اولین پیامکی که براش فرستادم :”سلام خوبی ؟”
نوشت : “سلام ممنون”
نوشتم : “چه خبر خانواده خوب هستن؟”
نوشت :”بله ممنون”
نوشتم : “میخوام چیزی بگم که احتمالا باعث بشه ارتباطمون تموم بشه”
نوشت : “بگو”
نوشتم:”خانوادم با ازدواجمون مخالفت کردن”
نوشت :”خانواده من هم مخالفت کردن مخصوصا بابام”
نوشتم : “خب فک کنم این آخرین پیامکهایی هستش که به هم میدیم”
نوشت : “شاید نمیدونم”
نوشتم : “یه چیزی می پرسم رک جواب بده حاضری ارتباطمون حفظ بشه”
نوشت : “من مشکلی ندارم اما فکر کنم خانواده تو خیلی با من مشکل دارن”
نوشتم : “قرار نیست کسی که متوجه بهش پس حله ؟”
نوشت : “نمیدونم آخه چی بگم”
نوشتم : “یه بله بگی درست میشه”
نوشت : “باشه”
این پیامک بازی شروع ارتباط من و حنانه شد.