حوزه زنان و خانواده در زمره یکی از پویاترین و در عین حال، حاشیه دارترین حوزهها است. زیرا مخاطبان این مجموعه مطابق آمار نیمی از ظرفیت فعال انسانی جامعه را به خود اختصاص دادهاند و از همین رو است که در هنگامه بروز و ظهور دولتها، زنان سهم عمدهای از شعارهای انتخاباتی را به خود اختصاص میدهند؛ تا از این طریق رأی این نیمه جمعیتی جذب کاندیدایی با شعارهای زنانه شود.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شاید به جرأت بتوان گفت شعارها و عملکردهای حوزه زنان در کشور ما که عمدتا میبایست بر اساس نص صریح دین مبین اسلام باشد، دچار سیاست زدگی میشوند. به عبارت بهتر گاهی برخی از امور به سرعت رنگ شعارهای روشنفکران غربی در حوزه زن و خانواده را به خود میگیرند و درست در زمانی که باید دغدغههای اصلی رفع شود، دغدغهای تازه با رنگی غیربومی و کاملا بیگانه وارد میدان میشود.
یکی از موضوعات فرعی که در خصوص زنان مطرح است، حضور آنها در ورزشگاهها در قالب تماشگر بازیهای ورزشی است؛ طبیعتا عنوان چنین مطلبی به معنای منع بانوان برای حضور در ورزشهایی که میتوانند در آنها نقش آفرین باشند نیست؛ و آنها میتوانند رشتههای ورزشی را در حد قهرمانی دنبال کنند اما گاهی مسأله حضور زنان در دولتها تبدیل به یک موضوع کاملا سیاسی میشود.
بررسی پیشینه این مسأله البته به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی گردد؛ سالهایی که به واسطه محتوای سکولار حاکمیت، دغدغههای اصلی جامعه در حوزه زنان به برابری جنسی با تأثیرپذیری کامل از دیدگاههای غرب محصور میشد و زن در این دیدگاه تنها در حکم یک برده جنسی به حساب میآمد. البته این بردگی در قالب واژههای نوی آن سوی آبی زرورق پیچ شده بود و بدین ترتیب نهایت سوء استفاده از قشر فریب خوردهای از زنان میشد؛ در همین دوران طیفی از زنان در ورزشگاهها حضور پیدا میکردند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و احیای تفکر دینی در جامعه، هم سو با دیدگاه حفظ کرامت و منزلت زن در اسلام، دیگر موضوع حضور زنان در ورزشگاه کاملا بیمعنا به نظر میرسید این رویه تا سالهایی بعد از پیروزی انقلاب و به واسطه درگیری نظامی دنیا با جمهوری اسلامی ایران کمتر دنبال میشد.
بعد از جنگ تحمیلی و در دههای که موسوم به دهه سازندگی بود، با درنظر گرفتن ظرفیت زنان در تصمیم سازی سیاسی، پای شعارهای زنانه به دنیای رجال سیاسی بیش از گذشته باز شد، یکی از این شعارها که در قالب خواستههای قشری از جامعه زنان خود را به رخ میکشید، مسأله حضور آنها در ورزشگاه بود که معمولا با پررنگ جلوه دادن آن تلاش میشد موضوع را به شکل یک مطالبه عمومی از سوی جامعه زنان در رسانهها و افکار عمومی دنبال کنند.
در سالهای دهه هفتاد و هشتاد، این موضوع با درخواست طیفی از زنان برای دیدن بازیهای ورزشی به ویژه مسابقات فوتبال که در زمره یکی از ورزشهای مورد اقبال جهانی است، جدیتر شد و فشار کنفدراسیونهای ورزشی آسیایی و جهانی برای پایان دادن به این ممنوعیت، ابعاد تازه تری به این موضوع داد. این، در حالی بود که در دولت سازندگی با رویکرد تکنوکراسی مسأله کمی کم رنگتر خود را به رخ میکشید و در دولت اصلاحات به دلیل زیر پاگذاشتن بسیاری از ممیزیها و رادیکالهای حوزه زنان و خانواده که مطابق نص اسلام بود ورود زنان به ورزشگاه شکل جدی تری به خود گرفت.
در همان سالها به دلیل رویکرد فمینیستی متولیان حوزه زن و خانواده در دولت اصلاحات، یک بخش از برابری جنسیتی زنان با مردان در قالب حضور آنها در ورزشگاهها دنبال شد.
هم راستا با این موضوع در مسابقه فوتبالی که بین ایران و بحرین در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ در تهران برگزار شد و در نهایت ایران به جام جهانی صعود کرد، تعدادی از زنان به همراه سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور وقت از تماشاگران ویژه بودند. حاشیههای زنانه این بازی از متن پیروز تیم ملی ایران پررنگتر بود؛ چرا که در همین زمان یک گروه فیلمبردار مشغول تهیه فیلمی به نام آفساید در طول بازی و در محیط ورزشگاه بودند.
آفساید، درباره دخترانی است که برای ورود به ورزشگاه آزادی و تماشای بازی تلاش میکنند؛ در این فیلم چگونگی مقابله با حضور زنان و دختران جوان در ورزشگاه به تصویر کشیده میشود تا درست سربزنگاههای سیاسی از این تصاویر و فیلمها بر علیه نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران استفاده شود.
بدون شک، فوتبال که این روزها به اذعان بسیاری از صاحبنظران در زمره یکی از ورزشهای سیاسی محسوب میشود، بهترین بستر برای طرح شعارهایی مانند نقض حقوق زنان، ادعای وجود خشونت در ایران و مسائلی از این دست بود. به همین علت ماجرای حضور زنان در استادیوم آزادی که با سدشکنی رئیس دولت اصلاحات همراه بود، تنها منحصر به مقدماتی جام جهانی نماند. این بار چهاردختر ایرانی که به شیوهای کاملا از پیش طراحی شده و با همکاری زنان کرهای تماشاچی توانستند در سال ۱۳۷۸ وارد ورزشگاه آزادی شوند، دور تازهای از بایدها و نبایدهای این حضور سیاسی را رقم زد.
با پایان یافتن روزهای اصلاحات و روی کار آمدن دولتی با رویکرد عدالت و شعارهایی که قرابت زیادی با آرمانهای انقلاب داشت، کمتر کسی گمان میکرد که این دولت مطالباتی را که یادگار فمینیستهای دوران تکنوکراسی و اصلاحات بود را دنبال کند. بنابراین تابوشکنی دولت اصلاحات در این خصوص، سبب شد با وجود عدم توفیق کامل، این جریان درست در دولت بعد به شکلی دیگر بروز و ظهور پیدا کند؛ در آغاز سال ۱۳۸۵ رئیس جمهور وقت، با ارسال نامهای به رییس سازمان تربیت بدنی خواستار فراهم کردن امکانات حضور زنان در ورزشگاهها شد. این نامه جنجالی البته واکنشهای زیادی را در پی داشت؛ زیرا در وهله نخست حوزه زنان به واسطه فعالیتهای پررنگ فمنیستها در بیش از یک دهه آسیب پذیر شده بود و رفع این آسیبها میبایست در اولویت نخست قرار میگرفت و در مرحله بعد ورزشگاههای ما هنوز فاقد شرایط لازم برای حضور امن زنان در خود بود.
تلاشهای این دولتها منجر به شکل گیری کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاهها با شعار حق زن، نیمی از آزادی و کمپین روسری سفیدها شد؛ کمپینهایی که تلاش میکردند مطالبهای را که بر خلاف نظر علمای و فقهای شیعه در جمهوری اسلامی ایران بود، درست و به حق جلوه دهند و از این راه زنان ایرانی را زنانی منزوی و بر خلاف آنچه در واقع وجود داشت نشان بدهند.
با پایان یافتن کار دولت دهم و روی کارآمدن دولت اعتدال و امید که از روزهای نخست با سرمایه گذاری بر روی شعارهای زنانه و حل مشکلات این حوزه در مناظرات و نشستهای انتخاباتی روی کار آمد، این موضوع ابتدا بدون سروصدا و جنجال پیش رفت و سپس در خیزشی نرم خود را به صورت یک مطالبهای متفاوتتر از آنچه در سه دولت بود قبل نشان داد.
اظهارنظرهایی نظیر برگزاری همه پرسی زنانه برای حضور زنان در ورزشگاه صورت تازهای از حل این ماجرا به شکل به اصطلاح اعتدال محور آن بود؛ که از یک سو شدت اهمیت این موضوع برای دولت را نشان میداد و از سوی دیگر تلاش دولت برای مشروع جلوه دادن این موضوع از طریق رفراندوم را به نمایش عمومی میگذارد.
آنچه مسلم است این حقیقت است که حضور زنان در ورزشگاه از ابتدای انقلاب تا امروز تنها یک ژست سیاسی است؛ ژستی که میتواند در مقاطعی چون انتخابات برای دولتها و روسای آن رأی آور باشد؛ در پس پرده آن اهدافی دیگر دنبال شود. اهدافی که در مغایرت جدی با مطالبات اصلی رهبر معظم انقلاب در حوزه زن و خانواده است و بدون تردید زنان مسلمان ایرانی نیز حضور خود در ورزشگاهها را با در نظر گرفتن حقیقت وجودی آن خواستار نیستند و از کارگزاران دولتها این انتظار را دارند که به جای پرداختن به موضوعات فرعی به مطالبات اصلی آنها که منجر به حفظ کرامت انسانیشان میشود بپردازند و برای رسیدن به آنها چاره اندیشی کنند.
* گزارش از نفیسه زارعی
منبع : خبرنامه دانشجویان ایران