اگر پیش بینی های این کارتون گاهی درست از آب در می آید(مثل ترامپ و کرونا) در اصل از آب در می آورندش. ضمن این که این رذالت و پستی این ها را می رساند و وحشی بودن و ضد انسان بودن این ها را می رساند. مطلب دیگر این که این ها اگر می توانستند همه کار کنند که وضعشان این نبود فعلا قدرتهای زیادی در جهان سر بر می آورند که این ها را مثل سوسک له خواهند کرد…
در این مقاله به بررسی اجمالی شخصیت های این انیمیشن پرطرفدار می پردازیم که این انیمیشن در سال های نه چندان دور لقب طولانی ترین سال جهان را نیز از آن خود کرده است. (البته در این انیمیشن نماد گرایی به فراوان پیدا می شود که ما از آوردن این نماد ها در این مقاله خودداری کرده ایم )
درست سال ۱۹۸۹ میلادی,سالی که بنا بر عادت و باور مردم انیمشن و کارتون و هر چیزی که شخصیت های فانتزی داشت را مختص کودکان میدانستند شخصی به نام david silverman با یک ایده ی ناب,انیمه ای زیبا از یک خانواده ی ساده و از قشر متوسط امریکایی به نام “سیمپسون ها” را به صفحه ی تلویزیون مردم کشید و توانست علاوه بر کودکان,بزرگسالان را نیز در زمان های نمایش این انیمه در کنار کودکان و نوجوانان خود میخکوب کند.
سیمپسون ها با وجود قدمت ۲۲ ساله اش اما هنوز هم یک انیمیشن مدرنیته و نو گرا است.انیمیشنی که در قالب یک خانواده ی ۷ نفره (۵ انسان و ۲ حیوان) توانست زشتی ها و زیبایی های امریکا و تمام جهان را نشان دهد.تضاد های فرهنگی و اقتصادی و ظاهری افراد یک جامعه و حتی یک خانواده.به طوری که میتوان گفت در هر خانواده ای افرادی هستند که حد اقل با یکی از شخصیت های سیمپسون ها مطابقت دارند و میتوانند به راحتی با یکی از انها ارتباط ویژه ای بر قرار کنند.
این سهولت در بر قراری ارتباط را باید نتیجه ی شخصیت پردازیه فوق العاده ی سیلورمن در طول سالیان متمادی و دراز دانست.شخصیت پردازی ای که در ان تلاش شده است که ویژگی های تمام اقشار جامعه در ۵ عضو و یا حتی افراد پست تر را در قالب ۲ حیوان فشرده کند.
این سریال کمدی و روان شناسانه با تمام زشت و زیبا نمایی هایش موفق شد در زمان پخش خود (که در ساعات اصلی و مهم شب بود) میلیون ها مخاطب را از هر قشر و شغل و سن در پای تلویزیون میخکوب کند و همچنین به خاطر مضمون سنگین و انتقادی خود صدها جایزه را در جشنواره های مختلف نصیب خود کند.
از دیگر افتخارات این سریال,لقب طولانی ترین سریال تاریخ و همچنین یکی از تاثیر گذار ترین سریال های قرن ۲۰ و ۲۱ در طول تاریخ به سبب شخصیت پردازی فوق العاده ان مخصوصا شخصیت پسر ۱۰ ساله و شرور خانواده(بارت) را میتوان نام برد.
از جمله ی این تاثیر گذاری ها را میتوان به موج “جنون بارت ای” در میان مردم امریکا به خصوص جوانان نام برد.موجی که ناشی از شرارت شخصیت “بارت” و خراب کاری هایش و ازار و اذیت مردم و همچنین ازادی بی حد و مرزش بود.به طوری که تا مدتی لباس هایی در میان دانش اموزان رایج شد که در روی ان نوشته بود:”من بارت هستم.تو چی هستی؟!” که بعد از مدتی این لباس به طور کامل ممنوع شد و همچنین مایکل جکسون نیز یکی از ترانه هایش را به نام “بارت” نام گذاری کرد که اتفاقا یکی از اهنگ های معروف زمان خود بود…
سیمپسون ها با وجود قدمت ۲۲ ساله اش اما هنوز هم یک انیمیشن مدرنیته و نو گرا است.انیمیشنی که در قالب یک خانواده ی ۷ نفره (۵ انسان و ۲ حیوان) توانست زشتی ها و زیبایی های امریکا و تمام جهان را نشان دهد.تضاد های فرهنگی و اقتصادی و ظاهری افراد یک جامعه و حتی یک خانواده.به طوری که میتوان گفت در هر خانواده ای افرادی هستند که حد اقل با یکی از شخصیت های سیمپسون ها مطابقت دارند و میتوانند به راحتی با یکی از انها ارتباط ویژه ای بر قرار کنند.
این سهولت در بر قراری ارتباط را باید نتیجه ی شخصیت پردازیه فوق العاده ی سیلورمن در طول سالیان متمادی و دراز دانست.شخصیت پردازی ای که در ان تلاش شده است که ویژگی های تمام اقشار جامعه در ۵ عضو و یا حتی افراد پست تر را در قالب ۲ حیوان فشرده کند.
این سریال کمدی و روان شناسانه با تمام زشت و زیبا نمایی هایش موفق شد در زمان پخش خود (که در ساعات اصلی و مهم شب بود) میلیون ها مخاطب را از هر قشر و شغل و سن در پای تلویزیون میخکوب کند و همچنین به خاطر مضمون سنگین و انتقادی خود صدها جایزه را در جشنواره های مختلف نصیب خود کند.
از دیگر افتخارات این سریال,لقب طولانی ترین سریال تاریخ و همچنین یکی از تاثیر گذار ترین سریال های قرن ۲۰ و ۲۱ در طول تاریخ به سبب شخصیت پردازی فوق العاده ان مخصوصا شخصیت پسر ۱۰ ساله و شرور خانواده(بارت) را میتوان نام برد.
از جمله ی این تاثیر گذاری ها را میتوان به موج “جنون بارت ای” در میان مردم امریکا به خصوص جوانان نام برد.موجی که ناشی از شرارت شخصیت “بارت” و خراب کاری هایش و ازار و اذیت مردم و همچنین ازادی بی حد و مرزش بود.به طوری که تا مدتی لباس هایی در میان دانش اموزان رایج شد که در روی ان نوشته بود:”من بارت هستم.تو چی هستی؟!” که بعد از مدتی این لباس به طور کامل ممنوع شد و همچنین مایکل جکسون نیز یکی از ترانه هایش را به نام “بارت” نام گذاری کرد که اتفاقا یکی از اهنگ های معروف زمان خود بود…
از تاثیر گذاری های دیگر این سریال را میتوان به تاثیر فراوان و به سزای ان بر دایره ی لغت انگلیسی نام برد.این سریال را میتوان به جرات بهترین سریال در جهت تقویت زبان امریکایی و همچنین فراگیری اصطلاحات امریکایی دانست.
این سریال توانست کلمات معروف و جالبی را از جمله اصطلاح دوست داشتنی هومر به هنگام عصبانیت “D`OH” را بر سر زبان ها بیاندازد.به طوری که تاثیر این کلمه چنان زیاد بود که این کلمه بالاخره وارد لغت نامه شد.
حال که نظری گذرا بر کلیت و مقدمه ی فیلم داشتیم بهتر است کمی در مورد داستان و درون مایه ی این سریال بحث کنیم…
سیمپسون ها هرگز یک داستان واحد و پیوسته و محوری ندارد.سریال از بیش از ۴۰۰ قسمت ساخته شده است که در قسمت یکی از اعضای خانواده در محور داستان قرار میگیرد و در هر اپیزود داستان کوتاه ولی تکان دهنده ای را بیان میکند که ابدا به قسمت بعدی ان هیچ ربطی ندارد.
اما چیزی که میتوان ان را به عنوان وجه تشابه بین تمام اپیزود های این سریال دانست,داستان واقع گرایانه و به دور از اغراق زیاد و فانتزی گرایی است.
شخصیت های سریال متعلق به هیچ زمانی نیستند بلکه معلق در زمان گذشته و حال و اینده هستند و با وجود گذشت ۲۲ سال از ساخت انها همچنان اعضای این خانواده در همان سن و سال و ظاهر هستند و هیچ بزرگتر یا پیرتر نشده اند که خود این موضوع علاوه بر سنت شکنی اش بیانگر عدم اهمیت ظاهر و سن و سال و توجه به معنا و مفهوم است.به طوری که سیلور من به وضوح ثابت کرد که شخصیت مثل “مگی” که در ۲۲ سال قبل در سن ۱ سالگی مانده است و باز هم میتواند با زبان بی زبانی نقش یک انسان بالغ و فهمیده و استراتژیست را بازی کند که شاید خیلی از ادم های بزرگسال و زبان دار نیز از نظر درک و فهم به پای این نوزاد نرسند.
این سریال توانست کلمات معروف و جالبی را از جمله اصطلاح دوست داشتنی هومر به هنگام عصبانیت “D`OH” را بر سر زبان ها بیاندازد.به طوری که تاثیر این کلمه چنان زیاد بود که این کلمه بالاخره وارد لغت نامه شد.
حال که نظری گذرا بر کلیت و مقدمه ی فیلم داشتیم بهتر است کمی در مورد داستان و درون مایه ی این سریال بحث کنیم…
سیمپسون ها هرگز یک داستان واحد و پیوسته و محوری ندارد.سریال از بیش از ۴۰۰ قسمت ساخته شده است که در قسمت یکی از اعضای خانواده در محور داستان قرار میگیرد و در هر اپیزود داستان کوتاه ولی تکان دهنده ای را بیان میکند که ابدا به قسمت بعدی ان هیچ ربطی ندارد.
اما چیزی که میتوان ان را به عنوان وجه تشابه بین تمام اپیزود های این سریال دانست,داستان واقع گرایانه و به دور از اغراق زیاد و فانتزی گرایی است.
شخصیت های سریال متعلق به هیچ زمانی نیستند بلکه معلق در زمان گذشته و حال و اینده هستند و با وجود گذشت ۲۲ سال از ساخت انها همچنان اعضای این خانواده در همان سن و سال و ظاهر هستند و هیچ بزرگتر یا پیرتر نشده اند که خود این موضوع علاوه بر سنت شکنی اش بیانگر عدم اهمیت ظاهر و سن و سال و توجه به معنا و مفهوم است.به طوری که سیلور من به وضوح ثابت کرد که شخصیت مثل “مگی” که در ۲۲ سال قبل در سن ۱ سالگی مانده است و باز هم میتواند با زبان بی زبانی نقش یک انسان بالغ و فهمیده و استراتژیست را بازی کند که شاید خیلی از ادم های بزرگسال و زبان دار نیز از نظر درک و فهم به پای این نوزاد نرسند.
با وجود اینکه داستان فیلم پیوسته نیست و در هر قسمت وربوط به یک شخصیت است,اما به طور کلی میتوان داستان کلی سریال را در زیر خلاصه کرد:
“سیمپسون ها یک خانواده ی ساده از قشر متوسط و کم در امد امریکا با نام های “هومر” در نقش پدر,”مارج” در نقش مادر,”بارت” در نقش پسر شرور,”لیسا” در نقش خواهر متفکر,”مگی” در نقش نوزاد ۱ ساله,”سگ” و “گربه” هستند که هر یک دارای شخصیت خاص و حاوی ایرادات و محسنات مخصوص خود هستند که با وجود اینکه اکثرا مورد تحقیر مردم و همسایشان قرار میگرند ولی همگی تنها دارای یک وجه تشابه هستند که این تشابه چیزی نیست جز “عشق به خانواده ی خود”.پدر خانواده در یک کارخانه ی انرژی هسته ای و مادر این خانواده خانه دار است.حال در هر قسمت برای این خانواده ی عجیب ولی دوست داشتنی اتفاقی میفتد که ان را در یک مجموعه ی چند صد قسمتی در طول ۲۲ سال مشاهده می کنیم”.
با گذر از داستان فیلم,میرسیم به اصلی ترین و محوری ترین قسمت این سریال عظیم یعنی “شخصیت پردازی”.
همانطور که میدانید در این سریال اپیزودیک,محوری ترین فاکتور شخصیت ها هستند که با اعمال خود این سریال را تا ۲۲ سال محبوب نگه داشتند.
شخصیت های فیلم هر یک برای خود دنیا و ویژگی های متفاوتی دارند.تصاوت هایی که در زیر به طور مفصل به بررسی انها میپردازیم.
“سیمپسون ها یک خانواده ی ساده از قشر متوسط و کم در امد امریکا با نام های “هومر” در نقش پدر,”مارج” در نقش مادر,”بارت” در نقش پسر شرور,”لیسا” در نقش خواهر متفکر,”مگی” در نقش نوزاد ۱ ساله,”سگ” و “گربه” هستند که هر یک دارای شخصیت خاص و حاوی ایرادات و محسنات مخصوص خود هستند که با وجود اینکه اکثرا مورد تحقیر مردم و همسایشان قرار میگرند ولی همگی تنها دارای یک وجه تشابه هستند که این تشابه چیزی نیست جز “عشق به خانواده ی خود”.پدر خانواده در یک کارخانه ی انرژی هسته ای و مادر این خانواده خانه دار است.حال در هر قسمت برای این خانواده ی عجیب ولی دوست داشتنی اتفاقی میفتد که ان را در یک مجموعه ی چند صد قسمتی در طول ۲۲ سال مشاهده می کنیم”.
با گذر از داستان فیلم,میرسیم به اصلی ترین و محوری ترین قسمت این سریال عظیم یعنی “شخصیت پردازی”.
همانطور که میدانید در این سریال اپیزودیک,محوری ترین فاکتور شخصیت ها هستند که با اعمال خود این سریال را تا ۲۲ سال محبوب نگه داشتند.
شخصیت های فیلم هر یک برای خود دنیا و ویژگی های متفاوتی دارند.تصاوت هایی که در زیر به طور مفصل به بررسی انها میپردازیم.
هومر:
همانطور که می میدانید هومر در نقش پدر خانواده است.پدری که اصولا طبق معمول و عادت باید پایه و ستون اصلی یک خانواده و نان اور خانواده خانواده و اصولا شخصیتی قوی و با اراده و دارای مدیریت قوی ای باشد.
اما هومر هیچ کدام از انها را ندارد.او که یک شخصیت بی اراده و تنبل و سست عنصر است نه تنها نمیتواند خرج و مخارج و نیازهای مادی خانواده ی خود را تامین کند بلکه حتی در برقراری ارتباط با اعضای خانواده و تامین نیازهای عاطفی و اخلاقی خانواده نیز به شدت ضعیف و نا کار امد است و علاوه بر ان یک منبع بد اموزی و زشتی برای دیگر اعضای خانواده است.
نکته ی قابل تامل و طنز سریال,این است که به شخصی تنبل و بی مسئولیتی مثل هومر کاری حساس و مهم ای همچون کارکردن در سازمان انرژی هسته ای شهر خود محول کرده اند که خود این قضیه میتواند بیانگر سیاست های غلط هسته ای امریکا باشد و به راستی میتوان هومر و اخلاقیات ان را به اکثر مردم جهان نسبت داد.
نقطه ی روبرو و مقابل هومر,همسایه ی او است.همسایه ی او بر عکس هومر شخصیتی منطقی و متفکر و به دور از وحشی گری و از همه مهمتر مسئولیت پذیر است.همسایه ی او نه تنها از نظر شخصیت های فردی و اخلاقی از هومر برتر است بلکه تمام اعضای خانواده ی وی نیز از خانواده ی هومر بهتر هستند و اخلاقیات میان انها به شدت رواج است و همگی احترام همدیگر را نگه میدارند.بر عکس خانواده ی هومر که “لیسا” و “بارت” همیشه با هم سر همه ی قضایا دعوا میکنند و همدیگر را تحقیر میکنند.
هومر یک شخصیت قمار باز و کوتاه فکر است.او همیشه سرمایه های خودش را که با زحمت زیادی جمع کرده است همیشه در کارهای بی ارزش و پر ریسکی مثل شرط بندی و قمار بازی از دست می دهد و هیچگاه نیز از شکست های پی در پی و نصیحت های همسرش درس عبرت نمیگیرد.
از دیگر معایب اخلاقی این شخصیت را میتوان به سست عنصر بودن و دورنگ بودن وی اشاره کرد.به طوری که به وضوح در اپیزودی میبینیم که وی به خاطر اخراج از کارش,دست به شورش و همراه کردن مردم با خود به این بهانه که کارخانه ی انرژی هسته ای شهر را به نابودی و الودگی میکشد زد ولی وقتی که از طرف رئیسش به ترفیع رتبه تحریک شد,دست از اگاهی دادن به مردم نسبت به حقیقت های این کارخانه کشید و انها را به ارامش فرا خواند.
اما با وجود همه ی این حرف ها,اکثر مردم با هومر ارتباط ویژه ای برقرار میکنند و هومر را به عنوان شخصیت محبوب و دوست داشتنی شان انتخاب میکنند.البته این انتخاب دلیل خاصی دارد.چون شخصیت هومر اصولا نه از نظر ظاهر و قیافه ابدا مناسب نیست و نه از نظر باطنی ادم مناسبی نیست بنابراین دلیل بر قراری ارتباط مردم با این شخصیت تنها و تنها شیرین کاریهایش و همچنین وجود اکثر خصایل هومر در مردم بیننده ی سریال میتوان نام برد.
اما با همه ی این معایب و زشتی های وجودی این شخصیت,هومر به طرز شدیدی دلبسته و عاشق خانواده ی خود است و با وجود بی کفایتی اش به هر نحوی سعی میکند انها را راضی نگه دارد.
از جمله اقدامات هومر را میتوان موارد زیر نام برد:
۱-اخراج شدن وی در استانه ی کریسمس و مصرف کردن تمام دارایی هایش در یک قمار و دزدیدن درخت کریسمس از یک جنگل,در صورتی که میتوانست با کمی فکر پولش را در راه های بیهوده خرج نکند.
۲-مصرف کردن پس انداز برای خرج دانشگاه فرزندانش و فروش تلویزیون برای بهبود رفتار خانواده و برقراری ارامش و دوستی بین خانواده اش توسط یک دکتر,در صورتی که خود وی شخص منفور از نظر تک تک اعضای خانواده بود و تمام اشکالات از وی بود.
همانطور که می میدانید هومر در نقش پدر خانواده است.پدری که اصولا طبق معمول و عادت باید پایه و ستون اصلی یک خانواده و نان اور خانواده خانواده و اصولا شخصیتی قوی و با اراده و دارای مدیریت قوی ای باشد.
اما هومر هیچ کدام از انها را ندارد.او که یک شخصیت بی اراده و تنبل و سست عنصر است نه تنها نمیتواند خرج و مخارج و نیازهای مادی خانواده ی خود را تامین کند بلکه حتی در برقراری ارتباط با اعضای خانواده و تامین نیازهای عاطفی و اخلاقی خانواده نیز به شدت ضعیف و نا کار امد است و علاوه بر ان یک منبع بد اموزی و زشتی برای دیگر اعضای خانواده است.
نکته ی قابل تامل و طنز سریال,این است که به شخصی تنبل و بی مسئولیتی مثل هومر کاری حساس و مهم ای همچون کارکردن در سازمان انرژی هسته ای شهر خود محول کرده اند که خود این قضیه میتواند بیانگر سیاست های غلط هسته ای امریکا باشد و به راستی میتوان هومر و اخلاقیات ان را به اکثر مردم جهان نسبت داد.
نقطه ی روبرو و مقابل هومر,همسایه ی او است.همسایه ی او بر عکس هومر شخصیتی منطقی و متفکر و به دور از وحشی گری و از همه مهمتر مسئولیت پذیر است.همسایه ی او نه تنها از نظر شخصیت های فردی و اخلاقی از هومر برتر است بلکه تمام اعضای خانواده ی وی نیز از خانواده ی هومر بهتر هستند و اخلاقیات میان انها به شدت رواج است و همگی احترام همدیگر را نگه میدارند.بر عکس خانواده ی هومر که “لیسا” و “بارت” همیشه با هم سر همه ی قضایا دعوا میکنند و همدیگر را تحقیر میکنند.
هومر یک شخصیت قمار باز و کوتاه فکر است.او همیشه سرمایه های خودش را که با زحمت زیادی جمع کرده است همیشه در کارهای بی ارزش و پر ریسکی مثل شرط بندی و قمار بازی از دست می دهد و هیچگاه نیز از شکست های پی در پی و نصیحت های همسرش درس عبرت نمیگیرد.
از دیگر معایب اخلاقی این شخصیت را میتوان به سست عنصر بودن و دورنگ بودن وی اشاره کرد.به طوری که به وضوح در اپیزودی میبینیم که وی به خاطر اخراج از کارش,دست به شورش و همراه کردن مردم با خود به این بهانه که کارخانه ی انرژی هسته ای شهر را به نابودی و الودگی میکشد زد ولی وقتی که از طرف رئیسش به ترفیع رتبه تحریک شد,دست از اگاهی دادن به مردم نسبت به حقیقت های این کارخانه کشید و انها را به ارامش فرا خواند.
اما با وجود همه ی این حرف ها,اکثر مردم با هومر ارتباط ویژه ای برقرار میکنند و هومر را به عنوان شخصیت محبوب و دوست داشتنی شان انتخاب میکنند.البته این انتخاب دلیل خاصی دارد.چون شخصیت هومر اصولا نه از نظر ظاهر و قیافه ابدا مناسب نیست و نه از نظر باطنی ادم مناسبی نیست بنابراین دلیل بر قراری ارتباط مردم با این شخصیت تنها و تنها شیرین کاریهایش و همچنین وجود اکثر خصایل هومر در مردم بیننده ی سریال میتوان نام برد.
اما با همه ی این معایب و زشتی های وجودی این شخصیت,هومر به طرز شدیدی دلبسته و عاشق خانواده ی خود است و با وجود بی کفایتی اش به هر نحوی سعی میکند انها را راضی نگه دارد.
از جمله اقدامات هومر را میتوان موارد زیر نام برد:
۱-اخراج شدن وی در استانه ی کریسمس و مصرف کردن تمام دارایی هایش در یک قمار و دزدیدن درخت کریسمس از یک جنگل,در صورتی که میتوانست با کمی فکر پولش را در راه های بیهوده خرج نکند.
۲-مصرف کردن پس انداز برای خرج دانشگاه فرزندانش و فروش تلویزیون برای بهبود رفتار خانواده و برقراری ارامش و دوستی بین خانواده اش توسط یک دکتر,در صورتی که خود وی شخص منفور از نظر تک تک اعضای خانواده بود و تمام اشکالات از وی بود.
مارج:
مادر خانواده و خانه دار.شخصیتی که بر عکس هومر به نظر دارای اراده و مغزی متفکر و دارای منطق است.
او که در اکثر موارد معقولانه رفتار میکند,در برابر معایب و خراب کاری های هومر استقامت میکند و اکثرا حرفی نمیزند اما گاهی دست به اقدامات عجیب و زشتی میزند.
از جمله ی این اقدامات را میتوان به مانکن شدن و عرضه کردن خود برای جبران کم کاری های هومر و کسب در امد بیشتر برای خانواده و همچنین زود گول خوردن وی توسط مردان دیگر نام برد.
اما با تمام این معایب,هنوزم در خانواده ی سیمپسون ها او یکی از متفکر ترین اعضا و مانعی برای نابودی و فروپاشی خانواده است.
این ایرادات مارج را میتوان به این قضیه ارجاع داد که “هیچ شخصیتی کامل نیست” که به نظر می اید قصد اصلی کارگردان نیز بیان همین نکته بوده است که کامل ترین افراد نیز دارای معایب کوچک و بزرگی هستند.
مارج تنها شخصیتی است که میتوان گفت هومر را به طور اساسی و بی برو برگرد دوست دارد و هرگز اورا تنها نمیگذارد.او با این اقدامش نشان داد که انسانی باطن گرا است و دارای عشق واقعی و حقیقی است و بی توجه به بی ریختی هومر و ضعف شخصیتی هومر اورا واقعا دوست میدارد و اورا تنها نمیگذارد که بیان این نکته را میتوان به کلیدی ترین نکات این سریال یاد کرد.
مارج دارای شخصیتی ثابت و پایبند به اصول اخلاقی و معنویات است.او سعی میکند که تمام اعضای خانواده ی خود را به سمت خدا و معنویات بکشاند.هرچند که اکثر اعضای خانواده ی سیمپسون به خصوص “بارت” و “هومر” نسبت به معنویات و کلیسا بی توجه هستند.
از جمله اقدامات اقدامات مارج را میتوان موارد زیر نام برد:
۱-هنگامی که بارت در مدرسه با قلدر کلاسشان وارد مبارزه شده بود بر خلاف هومر که بارت را به مبارزه و کتک کاری با وی فراخوانده بود این مارج بود که او را به نصیحت کردن و صحبت کردن با قلدر کلاس فراخوانده بود.
۲-هنگامی که مارج در سالن بولینگ مورد توجه یک مرد جذاب و با نفوذ قرار گرفته بود و در نهایت قرار شد یک روز به هتل وی بیاید تا دوستیشان را تکمیل کنند,در دو راهی “هومر” و “مرد غریبه” قرار گرفت و با اقدامی مناسب عشق واقعی خود را با برگشتن نزد “هومر” نشان داد.
مادر خانواده و خانه دار.شخصیتی که بر عکس هومر به نظر دارای اراده و مغزی متفکر و دارای منطق است.
او که در اکثر موارد معقولانه رفتار میکند,در برابر معایب و خراب کاری های هومر استقامت میکند و اکثرا حرفی نمیزند اما گاهی دست به اقدامات عجیب و زشتی میزند.
از جمله ی این اقدامات را میتوان به مانکن شدن و عرضه کردن خود برای جبران کم کاری های هومر و کسب در امد بیشتر برای خانواده و همچنین زود گول خوردن وی توسط مردان دیگر نام برد.
اما با تمام این معایب,هنوزم در خانواده ی سیمپسون ها او یکی از متفکر ترین اعضا و مانعی برای نابودی و فروپاشی خانواده است.
این ایرادات مارج را میتوان به این قضیه ارجاع داد که “هیچ شخصیتی کامل نیست” که به نظر می اید قصد اصلی کارگردان نیز بیان همین نکته بوده است که کامل ترین افراد نیز دارای معایب کوچک و بزرگی هستند.
مارج تنها شخصیتی است که میتوان گفت هومر را به طور اساسی و بی برو برگرد دوست دارد و هرگز اورا تنها نمیگذارد.او با این اقدامش نشان داد که انسانی باطن گرا است و دارای عشق واقعی و حقیقی است و بی توجه به بی ریختی هومر و ضعف شخصیتی هومر اورا واقعا دوست میدارد و اورا تنها نمیگذارد که بیان این نکته را میتوان به کلیدی ترین نکات این سریال یاد کرد.
مارج دارای شخصیتی ثابت و پایبند به اصول اخلاقی و معنویات است.او سعی میکند که تمام اعضای خانواده ی خود را به سمت خدا و معنویات بکشاند.هرچند که اکثر اعضای خانواده ی سیمپسون به خصوص “بارت” و “هومر” نسبت به معنویات و کلیسا بی توجه هستند.
از جمله اقدامات اقدامات مارج را میتوان موارد زیر نام برد:
۱-هنگامی که بارت در مدرسه با قلدر کلاسشان وارد مبارزه شده بود بر خلاف هومر که بارت را به مبارزه و کتک کاری با وی فراخوانده بود این مارج بود که او را به نصیحت کردن و صحبت کردن با قلدر کلاس فراخوانده بود.
۲-هنگامی که مارج در سالن بولینگ مورد توجه یک مرد جذاب و با نفوذ قرار گرفته بود و در نهایت قرار شد یک روز به هتل وی بیاید تا دوستیشان را تکمیل کنند,در دو راهی “هومر” و “مرد غریبه” قرار گرفت و با اقدامی مناسب عشق واقعی خود را با برگشتن نزد “هومر” نشان داد.
بارت:
دانش اموزی ۱۰ ساله و بی نهایت شرور.
بارت را میتوان ورژن دومی از هومر دانست.تنها مرجع بارت پدرش هومر است که در اکثر اپیزود های این سریال مشاهده میکنیم که او همیشه حرف ها و نقشه هایش را پدرش در میان میگذارد و حرف های اورا ملاک رفتار خویش قرار میگیرد که این خود دلیل دیگری برای نا شایستگی هومر است.
البته قابل ذکر است که بارت هرگز نا کارامدی و ناشایستگی پدرش را ندارد و در همه ی موارد از وی قوی تر است اما مشابه ترین شخصیت با هومر , پسرش بارت است.
بارت یک ادم شر و دردسر ساز است.او اکثرا خراب کاری میکند و شوخی های خشن و ناجوری میکند.از کشیدن عکس مدیرش بر روی دیوار مدرسه و سرکار گذاشتن رئیس کافه تا کندن سر مجسمه ی مقدس موسس شهر زندگی انها و مسخره بازی در اوردن در کنسرت ها و کلیسا ها.
از موارد اصلی وجودی و باطنی بارت را میتوان به “شجاعت” و “صداقت” اشاره کرد.
شجاعتی که در اکثر موارد کار دستش می دهد و به ضرر خودش تمام می شود و همین شجاعت وی باعث راه افتادن موج “جنون بارتی” در امریکا و مد شدن ازادی های بارتی در امریکا شد.
همچنین بارت جزو یکی از تاثیر گذارترین و دوست داشتنی ترین شخصیت های قرن ۲۱ ام شناخته شده است.
بارت در قالب شرارت ها و ازار هایش درس های اموزنده ای به مخاطبان خود می دهد.برای مثال هنگامی که وی با تقلب در امتحان هوش و تعویض برگه ی خود با برگه ی باهوش ترین دانش اموز مدرسه شان و رفتن به مدرسه ی نابغه ها فهمید که او توانایی درس خواندن در ان مدرسه ی سطح بالا را ندارد و به همه فهماند که انسان نباید به کارهایی که برای ان ساخته نشده و به ان تعلق ندارد وارد شود و در همه جا انسان باید خودش باشد و اصلیت خودش را حفظ کند.
دانش اموزی ۱۰ ساله و بی نهایت شرور.
بارت را میتوان ورژن دومی از هومر دانست.تنها مرجع بارت پدرش هومر است که در اکثر اپیزود های این سریال مشاهده میکنیم که او همیشه حرف ها و نقشه هایش را پدرش در میان میگذارد و حرف های اورا ملاک رفتار خویش قرار میگیرد که این خود دلیل دیگری برای نا شایستگی هومر است.
البته قابل ذکر است که بارت هرگز نا کارامدی و ناشایستگی پدرش را ندارد و در همه ی موارد از وی قوی تر است اما مشابه ترین شخصیت با هومر , پسرش بارت است.
بارت یک ادم شر و دردسر ساز است.او اکثرا خراب کاری میکند و شوخی های خشن و ناجوری میکند.از کشیدن عکس مدیرش بر روی دیوار مدرسه و سرکار گذاشتن رئیس کافه تا کندن سر مجسمه ی مقدس موسس شهر زندگی انها و مسخره بازی در اوردن در کنسرت ها و کلیسا ها.
از موارد اصلی وجودی و باطنی بارت را میتوان به “شجاعت” و “صداقت” اشاره کرد.
شجاعتی که در اکثر موارد کار دستش می دهد و به ضرر خودش تمام می شود و همین شجاعت وی باعث راه افتادن موج “جنون بارتی” در امریکا و مد شدن ازادی های بارتی در امریکا شد.
همچنین بارت جزو یکی از تاثیر گذارترین و دوست داشتنی ترین شخصیت های قرن ۲۱ ام شناخته شده است.
بارت در قالب شرارت ها و ازار هایش درس های اموزنده ای به مخاطبان خود می دهد.برای مثال هنگامی که وی با تقلب در امتحان هوش و تعویض برگه ی خود با برگه ی باهوش ترین دانش اموز مدرسه شان و رفتن به مدرسه ی نابغه ها فهمید که او توانایی درس خواندن در ان مدرسه ی سطح بالا را ندارد و به همه فهماند که انسان نباید به کارهایی که برای ان ساخته نشده و به ان تعلق ندارد وارد شود و در همه جا انسان باید خودش باشد و اصلیت خودش را حفظ کند.
لیسا:
لیسا که دختری کمی کوچکتر از بارت است,حقیقتا به عنوان متفکر ترین و فهمیده ترین شخصیت این خانواده شناخته می شود.
او که بر عکس بارت که پیرو پدر بود,از مادرش پیروی میکند و اورا الگوی خود قرار میدهد.
لیسا که همیشه با برادرش مانند اکثر خانواده های واقعی در لج و دعوا هست اما دارای قلبی بسیار مهربان و انسان دوست است که اورا نسبت به تمام اعضای خانواده متمایز نشان می دهد.
لیسا اکثرا غم ها و ناراحتی های خود را در درون خود نگه میدارد و همیشه معقولانه رفتار میکند و به سادگی خشم و ناراحتی های خود را بروز نمی دهد.او که فردی صبور و شکیبا است به عنوان متفکر ترین و عاقل ترین عضو خانواده شناخته می شود.
اینکه عاقلانه ترین شخصیت یک خانواده را کوچترین شخصیت ان بدانیم کمی دور از ذهن به نظر می رسد.اما این اقدام کارگردان,بیش از هر چیز یک حرکت انقلابی و سنت شکنانه و هدف دار بوده است.اقدامی که کارگردان با عملی کردن ان ثابت کرد که کودکان و کم سن و سال های خانواده نباید هیچ گاه مورد بی توجهی قرار گیرند و باید از حرف های انها به عنوان پیشبرد اهداف خانواده استفاده کرد.
لیسا که دختری کمی کوچکتر از بارت است,حقیقتا به عنوان متفکر ترین و فهمیده ترین شخصیت این خانواده شناخته می شود.
او که بر عکس بارت که پیرو پدر بود,از مادرش پیروی میکند و اورا الگوی خود قرار میدهد.
لیسا که همیشه با برادرش مانند اکثر خانواده های واقعی در لج و دعوا هست اما دارای قلبی بسیار مهربان و انسان دوست است که اورا نسبت به تمام اعضای خانواده متمایز نشان می دهد.
لیسا اکثرا غم ها و ناراحتی های خود را در درون خود نگه میدارد و همیشه معقولانه رفتار میکند و به سادگی خشم و ناراحتی های خود را بروز نمی دهد.او که فردی صبور و شکیبا است به عنوان متفکر ترین و عاقل ترین عضو خانواده شناخته می شود.
اینکه عاقلانه ترین شخصیت یک خانواده را کوچترین شخصیت ان بدانیم کمی دور از ذهن به نظر می رسد.اما این اقدام کارگردان,بیش از هر چیز یک حرکت انقلابی و سنت شکنانه و هدف دار بوده است.اقدامی که کارگردان با عملی کردن ان ثابت کرد که کودکان و کم سن و سال های خانواده نباید هیچ گاه مورد بی توجهی قرار گیرند و باید از حرف های انها به عنوان پیشبرد اهداف خانواده استفاده کرد.
مگی:
مگی کوچکترین و جالب ترین شخصیت این خانواده است.شخصیتی که عمدتا بنا بر سن خود حرف نمی زند.اما گاهی در تنهایی حرف هایی از وی میشنویم.او که دائم در حال خوردن پستونک است به ظاهر فقط نقش یک بیننده و دکور را دارد.
اما باز هم حقیقتا اگر این شخصیت بی زبان را با پدر خانواده مقایسه کنیم باز هم در خیلی از موارد او و اقداماتش را برتر از پدر خانواده میابیم!!!
اما او همیشه در نقش یک دکور ظاهر نمی شود.بلکه او نیز در حیطه ی خود یکی از روشن فکر ترین شخصیت های این خانواده است.
برای مثال در زمانی که لیسا و بارت از وی میخواهند که به طرف یکی از انها به عنوان شخصیت مورد علاقه اش حرکت کند او به سمت تلویزیون حرکت میکند و در کمال با مزگی , تلویزیون را در اشوغ میکشد و این اقدام او را میتوان به روحیه ی ضد جنگ و درگیری و صلح طلب مگی اشاره کرد.
مگی کوچکترین و جالب ترین شخصیت این خانواده است.شخصیتی که عمدتا بنا بر سن خود حرف نمی زند.اما گاهی در تنهایی حرف هایی از وی میشنویم.او که دائم در حال خوردن پستونک است به ظاهر فقط نقش یک بیننده و دکور را دارد.
اما باز هم حقیقتا اگر این شخصیت بی زبان را با پدر خانواده مقایسه کنیم باز هم در خیلی از موارد او و اقداماتش را برتر از پدر خانواده میابیم!!!
اما او همیشه در نقش یک دکور ظاهر نمی شود.بلکه او نیز در حیطه ی خود یکی از روشن فکر ترین شخصیت های این خانواده است.
برای مثال در زمانی که لیسا و بارت از وی میخواهند که به طرف یکی از انها به عنوان شخصیت مورد علاقه اش حرکت کند او به سمت تلویزیون حرکت میکند و در کمال با مزگی , تلویزیون را در اشوغ میکشد و این اقدام او را میتوان به روحیه ی ضد جنگ و درگیری و صلح طلب مگی اشاره کرد.
حیوانات:
البته این خانواده به غیر از این ۵ نفر ۲ حیوان نیز دارد که انها نیز بیانگر اقشار خاصی از جامعه هستند که نیازی به توضیح بیشتری نیست!!!
به عنوان سخن پایانی,سیمپسون ها یک سریال متفاوت و بیانگر درد بی توجهی ها و درماندگی های اقشار متوسط جامعه و نکوهش بی مسئولیتی ها و کوتاه فکری ها است.این سریال که ریشه های روان شناسی فراوانی مخصوصا در افکار زیگموند فروید دارد باعث شده است که این سریال چندان مناسب افراد زیر ۱۵ سال نباشد و بد اموزی هایی نیز داشته باشد.اما انچه مسلم است این است که نمی توان از نکات منفی این سریال چشم پوشی کرد.
البته این خانواده به غیر از این ۵ نفر ۲ حیوان نیز دارد که انها نیز بیانگر اقشار خاصی از جامعه هستند که نیازی به توضیح بیشتری نیست!!!
به عنوان سخن پایانی,سیمپسون ها یک سریال متفاوت و بیانگر درد بی توجهی ها و درماندگی های اقشار متوسط جامعه و نکوهش بی مسئولیتی ها و کوتاه فکری ها است.این سریال که ریشه های روان شناسی فراوانی مخصوصا در افکار زیگموند فروید دارد باعث شده است که این سریال چندان مناسب افراد زیر ۱۵ سال نباشد و بد اموزی هایی نیز داشته باشد.اما انچه مسلم است این است که نمی توان از نکات منفی این سریال چشم پوشی کرد.
منبع: جنبش مصاف