قدم قدم موکبارو می گردم
ستون ستون دنبال یه نشونه م
کجای این جمعیتی که می خوام
نمازمو پشت سرت بخونم (٢)
مگه می شه، شبای درد و غم به سر نیاد؟
مگه می شه، حبیب من توو این سفر نیاد؟
ما رو اینجا امام عسکری صدا زده
مگه می شه، پدر صدا کنه پسر نیاد؟
می دونم، که بین زائرا
می دونم، میون مردمی
می سوزم، توو آتیش غمت
ای آقا، عمود چندمی؟
یا مهدی، عزیز فاطمه
شاید الان تو جاده ای و شاید
گوشه کنار موکبا نشستی
دلم خوشه که این قَدَر می دونم
تو هم کنار من تو جاده هستی (٢)
شاید الان، به زائرای تشنه آب میدی
یا توو موکب، مسافرا رو جای خواب میدی
می شه باهم، یه بار بریم مزار مادرت
مطمئنم، یه روز به این سوال جواب میدی
این لشکر، به یاری خدا
هرچیزی، براش فراهمه
از کوفه، با پرچم علی
می ریم تا، مزار فاطمه
یا مهدی، عزیز فاطمه
قبول دارم پیش تو رو سیاهم
منو سیاهی لشکرت حساب کن
ازین سپاه اربعینی آقا
سربازای ظهورو انتخاب کن (٢)
کی می دونه، توو قلبت این روزا چی می گذره؟
غم غربت، یا غصه ی نبود لشکره
می دونم که، دلت ازم یه کم مکدّره
ولی آقا، همیشه بخشش از بزرگتره
می گردم، ولی مث شما
محبوبی، نمی بینم آقا
تا دنیا، حسینو نشناسه
من از پا، نمی شینم آقا
یا مهدی، عزیز فاطمه
مشرق