در باره صفت و فضل امام از زبان امام رضا (ع) – عیون اخبار

اشتراک گذاری :
امام كيست/ بيان نوراني امام رضا(ع) درباره صفت و فضل امام
گروه فرهنگي- كتاب شريف عيون أخبار الرضا شامل روايات زيبايي از امام هشتم شيعيان حضرت علي ابن موسي الرضا(عليهما السلام) است كه خواندن اين روايات شريفه در اين روز و شب‌هاي گرامي، شيريني دو چنداني دارد.
به مناسبت سالروز ولادت با سعادت ولي نعمت‌مان حضرت ابالحسن امام رضا عليهما‌السلام، صفحه پايگاه اطلاع رساني رجانيوز را متبرك به بياني نوراني از آن نور الهي مي‌كنيم كه به نقل از همين كتاب (ترجمه غفارى و مستفيد، ج‏1 ص 444 باب 20)،  شريف درباره صفت امام، امامت، فضل و رتبه امام است.
 
مشروح در ادامه
 
 

عبد العزيز بن مسلم گويد: در زمان علىّ بن موسى الرّضا عليهما السّلام در مرو بوديم، از آغاز ورود – روز جمعه- در مسجد جامع آن شهر گرد آمده بوديم و مردم در باره امامت و اختلافات زياد مردم در آن مورد، بحث و گفتگو مى‏كردند، من نزد آقا و سرورم حضرت رضا- عليه السّلام- رفتم و گفت‌وگوهاى‏ مردم را به عرض ايشان رساندم.
حضرت تبسّمى كرده فرمودند: اى عبد العزيز! مردم اطّلاعى ندارند، از دين خود به نيرنگ گمراه شده‏اند، خداوند تبارك و تعالى پيامبر خود را قبض روح نكرد مگر بعد از اينكه دين را براى او كامل گردانيد و قرآن را كه بيان همه چيز در آن است، بر او نازل فرمود، حلال و حرام، حدود و احكام و جميع نيازمندى‏ها را به طور تمام و كمال در آن بيان فرمود و گفت: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» (در كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم- انعام: 38) و در حجّة الوداع كه در آخر عمر حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله واقع شد اين آيه را نازل فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» (امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين، براى شما پسنديدم- مائده: 3) و مسأله امامت، تمام‏كننده و كامل‏كننده دين است، و حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله قبل از وفات خود، دين را براى مردم توضيح داده، تبيين فرمود، و راه آن را براى آنان آشكار كرد، آنان را در مسير حقّ قرار داد و علىّ عليه السّلام را بعنوان امام و راهنما برايشان تعيين فرمود، و تمام آنچه را كه مردم به آن نيازمندند، بيان فرمود، هر كس گمان كند خداوند دين خود را كامل نكرده، در حقيقت كتاب خدا را ردّ كرده است، و هر كس كتاب خدا را ردّ كند كافر است، آيا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعيّت آن در بين امّت آگاهند تا انتخابات آنان در آن مورد قابل قبول باشد؟!
امامت، جليل القدرتر، عظيم الشّأن‏تر، والاتر، منيع‏تر و عميق‏تر از آن است كه مردم با عقول خود آن را درك كنند، يا با آرا و عقائد خويش آن را بفهمند يا بتوانند با انتخاب خود امامى برگزينند، امامت چيزى است كه خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خليل اللّهى) در مقام سوم، ابراهيم خليل عليه السّلام را بدان اختصاص داده به آن فضيلت مشرّف فرمود، و نام او را بلند آوازه كرد، خداوند مى‏فرمايد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (اى ابراهيم! تو را براى مردم، امام برگزيدم- بقره: 124) و ابراهيم عليه السّلام از خوشحالى گفت: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» (آيا از فرزندان و نسل من هم امام برگزيده‏اى؟ بقره: 124) خداوند فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏» (عهد من به ظالمين نمى‏رسد- بقره: 124) و اين آيه امامت هر ظالمى را تا روز قيامت ابطال مى‏كند. و بدين ترتيب امامت در خواصّ و پاكان قرار گرفت.
سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواصّ و پاكان از نسل او، وى را گرامى داشت و فرمود: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ‏» (اسحق و نيز يعقوب را- اضافه بر خواسته‏اش- به او بخشيديم، و همگى آنان را از صالحين قرار داديم، آنان را امامانى قرار داديم كه به دستور ما هدايت مى‏كردند و انجام كارهاى نيك و اقامه نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرده دستور داديم، و ما را عبادت مى‏كردند- انبياء: 73/ 74). و امامت به همين ترتيب در نسل او باقى بود و يكى بعد از ديگرى نسل به نسل آن را به ارث مى‏بردند تا اينكه پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله وارث آن گرديد.
خداوند مى‏فرمايد: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ‏» (سزاوارترين و شايسته‏ترين مردم در انتساب به ابراهيم كسانى هستند كه او را پيروى نمودند و اين پيامبر و نيز كسانى كه ايمان آوردند. و خداوند وليّ مؤمنين است- آل عمران: 67) و اين امامت خاصّ حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله بود كه به امر خدا- به همان گونه كه خداوند واجب فرموده بود- بعهده علىّ عليه السّلام قرار داد و سپس در آن دسته از نسل حضرت علىّ عليهم السّلام كه برگزيده بودند، و خداوند علم و ايمان به ايشان داده، قرار گرفت.
خداوند مى‏فرمايد: «وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى‏ يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ‏» (كسانى كه علم و ايمان به ايشان داده شده بود، [خطاب به مجرمينى كه بعد از قيام قيامت مى‏گفتند: بيش از اندك زمانى، در قبر نمانده‏ايد] گفتند: شما در كتاب و علم خدا، تا روز قيامت در قبر مانده‏ايد و امروز همان روز قيامت است- روم: 56) پس اين امامت در اولاد على عليه السّلام تا روز قيامت خواهد بود، زيرا پيامبرى بعد از محمّد صلى اللَّه عليه و آله نخواهد آمد. حال، چگونه اين جاهلان مى‏خواهند انتخاب كنند؟ امامت مقام انبيا، و ارث اوصيا است، امامت نمايندگى خداوند- عزّ و جلّ- و جانشينى پيامبر، و مقام امير المؤمنين و ميراث حسن و حسين عليهما السّلام است.
امامت زمام دين و باعث نظم مسلمين و صلاح دنيا و عزّت مؤمنين است. امامت پايه بالنده اسلام و شاخه و نتيجه والاى آن است، توسّط امام است كه نماز و زكات و روزه و حجّ و جهاد به كمال خود مى‏رسد، و فى‏ء و صدقات وفور مى‏يابد، و حدود و احكام جارى مى‏شود، و مرزها حفظ و حراست مى‏شود، امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام مي‌كند، و حدود او را جارى مى‏نمايد و از دين خدا دفاع كرده، با حكمت و موعظه نيكو و دليل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا مى‏خواند، امام همچون خورشيد درخشان جهان است، خورشيدى كه دور از دسترس دست‌ها و چشم‌ها در افق قرار دارد، امام، ماه نورانى، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره راهنما در دل تاريكى‏ها و صحراهاى خشك و بى‏آب و علف و موج‌هاى وحشتناك درياها است.
امام همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنماى هدايت و منجى از هلاكت است. امام همچون آتشى است در بلندى‏هاى بيابان‌ها، كسى كه از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم مى‏كند، و در مهلكه‏ها راهنمايى مى‏كند، هر كس از او دست بكشد، هلاك خواهد شد.
امام ابر پر باران و باران پر بركت است، خورشيد درخشان و زمين گسترده است، او چشمه جوشان و باغ و بركه است.
امام امينى است همراه، پدرى است مهربان، او برادر تنى است، در مصائب پناه بندگان است.
امام امين خدا در زمين و حجّت او بر بندگان است، او خليفه خدا در كشور اوست، امام دعوت‏كننده مردم بسوى خدا و مدافع حرمت‌هاى الهى است.
امام از گناهان پاك است و از عيوب مبرّى، علم به او اختصاص دارد، حليم و بردبار است، مايه نظم دين و عزت مسلمين است، باعث خشم منافقين و هلاكت كافرين است.
امام در دوران خود نظير ندارد، كسى به او نزديك نيست، هيچ دانشمندى با او هم‌تراز نيست، بدل ندارد، مثل و مانند ندارد، بدون اينكه به دنبال فضيلت باشد و يا خود فضيلت به‌دست آورده باشد، فضيلت به او اختصاص يافته است و خداوند بخشاينده با فضيلت، فضل را به او اختصاص داده است.
پس كيست كه بتواند امام را بشناسد يا او را انتخاب كند؟! نه، هرگز، هرگز، در وصف شأنى از شئون او و فضيلتى از فضائل او عقول به گمراهى افتاده و حيران و سرگردان مانده است، و ديدگان درمانده و ناتوان گشته و بزرگان احساس كوچكى مى‏كنند، و حكما حيرانند، عقل عقلا كوتاه است، خطبا از خطابه باز مانده‏اند و عقلا و دانايان از دركش عاجز شده‏اند، و شعرا از شعر گفتن ناتوان گشته‏اند و ادبا عاجز شده‏اند و بلغا خسته و ناتوان شده‏اند و همگى به عجز و ناتوانى (خود) معترفند، چگونه مى‏توان او را وصف كرده و كنه او را بيان نمود، يا چيزى از كار او را فهميد يا كسى را يافت كه جاى او را بگيرد؟. نه، چگونه ممكن است؟ و حال آنكه نسبت او و وصف‏كنندگانش همچون ستاره‏ها و دست مردم است؟
پس انتخاب مردم كجا و اين مقام كجا؟ عقول كجا و درك اين منزلت كجا؟ اصلاً كجا مى‏توان چنين شخصى يافت؟ گمان برده‏اند كه مى‏توان او را در غير آل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله يافت، به خدا قسم نفس‌شان به آنان دروغ گفته و اباطيل آنان را به آرزو انداخته است و در نتيجه به پرتگاهى بلند و مشكل و لغزنده پا گذارده‏اند كه پاهايشان از آن خواهد لرزيد به پايين خواهند افتاد، با عقولى سرگردان، ناقص و باير و عقايدى گمراه‏كننده در صدد نصب امام بر آمده‏اند كه جز دورى از مقصد نتيجه‏اى نخواهند گرفت، خدا آنان را بكشد! به كجا برده شده‏اند!؟ در صدد كارى بس مشكل برآمده و خلاف حق سخن گفته‏اند و به گمراهى عميقى دچار گشته و در سرگردانى افتاده‏اند، زيرا با آگاهى امام را ترك كرده‏اند، و شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت بخشيد و آنان را از راه‏ حق بازداشت، حال آنكه بينا و بصير بودند.
آنان انتخاب خدا و رسولش را كنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالى كه قرآن با صدايى بلند به آنان خطاب مى‏كند: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏» (و پروردگار تو آنچه را بخواهد مى‏آفريند و بر مى‏گزيند، آنان حق انتخاب ندارند و خداوند از شرك آنها، منزه و برتر است- قصص: 68) و نيز مى‏فرمايد: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ‏» (آنگاه كه خدا و رسولش به كارى دستور دادند، هيچ مرد و زن مؤمنى از پيش خود حق انتخاب نخواهد داشت- احزاب: 36) و نيز مى‏فرمايد: «ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ* أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ* إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ* أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ* سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ* أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ‏» (شما را چه مى‏شود؟ چگونه حكم مى‏كنيد؟ آيا كتابى آسمانى داريد كه در آن چنين مى‏خوانيد كه آنچه خود بخواهيد دارا خواهيد بود؟ يا عهد و پيمانى- پايدار تا قيامت- مبنى بر اينكه هر آنچه حكم مى‏كنيد، خواهيد داشت، از ما گرفته‏ايد؟ از آنان بپرس كداميك از آنان چنين چيزى را ضمانت مى‏كنند آيا شريكانى دارند؟ اگر راست مى‏گويند شركاى خود را بياورند- قلم: 41- 36) و نيز خداوند مى‏فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» (آيا در قرآن تدبّر نمى‏كنند يا بر دل‌ها قفل زده شده است؟- محمّد: 24) يا خداوند بر دل آنان مهر زده و ديگر نمى‏فهمند، يا «مى‏گويند شنيديم و حال آنكه نمى‏شنوند، بدترين جنبندگان از نظر خداوند، كر و لال‏هايى هستند كه نمى‏انديشند، و اگر خدا خيرى در آنان سراغ داشت آنان را شنوا مى‏كرد و اگر آنان را شنوا مى‏كرد، پشت كرده اعراض مى‏نمودند» و «گويند: مى‏شنويم و نافرمانى مى‏كنيم‏» بلكه آن «فضل خداوند است كه به هر كه بخواهد عطا مى‏فرمايد و خداوند داراى فضلى بزرگ است‏».
پس چگونه مي‌خواهند امام را برگزينند و حال آنكه امام عالمى است كه جهل در او راه ندارد، و فرمانروايى است كه سختى نمى‏دهد، معدن قداست و پاكيزگى و عبادت و علم و بندگى است، دعاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فقطّ در حقّ او بوده است. (مثل: اللّهم وال من والاه‏ (و يا) اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس‏ – و غيره) و يا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فقطّ او را به امامت فرا خوانده است، وى از نسل حضرت صدّيقه طاهره است و هيچ عيبى در نسب او نيست، هيچ شريفى هم‌تراز او نيست، نسب او از قريش است، و در بين قريش، از بنى هاشم است، كه از بقيّه قريش شرافت بيشترى دارند، و در آن ميان، از عترت، يعنى از آل و نزديكان حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله است، امام از نظر خداوند مرضى و پسنديده است.
شريف‌ترين اشراف است، او از نسل عبد مناف است، علم او دائما رو به افزونى است، حلم و بردبارى او كامل و تمام عيار است، بر امر امامت توانا و قدرتمند است، به نحوه اداره امور امّت عالم و آگاه است، اطاعتش واجب است، به فرمان خداوند به امر امامت قيام كرده، (يا مجرى اوامر و فرامين الهى است)، خير خواه بندگان خدا و حافظ دين اوست، خداوند انبياء و أئمّه- صلوات اللَّه عليهم- را توفيق مى‏دهد و از علم و حكمت مخزون خود علومى به آنان مى‏دهد كه به ديگران نداده و لذا علم آنان از تمامى علوم اهل زمان برتر و بالاتر است، خداوند مى‏فرمايد: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏» (آيا آنكه خود، هدايت‏كننده مردم به سوى حقّ است شايسته‏تر است كه از او تبعيّت كنند يا آنكه تا راهنمايى‏اش نكنند هدايت نمى‏يابد، چه مى‏شود شما را؟ چگونه حكم مى‏كنيد؟- يونس: 35) و نيز مى‏فرمايد: «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» (هر آن كس‏ را كه حكمت دهند، خير كثيرى بدست آورده است- بقره: 269) و در مورد طالوت فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ‏» (خداوند او را بر شما برگزيد و به علاوه، به او افزونى در علم و قدرت جسمانى اعطاء فرمود، و خداوند پادشاهى خود را به هر كس بخواهد عطا مى‏كند، و خداوند غنى، توانمند و داناست- بقره: 247)
و نيز به پيامبرش مى‏فرمايد: «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» (فضل خدا بر تو عظيم است- نساء: 113) و نيز در مورد ائمّه از اهل بيت خاندان و نسلش مى‏فرمايد: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً* فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعِيراً» (آيا به مردم- بخاطر فضلى كه خداوند به آنان داده است- حسد مى‏ورزند؟ ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان پادشاهى بزرگى عطا نموديم، پس بعضى از آنان ايمان آوردند و گروهى از آن اعراض كردند و آتش جهنّم (براى آنان) كافى است- نساء: 55- 54).
و هر گاه خداوند، بنده‏اى را براى اداره امور بندگانش برگزيند، به او شرح صدر و آمادگى كامل اين كار را عنايت مى‏فرمايد، و در قلبش چشمه‏هاى جوشان حكمت قرار مى‏دهد، و علم را كاملا به او الهام مى‏فرمايد، و بعد از آن‏ از هيچ پاسخى در نمى‏ماند و از رفتار و گفتار صحيح دور و منحرف نمى‏شود. او معصوم است و مؤيّد، خداوند او را توفيق مى‏دهد و در راستى و درستى پا برجا و محكم نگه مى‏دارد. از خطاى لغزش و سقوط در امان است، خداوند فقط او را اين گونه قرار داده است تا حجّت خدا باشد بر بندگانش و گواه او باشد بر خلقش، و اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد مى‏دهد، و خداوند داراى فضلى بزرگ است، حال آيا بر چنين چيزى توانايى و دسترسى دارند تا بتوانند او را برگزينند؟ يا فرد منتخب آنان چنين اوصافى دارد تا او را بر ديگران مقدّم بدارند؟ قسم به خانه خدا كه از حقّ تجاوز كرده‏اند، و كتاب خدا را به پشت سر انداخته‏اند، گويا هيچ نمى‏دانند! در كتاب خدا، شفاء و هدايت است و آنها آن را كنار گذارده و از هواى نفس خود پيروى كرده‏اند، و لذا خداوند آنان را نكوهش فرموده و مورد نفرت و غضب نموده و هلاك كرده، مى‏فرمايد:
چه كسى گمراهتر از آنكه بى‏راهنماى الهى خودسرانه عمل كند و خدا ستمكاران را راه ننمايد و فرموده «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ‏» (هلاكت باد بر آنان و خداوند كارهايشان را در بيراهه و گمراهى قرار داد- محمّد: 8) و نيز فرموده است:
«كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
(بزرگ نفرت و دشمنى است نزد خدا و نزد مؤمنين، اين گونه خداوند بر هر قلب انسان‌هاى متكبر و جبار مهر مى‏نهد- مؤمن: 35). و اين حديث را محمّد بن محمّد بن عصام كلينىّ و علىّ بن محمّد بن- عمران دقّاق و علىّ بن عبد اللَّه ورّاق و حسن بن احمد مؤدّب و حسين بن ابراهيم ابن احمد بن هشام مؤدّب- رضى اللَّه عنهم- برايم نقل كرده و گفته‏اند: محمّد ابن يعقوب كلينىّ اين حديث را از ابو محمّد قاسم بن العلاء و او از قاسم بن- مسلم و او از برادرش عبد العزيز بن مسلم از حضرت رضا عليه السّلام برايشان نقل كرده است.
 
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 37

islammovie

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

نگاه وهابیون به خدا و انحرافات (۱) - استاد رائفی پور

پ آوریل 9 , 2015
بسم الله الرحمن الرحیم – پایگاه خبری تحلیلی مهاجر – همانطور که قبلا به کرات گفته شده است باید وهابیت را ادامه دهنده راه یهودیت  کعب الاحباری  و ابوهریره ای در اسلام دانست. یهودیتی که  قائل به جسمانیت خداست  از این رو مواردی  که در ذیل می آیند سندی روشن […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...