فی کِتابِ اللّه ِ وقَرابَهٌ مِن رَسولِ اللّه ِ وتَطهیرٌ مِنَ اللّه ِ ، لا یَدَّعیهِ أحَدٌ غَیرُنا إلاّ کَذّابٌ . أکثِروا ذِکرَ اللّه ِ وذِکرَ المَوتِ وتِلاوَهَ القُرآنِ وَالصَّلاهَ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَإِنَّ الصَّلاهَ عَلى رَسولِ اللّه ِ عَشرُ حَسَناتٍ . اِحفَظوا ماوَصَّیتُکُم بِهِ، وأستَودِعُکُمُ اللّه َ، وأقرَأُ عَلَیکُمُ السلام. «تحف‌العقول، صفحه ۴۸۷»
از امام حسن عسکرى علیه‌السلام ـ به شیعیان
شما را سفارش مى کنم به تقواى الهى ومراقبت درامر دینتان وکار و کوشش براى خدا وراستگویى و اداى امانت به کسى که امانتى به شما سپرده است، صاحب امانت نیکوکار باشد یا تبهکار.و سجده طولانى و نیکو همسایه دارى ؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله براى این امور آمده است.
در میان عشیره های (مخالفان ما)، نماز بخوانید، در تشییع جنازه هایشان، شرکت کنید، از بیمارانشان، عیادت کنید، حقوق آنان، را بگزارید؛ زیرا هرگاه فردى از شما در دینش، پارسا و در گفتارش، راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مردم خوشخویى کند، گفته شود: این شیعه است و این، مرا شاد مى سازد.تقوای الهی پیشه کنید ، مایه آراستگى ما باشید، نه باعث ننگ و زشتى.هرگونه دوستى را براى ما جلب کنید و هرگونه زشتى را از ما دور سازید؛ زیرا هر خوبى که در حقّ ما گفته شود، ما اهل آن هستیم و هر بدى که درباره ما گفته آید، نه چنانیم. ما را در کتاب خدا، حقّى است و با رسول خدا، خویشاوندیم و خداوند، ما را پاک شمرده است و جز ما، هر کس چنین ادعایى کند، دروغگوست.
خدا و مرگ را، فراوان یاد کنید وبسیار قرآن بخوانید وفراوان بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستید؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده ثواب دارد.آن چه را به شما سفارش کردم پاس دارید، شما را به خدا مى سپارم و بدرودتان مى گویم. «تحف‌العقول، صفحه ۴۸۷»

شرایط سیاسی عصر امام عسکری(ع)

پس از قتل مستعین، دشمن او معتز به قدرت رسید و با توجه به اطلاع احتمالی از موضع امام حسن عسکری(ع) نسبت به خلیفه مقتول، در آغاز حکومتش نسبت به آن حضرت و پدرش (حداقل در ظاهر) رفتار خصومت‌آمیزی نداشت. پس از شهادت امام هادی و جانشینی امام عسکری نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیت‌هایی که برای فعالیت‌های ایشان اعمال می‌شده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقات‌های حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تایید می‌کند.

اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق. ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یک ساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بود.دوره امامت امام عسکری همزمان با سه خلیفه عباسی بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق). در دوره زندگی امام عسکری(ع)، دستگاه عباسی به ابزار دستی برای امیران رقیب تبدیل شده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود ۲۰ سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامه‌ای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر(از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین، خلیفه وقت به شمار می‌آمد)، خلیفه را فردی طغیان‌گر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست. این ماجرا چند روز پیش از سقوط مستعین بود.

 

با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیام‌های شیعی رو به رو بود، امام از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگر دستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری می‌کرد.یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی تحت‌الحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.

 

قیام‌ها و شورش‌ها در زمان امام عسکری(ع)

 

در زمان امام حسن عسکری(ع)، حرکت‌های اعتراض‌آمیزی انجام گرفت که برخی از آنها از سوی شیعیان و برخی با سوء استفاده از نام علویان بود.

 

– قیام علی بن زید و عیسی بن جعفر

 

این دو که علوی و از تبار امام حسن مجتبی(ع) بودند، در سال ۲۵۵ هجری در کوفه قیام کردند. معتز، سپاهی بزرگ به فرماندهی سعید بن صالح معروف به حاجب را به سوی آنها فرستاد و این قیام را سرکوب کرد.

 

-قیام علی بن زید بن حسین

 

وی از نوادگان امام حسین(ع) بود و در زمان مهتدی عباسی در کوفه قیام کرد. شاه بن میکال با سپاهی بزرگ به مقابله او رفت ولی شکست خورد. وقتی معتمد عباسی به قدرت رسید، کیجور ترکی را به سوی او فرستاد. علی بن زید پس از چندی تعقیب و گریز در سال ۲۵۷ هجری قمری کشته شد.

 

-قیام احمد بن محمد بن عبدالله

 

او در زمان معتمد عباسی در مصر بین برقه و اسکندریه قیام کرد و با پیروان زیادی که پیدا کرد، ادعای خلافت نمود. احمد بن طولون، کارگزار ترک خلیفه در آن دیار، سپاهی به سوی او فرستاد تا یاران او را از اطرافش پراکنده ساختند و او را پس از مقاومت، کشتند.

 

-شورش صاحب زنج

 

علی بن محمد عبدالقیسی در سال ۲۵۵ در زمان معتمد قیام کرد. امام حسن عسکری(ع) با صراحت اعلام کرد که صاحب زنج از اهل بیت نیست.

 

رجانیوز

 

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 139

مرتضی - مدیر اصلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

آغاز امامت، امام مظلوم ما امام زمان (عج) مبارک باد #ThePromisedSaviour

ج نوامبر 16 , 2018
سایت نودیها – نهم ربیع الاول همزمان با آغاز امامت حضرت مهدی (عج) است که هر ساله توسط شیعیان جشن گرفته می شود. این جشن گرفتن قطعا یک کار پسندیده و عالی ای است اما باید بدانیم هر کدام از ما چه وظیفه ای در هر جایی از این عالم […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...