«عشق بین ما به پیوندی به ظاهر همیشگی در زیر یک سقف انجامید، اما چیزی نگذشت که مشاجره های طولانی از گرمی این زندگی کاست و سردی روابط را بر فضای خانه آرزوهایمان حاکم کرد.ˈ» این جمله ˈمریمˈ، مادری است که به ظاهر زندگی مشترک متعادل و بی دغدغه ای دارد، اما کانون سرد خانواده اش، از سایه خانمانسوز ˈطلاق عاطفیˈ حکایت دارد.
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می شود، رابطه ای که در واقع ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر را در پی دارد.
مریم در این گفت و گو روابط بین خود و همسرش را سرد و تلخ عنوان می کند و می گوید: من و همسرم، همکار بودیم و از روی علاقه و سلایق مشترک که طی چند سال همکاری از همدیگر بدست آوردیم، ازدواج کردیم.
وی افزود: در ابتدا همه چیز خوب بود، زندگی رمانتیک و سراسر شادابی با یکدیگر آغاز کردیم و روزهای خوبی را در کنار هم گذراندیم، اما دخالت خانواده ها، برخی خصوصیات اخلاقی غیرقابل تحمل همسرم و رفت و آمدهای بی حد و حساب وی با دوستانی که نسبت به آنان نظر خوبی نداشتم، باعث درگیری و مشاجره بین ما شد.
وی بیان کرد: در مشاجره ها و بگو مگوها هیچ یک از ما به دلیل موقعیت اجتماعی و خانوادگی مشترکی که داشتیم حاضر نبودیم از موضع خود پایین بیاییم و قدری دیگری را درک و رفتارش را که برخلاف میل ما بود، تحمل کنیم.
وی ادامه داد: من و همسرم به خاطر اینکه نقش یک خانواده خوشبخت را برای خانواده و دوستانمان بازی کرده بودیم و همیشه دیگران حسرت زندگی ما را می خوردند، به هیچ وجه حاضر نبودیم که بقیه از روابط سرد بین ما مطلع شوند زیرا طلاق برای خانواده های سنتی ما قابل قبول نبود و از سوی دیگر با طلاق وجه اجتماعی خوبی که در محل کار و پیش دوستان داشتیم، از دست می دادیم.
مریم گفت: تنها کسی که شاهد روابط سرد بین ما بود، دخترم ˈلیلیˈ بود که هیچ گاه ندید پدر و مادرش با همدیگر حرف بزنند یا روابط خوبی داشته باشند.
مریم، در عین حال جدایی عاطفی خود و همسرش را معقول می داند و می گوید که بهتر از این است عنوان زن مطلقه را در جامعه به دوش بکشد و هزاران حرف و حدیث پشت سرش باشد خصوصا اینکه با طلاق دخترش را از داشتن پدر یا مادر محروم می کند.
امروزه در اطرافمان زوجهای بسیاری هستند که عشق و علاقه های قبل از ازدواج یا سالهای ابتدایی پیوند زناشویی خود را مانند حباب هایی می دانند که اکنون ترکیدنشان را یک به یک به نظاره نشسته اند، زوجینی که به دلایل مختلف طلاق عاطفی می گیرند و روابط بین خود و همسرشان را به حداقل می رسانند.
از این رو می توان گفت درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود، رفته رفته دست به دست هم می دهند تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج ها رقم بزنند.
هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشور و به بویژه در برخی از شهرهای پرجمعیت کمتر از طلاق قانونی نیست.
برای مثال براساس آمار ارایه شده از سوی سازمان ثبت احوال، آمار طلاق در استان خراسان رضوی بالاست به طوری که در سال گذشته این استان بیشترین شمار طلاق را در کشور و امسال نیز در این زمینه رشد داشته است اما به گفته کارشناسان و مشاوران خانواده شمار طلاق عاطفی نیز در این استان بالاست منتها به دلیل خاموشی آن آمار دقیق و موثقی در دست نیست.
معاون امور اجتماعی اداره کل بهزیستی خراسان رضوی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در تشریح این نوع زندگی گفت : از طلاق عاطفی به عنوان ˈزندگی خاموشˈ یاد می کنند که در آن زن و شوهر ظاهرا زندگی مشترک متعادلی دارند و در کنار هم زندگی می کنند در حالی که بی علاقگی، سردی، عدم درک صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، عادت و روزمرگی در ارتباط بین آنان به چشم می خورد و اهمیت و ارزش شریک زندگی تا حد یک همخانه تنزل پیدا کرده است.
ˈطاهره بختیاریˈ گفت: زوجهایی که قانونا از یکدیگر جدا می شوند، وضعیت مشخصی دارند و این امکان برای زوجین وجود دارد که مسیر دیگری را برای زندگی خود طرح ریزی و دنبال کنند در حالی که در طلاق عاطفی افراد تصمیم به ادامه زندگی مشترک دارند اما شرایط قابل قبول نیست و انتظارات و نیازهای آنان را برآورده نمی کند.
وی اظهار داشت: در طلاق عاطفی این سردرگمی و دوگانگی احساس فشار روانی زیادی را به زوجین تحمیل می کند تا جایی که برخی معتقدند آسیب های ناشی از این نوع طلاق می تواند به مراتب بیش از طلاق های قانونی باشد.
این کارشناس امور اجتماعی گفت: اگر چه آمار دقیقی از طلاق عاطفی در دست نیست اما به نظر می رسد تعداد آن رو به افزایش است؛ این نوع طلاق علاوه بر آسیب های جسمی و روانی که برای همسران به دنبال دارد برای سلامت جسم و روان فرزندان نیز تهدید بزرگی محسوب می شود.
وی اظهار داشت: ناسازگاری و نارضایتی عمده از زندگی مشترک به دلایل گوناگونی به طلاق قانونی ختم نمی شود که از آن جمله می توان به ترس از قضاوتهای اجتماعی و عدم وجود حمایتهای مالی و اجتماعی پس از جدایی اشاره کرد.
وی افزود: افزون بر این، بسیاری از همسران صرفا وجود فرزندان را دلیل ادامه زندگی مشترک خود عنوان می کنند غافل از اینکه این وضعیت آسیبهای جدی روانی و شخصیتی برای کودکان به همراه دارد.
وی بیان کرد: همسران درگیر در ناسازگاری و مشاجره های زناشویی از فرزندان خود غافل هستند و نمی توانند توجه عاطفی مناسب و کافی نسبت به فرزندان خود داشته باشند، آرامش و امنیت روانی فضای خانوادگی را مختل می کنند و اغلب فرزندان را نیز با تلاش برای جذب به سمت خود و بدگویی در مورد والد دیگر و یا وارد کردن احساس گناه در این جریان درگیر می کنند.
معاون امور اجتماعی اداره کل بهزیستی خراسان رضوی گفت: افت تحصیلی فرزندان به دلیل سلب شدن آرامش روانی و تمرکز، از ساده ترین و ابتدایی ترین آثار مخرب طلاق عاطفی والدین است؛ به علاوه این کودکان رفتار پرخاشگرانه و خصومتی را می آموزند و نسبت به همسالان یا خواهر و برادر خود روابط پرخاشگرانه بیشتری دارند.
بختیاری افزود: در این کودکان توان اعتماد عاطفی کاهش پیدا می کند که این مساله احتمال شکست در روابط عاطفی بزرگسالی را بالا می برد.
وی بیان کرد: تنش و مشاجره های مکرر، اضطراب و استرس فرزندان را به طور چشمگیری افزایش می دهد و بی مهری و سردی که به طور گسترده ای در روابط پدر و مادر به چشم می خورد، نشاط و انگیزه مثبت را از فرزندان سلب می کند و آنان را در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار می دهد.
وی اظهار داشت: از آنجا که کودکان کوچکتر درک درستی از ماهیت رابطه و علل سردی آن ندارند، اغلب خود را دلیل این اختلافات دانسته و احساس گناه زیادی را تجربه می کنند.
وی گفت: نوجوانان به دلیل اینکه فضای خانواده را پاسخگوی نیازها و انتظارات خود نمی بینند حس انتقامجویی نسبت به والدین را در خود پرورش می دهند.
وی افزود: به طور کلی تحقیقات نشان می دهد فرزندانی که در وضعیت طلاق عاطفی رشد می کنند ناهنجاری های اجتماعی بیشتری را تجربه می کنند و به بزهکاری تمایل بیشتری دارند.
یک وکیل خانواده نیز با بیان اینکه طلاق عاطفی به زنگ خطری برای از هم پاشیدگی نهاد خانواده مشهور است، اظهارداشت:در این نوع از طلاق زوجین با هم به اجبار و یا بدون میل و رضایت در کنار هم زندگی می کنند که از این پدیده تحت عنوان طلاق خاموش یا طلاق روانی هم نام برده می شود.
ˈسمیه باباییˈ دلایل بروز این پدیده را عوامل متعددی عنوان کرد و افزود: از مهمترین دلایل می توان به روابط نادرست یکی از زوجین یا هر دو، عدم تناسب فکری و فرهنگی و خانوادگی میان زن و شوهر، مسائل اقتصادی، تفاوت سنی فاحش بین زوجین، عدم شناخت صحیح قبل از ازدواج و عدم توجه به نیازها و نداشتن مهارت همسرداری اشاره کرد.
این وکیل دادگستری با اشاره به پیامدهای متعدد و بعضا شدید طلاق عاطفی بر نهاد خانواده، گفت: از بارزترین پیامدها این نوع جدایی عاطفی بین زن و شوهر می توان به سست شدن بنیان خانواده اشاره کرد که هیچیک از همسران به دلیل نداشتن احساس دلبستگی به دیگری امیدی به بهتر شدن وضعیت ندارند و روز به روز شرایط و فضای روحی و عاطفی میان دو زوج سردتر می گردد.
بابایی گفت: این نوع از طلاق فشارهای عاطفی و روانی زیاد و بعضا عوارض شدید روحی – روانی را به زوجین و فرزندان وارد می کند و مشکلاتی از قبیل پریشانی ، اضطراب و افسردگی را برای هر یک از اعضای خانواده ببار می آورد.
وی اظهار داشت: یکی از بزرگترین پیامدهای طلاق عاطفی متوجه فرزندان این نوع خانواده ها است زیرا فرزندان دل به عنایت و مهر والدین گرم داشته و خانه را تنها پناهگاه خویش می شناسند اما فرزندان چنین خانواده هایی بیشتر از فرزندانی که والدین آنها به طور قانونی متارکه کرده اند دچار آسیب های روحی و روانی می شوند.
وی افزود: علت آن هم این است که این فرزندان ناچارند مدام شاهد کشمش ها و قهرهای طولانی والدین خود باشند و به دلیل اینکه با هر دو نفر زندگی می کنند مجبورند گاهی اوقات رابطه خوب خود را با یکی از والدین از والد دیگر پنهان کنند.
این وکیل خانواده اظهار داشت: میزان طلاق های عاطفی در کشورمان چندین برابر طلاق های رسمی است و به طور قطع می توان گفت که درصد قابل توجهی از طلاق های واقعی از طلاق عاطفی نشات می گیرد لذا می توان با آموزش و کنترل این پدیده در نهاد خانواده از آمار طلاق رسمی کاست.
در همین حال عضو انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران نیز اظهار داشت:با بررسی روند فعلی خانواده ها می توان به وضوح مشاهده کرد که ارتباط عاطفی میان فرزندان و والدین و حتی همسران با یکدیگر به شدت کاهش یافته است.
دکتر ˈمصطفی اقلیماˈ ، گفت: این مساله به ویژه در شرایطی که تورم افزایش پیدا می کند بیشتر به چشم می خورد به طوری که با افزایش قیمت ها مرد و زن هر دو مجبورند در بیرون از خانه کار کنند.
وی گفت : این دسته از زوجها وقت کمی را برای گذراندن با یکدیگر و با فرزندان دارند یا در خانواده هایی که زن خانه دار است مرد برای امرار معاش مجبور است دو شیفت کار کند و به این ترتیب رفته رفته ارتباط صمیمی زوجها از بین می رود.
وی با بیان اینکه طبق بررسی های به عمل آمده ۸۰ درصد از خانواده ها دچار طلاق عاطفی هستند، گفت: این در حالی است که خانواده پایه و زیر بنای جامعه است و دین مبین اسلام خانواده را از همه چیز مهمتر می داند.
وی اظهار داشت: اگر به نمودارهای ازدواج و طلاق نگاه کنیم آنچه مشاهده می شود این است که ازدواج کاهش یافته و طلاق در حال افزایش یافتن است لذا این قضیه را نمی توان تنها با یک یا دو علت توجیه کرد بلکه مسائل مختلفی در آن دخیل هستند که شامل مسائل فرهنگی، اجتماعی و مهمتر از همه اقتصادی می شود.
وی بیان کرد: با همه اینها و حتی با در نظر گرفتن آمار طلاق، آنچه بیش از این موارد نگران کننده است طلاق های عاطفی است و خانواده ها از این حیث در معرض فروپاشی هستند هر چند رسما طلاقی صورت نگرفته باشد.
اقلیما بیان کرد: این اتفاق از آنجا رخ می دهد که طلاق در جامعه ما برای بانوان یک فاجعه است و اگر زن طلاق بگیرد، تمام خانواده او به هم می ریزد و با مشکل مواجه می شود.
وی گفت: در شرایطی که ما زندگی می کنیم زنی که طلاق گرفته باشد هیچ جایگاهی در جامعه ندارد بنابراین زنها با وجود اختلاف هایی که ممکن است وجود داشته باشد همچنان به زندگی خود در شرایط پر استرس و اضطراب خانواده ادامه می دهند.
وی افزود: این مساله عواقب زیادی برای فرزندان دارد و آنها که هر روز شاهد انواع خشونت ها و درگیری ها بین والدینشان هستند چطور می توانند سلامت روانی داشته باشند و به دام انواع بزهکاریها و جرایم نیافتند.
این مددکار اجتماعی تاکید کرد: در چنین شرایطی درست است که بسیاری از موارد دست خود خانواده ها نیست و اتفاقاتی است که سیاست گذاری های کلان باید آنها را اصلاح کنند اما خانواده ها هم می توانند با قرار گرفتن در شرایط بحرانی و هنگامی که احساس کردند به لحاظ عاطفی از هم دور شده اند با مراجعه به مراکز مشاوره از بروز بحران های جدی تر و رسیدن به نقطه طلاق عاطفی و پس از آن طلاق واقعی جلوگیری کنند.
اقلیما گفت: به دلیل این که فرهنگسازی درستی انجام نگرفته، مردان زیاد تمایل ندارند که به مراکز مشاوره مراجعه کنند، بنابراین باید با اطلاع رسانی در باره لزوم مراجعه به متخصصان در چنین شرایطی تمایل بیشتری در آنها ایجاد کنیم.
وی افزود : از سوی دیگر هزینه های بالای مشاوره هم خود مساله دیگری است که اگر می خواهیم آسیب های اجتماعی کمتری را شاهد باشیم باید فکری اساسی برای آن بکنیم.
یک مشاور امور خانواده نیز در این زمینه به خبرنگار ایرنا گفت: طلاق عاطفی در حقیقت نوعی طلاق حقیقی محسوب می شود که البته بدترین حالت طلاق است.
حجت الاسلام ˈسید مهدی واعظ موسویˈبا بیان اینکه علل بروز طلاق عاطفی در بین زن و شوهر متعدد است، اظهار داشت: عدم توانمندی در برقراری رابطه نزدیک و موثر، با هم کنار نیامدن و به معنای کلی عدم ایجاد تفاهم و نیز تداوم زندگی و عدم تمایل به قطع کامل رابطه به خاطر فرزندان،حفظ آبروی اجتماعی ، مخالفت والدین و یا حتی ترس از قدم گذاشتن در زندگی بعد از جدایی برای هم زن و هم مرد و ترس از زندگی مجردی همه و همه از جمله عوامل شکل گیری این پدیده شوم در نهاد خانواده است.
واعظ موسوی، راه حل جلوگیری از بروز طلاق عاطفی در جامعه را متوجه نمودن فرزندان در فرایند تربیت با وجوه مختلف زندگی دانست.
او گفت: فرزندان باید بدانند ملایمات و ناملایمات زندگی در کنار یکدیگر هستند و هر یک از انسانها سهمی در آنها دارند.
وی اظهارداشت: متاسفانه در فرایند تربیت، والدین بچه ها را به گونه ای تربیت می کنند که با ناملایمات آشنا نمی شوند و تصور آنان از زندگی این است که هیچ ناملایماتی نباید به آنان برسد در حالی که زندگی مجموعه ای از غم و شادی است و مرگ و زندگی در کنار هم زیباست.
او گفت: متاسفانه امروزه فرزندان از این واقعیت هستی به دور نگه داشته می شوند و در ازدواج با تصور خاص و رویایی وارد می شوند و همین مساله باعث می شود هنگام مواجه با تنگ خلقی یا کم حوصلگی همسر ، سختی های اقتصادی، مشکلات ارتباطی و غیره، رویاهای خود را بر باد رفته ببینند.
وی افزود: عامل اصلی این وضعیت عدم طی شدن فرایند جامعه پذیری در خانواده است و همین پس زدگی زندگی را در پی دارد که در برخی به طلاق ثبتی و در برخی به طلاق عاطفی منجر می شود.
این مشاوره امور خانواده ادامه داد: یک نکته مهم و اساسی در امر ازدواج این است که پدر و مادر باید بعد از ازدواج پشتیبان فرزندان باشند تا آنها بتوانند به مسیر زندگی آینده فکر کنند اما متاسفانه در جامعه امروز حمایتی از سوی والدین صورت نمی گیرد تا فرزندان آینده نگری داشته باشند و بتوانند برای مشکلات آینده چاره اندیشی کنند.
وی اظهار داشت: متاسفانه فرزندان پس از ازدواج تکیه به خانواده و والدین خود دارند تا هر زمان که ازدواجشان به شکست منجر شد به خانواده خود رجوع کنند و در این رویداد والدین نیز با آغوش باز از فرزندان استقبال می کنند.
وی بیان کرد: انسان موجودی عاطفی و احساساتی است و باید با کسی انس بگیرد که موجب آرامش وی باشد و اگر با زوج خود نتواند انس بگیرد به پدر و مادر رجوع می کند تا این خلا عاطفی را با آنان پر کند.
وی تاکید کرد: اعتقاد دارم والدین باید ضمن مهرورزی به فرزندان، به گونه ای رفتار نکنند که آنان نتوانند به همسران خود نزدیک شوند و پیوند زناشویی موفق داشته باشند.
این مشاور خانواده اظهار داشت: ازدواج های امروز بیشتر به مشارکت اقتصادی یا اجتماعی تبدیل شده است تا یک پیوند عاشقانه و عاطفی، و به همین دلیل با فاصله گرفتن ازدواج ها از پیوند عاطفی شاهد بروز ناهنجاری های پس از ازدواج هستیم که طلاق عاطفی نمونه ای از آن است.
وی گفت: ازدواج یک مشارکت و پیوند عاطفی است که زن و شوهر باید همانند دو قطب ناهمنام آهن ربا همدیگر را جذب کنند، در دین مبین اسلام نیز این جذب بر اساس مودت و رحمت باید انجام شود لذا شکل گیری ازدواج بر اساس انگیزه های غیر قرآنی و غیر دینی موجب می شود زندگی بعد از مدت کوتاهی به دره نابودی کشیده شود.