برای گفتوگوی دوستانه مهمان منزل بانوی خوشروی سینما،تئاتروتلویزیون ایران میشوم که این روزهابیشتر ازجلوی دوربین میتوان اورا روی سن تئاترجستوجو کرد.بهاره رهنما متولد سال ۱۳۵۳ و فارغ التحصیل رشته حقوق است .
با من بستنی میخوری،غبار،چشمهایی که مال توست،تو دهنتو میبندی یا من؛ازجمله کارهایی است که روی صحنه برده است.همچنین ازرهنما مجموعه شعر زن باران توسط نشر نگاه منتشر شده است و او چهار نمایشنامه را به زودی توسط نشر مروارید منتشر میکند.
به گزارش قانون، رهنما اولین باربافیلم افعی به سینمای ایران معرفی شدو بعدها با فیلم عاشقانه که اولین تجربه وی درکنار همسرش پیمان قاسم خانی وبابازی خسرو شکیبایی بود در سینمای ایران تثبیت شد.رهنما این روزها پس از سالها تجربه درسینماو تلویزیون بیشتر زمان خود را در تئاتر سپری میکند.
درموردفعالیتهای اخیرتان برایمان بگویید،مدتی است حضورتان روی سن ازجلوی دوربینهاسبقت گرفته است.
۲۴ سال است بازی میکنم و ۱۶ سال است که کار تئاتر را شروع کرده ام تئاتربه مرور من را عاشق کرد و نگهم داشت وحالی را به من داد که انگاراینجاخانه اولم بوده ومن سالهاست بازیگر تئاتر بوده ام.عشق به تئاتربرای من طوری نمودپیدا کردکه سینماوتلویزیون تقریبارنگ باخت،دیگرنه منتظر اتفاقی هستم ونه منتظر پیشنهادی البته سعی کردهام درانتخاب مسیرهای کاریام افراط و تفریط در پیش نگیرم.گاهی یکسری کارها پیش میآیدمانندطبقه هساث،کارکمال تبریزی که دوست داشتم کارکنم ونقش برایم بانمک بود،یاسریالی که بامنوچهرهادی کارکردم که خانه و فضای خواهرانهاش برایم دوستداشتنی بود یا سریال پژمان که کاربرجسته ای بوددر دنیای طنز.اما ترجیحم تئاتراست ومکانیزم فکروروحم ونظم زندگیام باتئاترخیلی بیشترهمخوان است .
درچشمان تو اسب میدود آخرین کارشما بود که درمکتب تهران اجراشد،درمورد نحوه شکل گیری و روند کار برایمان توضیح بدهید.
تقریبا ۶یا ۷ ماه پیش درتئاتر اصفهان بانویسنده این کارومجموعه مکتب تهران آشنا شدم.قرارشد نمایشنامه ای براساس داستان« چشمهایی که مال توست»که درکتاب من هست، نوشته شود. شروع فراق رامن نوشته بودم وادامه راکه مردداستان برمیگرددوهمچنان فراق درجریان است را علی نرگس نژادنوشت.من دوست داشتم که یک زمان دیگری مانند میانسالی آن زن وفصل دیگر زندگیاش را هم کارکنیم.ولی عملا وقتی سهراب شروع به نوشتن کردنمایشنامه دیگری شداما به خاطر تعلق من به ادامه داستان قبلی در شروع این کار آثاری از داستان قبلی مشاهده میشود. وگرنه داستان به سمت دیگری رفت وبعد ایده زن سرخپوش میدان فردوسی مطرح شد که یک اسطوره یا سمبل و شکل کاملتری ازانتظار زن امروزی است که همچنان منتظر است عشق به زندگیاش برگرددوبعد با طاهاذاکر شروع به همکاری کردیم.
الان مشغول چه کاری هستید ؟ کی دوباره به روی صحنه تئاتر خواهید رفت ؟
کار بعدی من نمایش باغ آلبالو نوشته آنتوان چخوف و به کارگردانی آتیلا پسیانی و در نقش مادام رانوسکایا ست که مهرماه به روی صحنه میرود و ترجیح میدهم تا پاییز که زمان اجرای این کار است به روی صحنه نروم.
آیا با این علاقه ای که به تئاتر دارید آیا اگر اول وارد تئاتر شده بودید باز هم وارد فضای تلویزیون و سینما میشدید؟
واقعا فکر میکنم که نه! ممکن است که اگر بازیگر موفق تئاتر بودم هم باز فکر میکردم که شایدبهتربودسینما راتجربه کنم ولی مطمئن هستم که دلم نمیخواست در سینما آدم پرکاری باشم .
تاچه اندازه حضورتان در سینما وتلویزیون باعث شده که آزادی عملتان درزندگی روزمره تحت تاثیرقراربگیرد.
بهای شهرت برای من تنهایی بوده است.از یک جایی به بعدهیچ چیزبه خاطرخودت نیست حتی کسانی که به تونزدیک میشوندبرایشان مهم است که توفلانی هستی گاهی بچههای کوچک دوستان تورا بااسم وفامیل صدا میکنند،میپرسندمامان بهاره رهنما میادخونمون!یعنی این هویتی که من خاله بهاره باشم برای بچه کوچک هم ندارم.هیچ تصمیمیرانمیتوان راحت گرفت اینکه جدابشوی یا باآدم خاصی ازدواج کنی، بخواهی مهاجرت کنی بخواهی نظراجتماعی خاصی را بیان کنی.اگر سرما بخوریم یا در حال مرگ باشیم نمیتوانیم برای رفتن به آن طرف خیابان با یک دمپایی و کلاه برویم و ازداروخانه خرید کنیم البته من تا حدی این تابو راشکستهام ولی این تنهایی غم انگیز است.آقای خمسه میگوید اگرهنرمند درحال مرگ هم باشد بازمردم از او توقع دارند که آراسته باشد. در واقع تصویر ساخته شده ات است که برتوحاکم است.
زندگی شخصی هنرمند تا چه حدبه جامعه ارتباط دارد؟آیانوع ارتباط هنرمندبامردم کلیشه تحمیل شده به هنرمند است؟
سوال خوبی است.بازیگر در کشورهایی مانند هندوایران که مردم باسینما خاطره بازی میکنند ناخودآگاه بخشی ازمحبوبیتش را از این موضوع داردو بایدحفظش کند ولی مثلایک هنرمند نقاش در کارش خوب است امادلیلی ندارد آدم جالبی هم باشد؛من متوجه ام که بایدیک شکل آداب اجتمایی را درقبال علاقه مردم اعمال کندونبایددرخیابان کارخیلی غیرعادی که مردم را پس بزند انجام دهدمخصوصادرجامعه ما! اماهنرمند ممکن است درکارش خیلی خوب باشد ولی درزندگی اش عقایدخاص داشته باشد.
شما به این موضوع اعتقاد داریدکه هنرمند لزوما باید دوست داشتنی و الگو باشد؟
من بااین موضوع مخالفم که هنرمندالگو است؛ متاسفانه این تصویروجودداردکه هنرمندالگو است.در هیچ جای دنیا هنرمندالگو نیست؛ هنرمند فقط درکارحرفه ای اش الگو است.این مبحث غلطی است که در ایران مطرح شده است.هنرمندقطعابایدبه مردم نزدیک باشدوحس خوبی به مردم بدهد.ماوقتی جوان بودیم پدرم میگفت این فوتبالیستها،بازیگرها،خوانندههای جوان که میبینید جذاب وموفقندفقط دراین لحظه که میخوانندیاگل فوتبال رامیزننداینقدرخوبند این اصلا معلوم نیست درسایر جنبههای زندگی اش اینقدر آدم خوبی باشدیاقوی.
وقتی یک کار پرفروش از طرف منتقدان اعتراض میشود،شکاف بین سلیقه مخاطب و منتقد است یا مسائل دیگری هم درجریان است؟
به نظرم مهمترین مسئله عدم دموکراسی در فضای هنری است !یعنی ما اجازه نمیدهیم که گویشهای مختلف داشته باشیم یک تئاتر ممکن است مردم را خیلی جذب کند، یکی دیگر تئاتر برای تئاتر باشد وهنر برای هنر را قائل باشد. هنرمندهای ما اگر یک ژانر را کار کنند، میگویند همین است ولاغیر.سرداستان «دورهمیزنهای شکسپیر»که من ۶ ماه باتیم همراهم کار کردم واتاق فکرداشتیم.خیلی از آدمهای بزرگ تئاترمملکت بامن بد شدند،چون آن تئاترخیلی فروخت و کاربقیه فروش کمتری داشت ومن رامتهم کردند که پول راواردتئاترکردی و تئاتررا به شکل تجاری آلوده کردی!من بااین تئاترادعای این را دارم که بالای هزارنفر که درتئاتر رقم کمینیست برای اولین بار به سالن تئاتر آمدندوگاهی ایمیل میزنند که ما از آن به بعدبه تئاتر میرویم،گیرم که آن کار یک کارتجاری بودچه اشکالی داردکه درطول سال نوع دیگری ازتئاترهم ساخته شود و تئاتر به پول درآوردن بیفتد، البته نه به هر قیمتی.ولی اتفاقی که میافتد این است که تحمل هم را نداریم، شکلها و نگاههای مختلف در تئاتر هست، هرکس یک شکل و یک نگاه دارد.آن قشر از مردم که متهم به میانمایگی میشوندآنهاهم درواقع تئاترخودشان را میبینندواین یکی هم به دیدن تئاتری باسلیقه میرود ولی چون تحمل تفاوتها سخت است این اتفاق نمیافتد.
آیا این راشکاف بین قشرفرهیخته وروشنفکران جامعه ومخاطب عام نمیبینید؟
وقتی خیلی جوان بودم از سیمین دانشور شنیده بودم درایران روشنفکری وجود ندارد،بایک سری دلایل مشخص یک چیزی شبیه مقاله نوشته بودند؛ من آن موقع خیلی نفهمیده بودم اما الان در ۴۰سالگی برحسب تجربیاتی که دارم متوجه شدم که مامتفکروصاحب نظرداریم اماروشنفکر درایران به اندازه انگشتان یک دست هم وجود ندارد.شاید اصلیترین وجه آن این باشدکه متفکرهای ماتوان پذیرش ندارندوفکرمیکنند فقط خودشان درست میگویند.
درخواست حل یک مشکل اقتصادی از طرف یک سلبریتی درهمه جای دنیابسیار موثرتر ازدرخواست ازطرف یک فردخیرناشناس است،با این وجودچرابعضی افرادبا نمایش حضورهنرمندان درمراسم خیریه مخالفت میکنند؟
هنرمندان جوان تر را خیلی سخت میتوان به این سمت کشاند،این کشش فعالیت اجتماعی در هنرمندان یک دهه ازمن پایین تربسیارکم است واینکه من اصولا همیشه معتقدبوده ام که من اگر سلبریتی نباشم بهتر است کارخیری که میکنم پنهانی باشدومثلا مایل نباشم دریک مهمانی آن رامطرح کنم ولی درهمه جای دنیا معمول است که تاثیرحرکت اجتماعی عیان شدن آن است.وقتی آقای پرستویی وخانم کرامتی دویاسه بارتا دورترین محلههای شهرری وخاک سفید برای صحبت باخانوادهای میروند این کار جزانگیزه برای خودشان و ایجادانگیزه برای دیگران چیزی ندارد،آنها به اندازه کافی محبوبیت دارند.امااگر عنوان میشوددقیقاتاثیرش برجامعه و انسانهای متمولی است که میتوانند کمک کنند وبهخاطر اعتماد و علاقه به هنرمندموردعلاقهشان وارد عمل میشوند؛ مثلا به فکر میافتند که حالا که بهاره رهنما ازآمنه بهرامیحمایت کرده ما هم کنارش باشیم و کمکش کنیم.
فعالیتتان در فضاهای مجازی چگونه است؟
من درفیسبوک هیچ صفحه ای ندارم جز یک فن پیج که توسط دوستانم که مدیر سایتم هستنداداره میشود.درمورداینستاگرام صفحهام یکی ازحقیقی ترین صفحههاست که فالورهایش به مرورزمان اضافه شده اندواتفاقی که افتاده این است که صفحهام بازاست وآدمها گاهی فحاشی میکنند،نهایتا کسی کلمات زشت بهکار ببردمن بلاکش میکنم ولی اینستاگرام برای من تمرین دموکراسی است، تمام آدمهایی که فحش میدهندنه عکس دارندونه اسم و نه پستی فقط یک پروفایل فیک است.جالب ترین چیزی که دیدم زیرعکس رادان بودکه یک نفر نوشته بودحالم ازت بهم میخوره که اینقدر خوشبختی ودر ادامه یک فحش .اینهاآدمهای مجازی هستند،اگربه شکل خصومت شخصی باشدناراحت کننده است اما اینهابیمارهستند که در دنیا به آنها میگویند«متنفرها». آنهاتمام کمبودهایشان رادرقالب فحاشی ابرازمیکنند.من فقط به عنوان یک مادر به لحاظ انحطاط فرهنگی جامعه متاثرمیشوم .
به نظر شما چقدرمسائل اجتماعی وسیاسی درچند سال گذشته در پیشرفت بیمارگونه این روند دخیل بوده است ؟
متاسفانه گفتن بگم بگمها و من آبرویت را ببرمها و تهدیدهای این چنینی توسط بعضی از مسئولان بسیار دخیل بوده است.وقتی مردم میبینندسیاستمداران کشورشان اینقدرراحت آبروی هم رامیبرند وتهمت میزنند و هتک حرمت میکنند الگو میشوند.در واقع آنان الگو هستند نه ماهنرمندان.اینها ۱۰سال پیش اصلا نبود.اپیدمیمن آبرویت را میبرم ،من عکست رو نشون میدم بین مردم افتاده وحتی تنفر ازآدمهای پولدار بسیار متاثرازفشار اقتصادی درجامعه است ودرچنین شرایطی جامعه دچارانحطاط فرهنگی میشود .خانم سوسن شریعتی مقاله ای زیبا نوشت که«تقلب ودروغ در اِشل خیلی بزرگ وعلنی وقتی انجام میشودوانسانها در موردش صحبت میکنندوبه راحتی به جوامع کوچکترمثل خانواده منتقل میشود».ما درجاهای مهمتری نیازبه الگو سازی داریم.جوانها بایدیادبگیرند که یک هنرمندالگو نیست ولزومیندارد که هرچه میکند درست باشد یا مردم بپسندند،ای کاش به جای این بیایم یک کار زیربنایی انجام بدهیم و از بزرگان جامعه شروع کنیم.
در شروع انتخابات گذشته شماازآقای روحانی حمایت کردید.حالا پس ازگذشت زمان قابل توجه آیا توقعتان برآورده شده و به شرایطی که در نظر داشته ایدنزدیک شدهاید؟
من انتظار غیر عادی،عجیب و تغییر ناگهانی ازانتخاب آقای روحانی نداشتم.من سالهاست که از مسئولان توقع کار محیرالعقول ندارم. شایدناامیدکننده باشد اما از این که چیزی بد تر نشود خوشحالم.ما بین تعدادوحزب وجناههای متفاوت تصمیم نمیگرفتیم .تعدادی که حق انتخاب از بینشان داشتیم اندک بود.کارسیاسی راحت نیست یک رئیس جمهور نمیتواند جادو کنددر حالی که روحانی در شرایط سختی دولت را تحویل گرفت و این اقتصاد آسیب دیده را باید به شکلی سر و سامان میداد،تا جایی که آگاهی دارم میدانم که کار بسیار سختی را انجام داده و میدهند و مشکلات و موانع زیادی دارند.من ایده آلیستی به ریاست جمهوری ایشان نگاه نمیکنم ولی میدانم که کارشان را درست و با خلوص انجام میدهند و انتخاب ارجح بودند.کلا از بی تفاوتی رنج میبرم و دوست داشتم در این چند انتخاب یکی را حمایت میکردم جهت بهتر شدن .من از حمایتم از آقای روحانی خوشحالم .
فعالیتهای شما در این چند سال اخیر در زمینه اجتماعی و سیاسی چگونه بوده است؟
بهاره رهنما به دنبال چه چیزی است؟
شایداین سوال افراد بسیاری باشدکه من را میشناسند،من دنبال آرامش رساندن به آدمهای اطرافم وآرامش گرفتن هستم.احساس میکنم در کار هنری و در کنارش درکاراجتماعی هر لحظه میتوانم لبخندی ایجاد کنم.
شفاف