داستان ایمن سازی و واکسیناسیون برای ریشه کنی ابله

اشتراک گذاری :

نودیها:داستان ایمن سازی و واکسیناسیون برای ریشه کنی ابله، بیماری که صده ها هزار ایرانی را می کشت بسیار شنیدنی است. ببینید جهل و خرافه چگونه جلو توسعه سلامت را می گیرد. مطلب زیر را بخوانید:امیر گبیر مردی که صد و پنجاه و اندی سال پیش به عنوان صدراعظم ایران درخشید و در کمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش خاموش شد. نگاهی انداخته‌ایم به برخی از خدمات پزشکی او به ایران و ایرانیان…


مبارزه با آبله
در شماره سوم روزنامه وقایع اتفاقیه اطلاعیه‌ای چاپ شد که: «در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض می‌شود که اکثری را هلاک می‌کند یا کور و معیوب می‌شوند. اشخاصی که در کودکی این آبله را در نیاورده‌اند، در بزرگی بیرون می‌آورند و به هلاکت می‌رسند، خصوص اهل دارالمرز (یعنی مرزنشینان)… اطبا چاره این ناخوشی را به این‌طور یافته‌اند که در طفولیت از گاو آبله بر می‌دارند و به طفل می‌کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می‌آورد و بی‌زحمت خوب می‌شود.»
در عهد صدرات امیرکبیر کوشش شد برای جلوگیری از مرگو میر مردم از این بیماری ابله کوبی یا همان واکسن ابله عمومی شود. در ادامه در وقایع‌اتفاقیه آمده که: «اولیای دولتِ علیّه کسانی برای یاد گرفتن این فن شریف (آبله‌کوبی) گماشته‌اند که بعد از آموختن به جمیع ممالک محروسه مأمور نمایند که در هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبله‌شان را بکوبند و از تشویش هلاکت رعیت آسوده گردند». به این ترتیب، امیرکبیر آبله‌کوبی را در ایران عمومی و اجباری کرد و حتی برای کسانی که کودکانشان را برای واکسینه شدن معرفی نمی‌کردند، جریمه تعیین کرد. در سال ۱۲۶۴ قمری، نخستین برنامه‌ دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانان ایرانی را آبله‌کوبی می‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبی به امیرکبیر خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیر‌ها و رمال‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود. هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می‌کرد که با این فرمان همه مردم آبله می‌کوبند. اما نفوذ سخن رمال‌ها و نادانی گروهی از مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبی سر باز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب‌انبار‌ها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع‌الاول به امیر اطلاع دادند که در همه شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیده‌اند. در‌‌ همان روز، پاره ‌دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و گفت: «ما که برای نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم.» پیرمرد با اندوه فراوان گفت: «حضرت امیر! به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن‌زده می‌شود.» امیر فریاد کشید: «وای از جهل و نادانی! حالا گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی.» پیرمرد با التماس گفت: «باور کنید که هیچ ندارم.» امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و گفت: «حکم برنمی‌گردد؛ این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز» چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزندش از آبله مرده بود. امیر نتوانست تحمل کند؛ روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید. ملازمان گفتند که دو کودک شیرخوار پاره‌دوز و بقال‌ از بیماری آبله مرده‌اند.
میرزا آقاخان با شگفتی گفت: «عجب، من تصور می‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین ‌های‌های می‌گرید.» سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: «گریستن، آن هم به این‌گونه، برای دو بچه شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.» امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید، آنگاه اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: «تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.» میرزا آقاخان آهسته گفت: «ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.» و امیرکبیر در پاسخ گفت: «و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، رمال‌ها بساطشان را جمع می‌کنند. همه ایرانی‌ها اولاد ما هستند و من از این می‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که فرزندانشان در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.»

کانال بنیاد ملی سبک زندگی

 

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 12

موسوی - مدیر اصلی

One thought on “داستان ایمن سازی و واکسیناسیون برای ریشه کنی ابله

  1. همیشه کارتون درست بوده – مرسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

دکتر حسن عباسی چرا هنر در جامعه ما نابیناست؟

چ اکتبر 11 , 2017
دانلود انصارکلیپ برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن [کل آراء: 0 میانگین: 0]Related Images:Visits: 12

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...