گروه خانواده؛ نعیمه جاویدی: بیشتر آنانی که از رحمت و برکت حضور سالمند و بزرگتر در خانه بهره مندند، هر سال با آمدن ماه خدا یک دغدغه جدی دارند که نه کهنه می شود نه رفع. ما با سالمندان؛ نسلی بسیار مقیّد به مسائل شرعی و تکلیف دینی روبروییم که برایشان سخت است ماه صیام باشد و روزه دار نباشند. «روزه نگرفتن» برایشان مترادف عینی «روزه خواری» است. کاری هم به این ندارند که پزشک منعشان کرده و حجت شرعی دارند. تمام ۳۰ سحر و افطار ماه مبارک غم عزیزی در چهره، چشمان و چه بسا کلماتشان پیداست حاکی از افسوس شدید قلبی برای محرومیت از فیض روزه داری و شرمندگی از اینکه ناچارند روزه نگیرند. عذاب وجدان دارند و هضم این شرایط برایشان چنان سخت است که آن را «سلب توفیق» قلمداد می کنند نه «مجوز پزشکی». بدترین کار در چنین شرایطی توضیح واضحات به سالمند و بهترین شیوه «صبوری»،«همدردی» و«درایت» خواهد بود. این سه گام کاربردی و به اصطلاح امتحان پس داده حاصل مشاوره ما با یک سالمندیار است.
***گام اول؛ صبوری
این جمله ها آشنا نیست؟!
«ای بابا، عزیز من! همان خدایی که گفته باید روزه بگیرید همان خدا هم روزه ای که به سلامتی روزه دار ضرر برساند را حرام کرده»/ «ببین نشدها! دوباره ماه رمضان شد و تو همان حرف های پارسال را می زنی. حرف خدا را قبول نداری؟ روزه واجب نیست به تو.»/ «خدا بهتر می داند یا من و تو؟ همین الان دکتر به من هم بگوید، روزه برایم ضرر دارد و نباید بگیرم، یک چشم می گویم و ختم کلام. انقدر خودت را اذیت نکن.»/ «روزه که فقط به نخوردن و نیاشامیدن نیست. دو صفحه قرآن بخوان، دو رکعت نماز و یک تسبیح صلوات از من هم روزه دارتری…» و… این جمله ها اگر کمک حال بود چرا این غم را از دل سالمند نشسته و نبرده؟ چرا ما کلافه ایم که چرا تا ماه خدا می آید دوباره باید گِله و گریه سالمندمان را ببینیم که برایش سخت است قبول کند که نباید روزه بگیرد. احتمالاً این جمله دو پرتکرار«یک عمر روزه دار بودم و حالا شدم روزه خوار!» یا «نمی دانم چه گناهی به درگاه خدا مرتکب شدم که توفیق ندارم روزه بگیرم؟» را هم بیشترمان از سالمندمان شنیده ایم.
این یک غمِ عزیز است
حالا توصیه سالمندیاران چیست؟ این یک «غم عزیز» است. حرمت ماه خدا با روزه داری در ذهن همه ما جاافتاده. حس خوب افطار، سحر و مناجات. حالا سالمند از این موهبت محروم است. خودمان را جایش بگذاریم ما بودیم درد دل و گله نمی کردیم. نمی خواستیم بارِ دلمان را سبک کنیم؟ کنجکاو نمی شدیم که چرا از این فیض محروم شده ایم؟ بنابراین واکنش عاطفی سالمندان و بیماران محروم از روزه داری کاملاً طبیعی است حتی اگر هرسال در این ایام آن را تکرار کنند و برای ما ملال آور به نظر برسد شنیدن چندباره این حرف های قدیمی. اینکه بنشینیم روی کرسی سخنرانی و هی ادله بیاوریم که خدا بهتر می داند یا ما؟ واقعاً راه به جایی نمی برد. سالمند بهتر از همه ما می داند که نقصی در سلامتی اش ایجاد شده و توان گذشته را ندارد. حتی ممکن است یواشکی روزه بگیرد اما یکی، دو روز بعد حالش بد شود و برایش ملموس که این منع، بی دلیل نیست و به نفع سلامتی خود اوست. پس باید به دنبال راهی بهتر باشیم.
گوش شنوا نه دهان گویا!
حالا که خود سالمند بهتر از ما همه چیز را می داند، قصدش چیست؟ جلب توجه کند یا خودش را ملامت؟ شاید حرف های ما برایش مهم نیست؟ پاسخ روشن است؛ هیچ کدام! او دلتنگ روزه داری است. مثل کودکی که از دیدن مادرش محروم شده دلش می خواهد حرف بزند. گله کند، گریه کند. حرف های تکراری بزند. به زبان بی زبانی به خدا گله کند که چرا او را از فیض روزه داری محروم کرده است؟ بگوید: «خدایا اهل خانه روزه اند و می خواهم یک لقمه غذا بخورم و یک جرعه آب بنوشم از خجالت آب می شوم. روزه دار خوبی نبودم که به روزه خوردن افتادم؟» و… ما چرا گاهی ناصبورانه همدردی می کنیم؟ چرا بیش از آنکه گوش شنوا باشیم، دهان گویاییم؟ سادهِ ساده اش این می شود؛ سالمند دلش گرفته از اینکه ماه مبارک امسال هم نمی تواند روزه بگیرد. سکوت کنیم به جای گفتن جملات و بدیهیاتی که خودش بهتر از ما می داند. کلمات موثر بگوییم: «ما یک ماه روزه می گیریم شاید دلمان رقیق شود، بشکند و با خدا رفیق شویم. آن وقت عزیزِ ما را ببین خدا همین جوری برایش ساخته! با این دل شکسته ات دعا کن روزه ما فقط گرسنگی و تشنگی نباشد، قرآن بخوانیم و دعا. مثل تو رفیق خدا شویم…» یا جمله هایی مثل و بهتر از این که سالمند حس کند، ارج و قربی به درگاه خدا دارد.
درختان جنگل را دزدیدند!
نکته بعدی اینکه فکر نکنیم، این جمله ها معجزه می کند و سالمند ما سال بعد خیلی راحت می پذیرد که چون منع پزشکی دارد، روزه بر او واجب نیست. سال بعد هم باید شنونده خوب باشیم و کلیشه ای حرف نزنیم. فکر کنیم همین گلایه ها و دلتنگی های او کم از مناجات ندارد. در مناجات اهل بیت(ع) با خدا بارها آمده «الهی، اشکوا الیک مِن…» یعنی خدایا شکایتم را به درگاه تو می آورم از… حالا حالِ سالمند ما هم مصداق عینی همین شکایت و شکایت کشی است. بی حوصله بودن ما از شنیدن این شکایت های هرساله شاید حکایت کسی است که رفت جنگل را ببیند وقتی برگشت، گفت: «شاخ و برگ درختان نگذاشتند جنگل را ببینم!» ما وسط میدان دلدادگی «دلبر» و«دلدار» ایستاده ایم. حیف نیست حرف بزنیم و نشنویم؟ برای صبر موثر باید امان بدهیم، سالمند حرف بزند. درددل کند و حتی گریه، سبک شود. ارتباط چشمی و نگاه عمیق به صورتش فراموش نشود. این کار کمک می کند باور کند ما خودمان را تافته جدا بافته و بنده مقرب خدا نمی دانیم. در این مرحله باید خیلی شنونده بود. کمتر حرف زد و در انتخاب کلمه ها گزینشی عمل کرد یعنی کمترین و عاطفی ترین کلمات را.
***گام دوم؛ همدردی
این روزه بر همه واجب است
به سالمندی که نمی تواند روزه بگیرد و به آن انس و الفت داشته توصیه های ناپخته هیچ کمکی نمی کند. حال او شبیه کسی است که معشوقی خوبرو به عشق عاشق خود التفات نکند. درک این تشابه کمک می کند برای کمک به سالمند پخته تر نظر بدهیم و قدم برداریم. در این مرحله به این فکر کنیم که همین الان به دلیل یک بیماری برای مثال دیابت به ما می گویند نباید روزه بگیریم. چه حسی داریم؟ حسرت شدید؟ حالا این بیماری ما به جای اینکه درمان شود به قول معروف سرِ دراز پیدا کند و ماندگار شود. ما امید بسته بودیم سال بعد بتوانیم روزه بگیریم. دور سفره افطار و سحر بنشینیم عطش و گرسنگی شیرین ماه خدا را بچشیم اما امان از این دستور پزشک. شاید این اشتباه ماست که روزه را فقط آن روزه ظاهری دیده ایم که الحق خودش معنویت خوبی دارد اما روزه برتر را هم گرفته ایم. رمضان، همان قدر که ماه روزه است ماه بهار قرآن و بهار دل ها هم. روزه از غیبت، گناه، دروغ؛ ناامیدی و… کدام پزشکی است که بتواند بگوید خانم/آقا شما چون دیابت دارید نباید روزه ترک دروغ بگیرید برایتان ضرر دارد! می بینید وقتی خودمان را جای دردمندی می گذاریم چقدر بهتر احوالش را متوجه می شویم و چه ایده ها و فکرهای خوبی در ذهنمان روشن می شود. در این مرحله به سالمند منع شده از روزه داری بگوییم به ما کمک کند تا این روزه را با هم بگیریم. یک ماه تمام غیبت کردن و شنیدن، دروغ گفتن، عصبانی شدن یا…ممنوع! قرار بگذاریم با هم قرآن بخوانیم. حتی شده چند آیه در روز. برای نیازمندان در حد توان کمک جمع کنیم.
حرفشان به دل می نشیند
اگر در خانواده عضوی داریم که چندسال منع بوده از روزه داری او بهترین فرد برای پیشقدم شدن برای همدردی است چون سالمند می داند او هم این حال هجران و عطش برای روزه داری را چشیده و حالش را خوب درک می کند. گفتن همین جمله های ساده: «خیلی به من سخت گذشت. همه اش فکر می کردم توفیق از دست داده ام. دلم می شکست مدام گریه و مناجات می کردم. کم کم به خودم آمدم دیدم من هیچ ماه مبارکی انقدر دلم به خدا نزدیک نبوده. خدا دری را بست تا درهای دیگر به رویم باز شود و…» از زبان این فرد خیلی بیشتر دل سالمند را قوی و آرام می کند.
***گام سوم؛ درایت
سالمند را خجالت ندهیم
در این مرحله چاره اندیشی خلاقانه اهمیت بسیاری دارد. خلاصه این گام این است تدابیری بیندیشیم که حس «عذاب وجدان» و «سلب توفیق» را در سالمند کمتر کنیم. یکی از مهمترین دلایل سرزنش خود و عذاب وجدان در سالمندانی که نمی توانند روزه بگیرند این است که ناچارند در جمع اعضای خانواده آب، نوشیدنی و غذا میل کنند. تجربه افرادی که با این سالمندان زندگی می کنند، حاکی از این است که حتی در برخی موارد از خوردن داروهایشان خودداری می کنند چون رویشان نمی شود در جمعی روزه دار، آب بنوشند و دارو بخورند.
اصلاً به همین دلیل حس بدی به داروهایشان پیدا می کنند و به تلافی اینکه این داروها مانع روزه داری شان شده ممکن است از خوردن آن غفلت هم کنند که نتایج ناخوشایندی دارد. چاره چیست؟ ساعت مصرف داروها مشخص است طوری تدبیر کنیم در این ساعات یا خانه خلوت باشد یا سالمند را ببریم به اتاقی که راحت تر دارو، آب یا غذا بخورد. این برای تحرک بدنی او هم خوب است. اگر چنین امکانی ندارد و برایش سخت است بدون اینکه متوجه شود اعضای خانواده را سراغ کاری بفرستیم یا با آن ها هماهنگ کنیم بدون اینکه سالمند فکر کند روزه داران را به زحمت انداخته دورش را خلوت کنند. اگر برای همه زمان ها این امکان فراهم نیست حتماً برای زمان ناهار این کار انجام شود چون وعده غذایی اصلی سالمند است. هنگام صبحانه معمولاً خانه ها خلوت تر یا بقیه خواب هستند. رعایت این نکته حالا با شرایط در خانه ماندن محصلان و دورکاری اعضای خانواده اهمیت زیادی دارد.
بیا با هم عبادت کنیم
اعمال عبادی، خیریه و مناجات دلنشین برای مثال گوش دادن به پادکست های مذهبی، فایل های صوتی سخنرانی علما و بزرگان دین یا داستان کوتاه دینی یا زندگی یک شهید برایش فراهم کنیم. اینجا یک نکته مهم است نباید خامی کنیم و بگوییم چون روزه نمی گیری بیا قرآن بخوان یا… فوت کوزه گری حال خوش معنوی سالمند در انجام این اعمال این است که خود را همراه یک روزه دار و در طاعات او سهیم ببیند. یک نکته مهم دیگر هم درباره فایل های سخنرانی و صوتی این است که قبلاً خودمان به آن گوش کرده باشیم. برای مثال انتخاب ناشیانه فایل سخنرانی که نیم ساعت، ۴۰ دقیقه در مدح روزه داری و روزه داران، اجر تشنگی و گرسنگی فرد روزه دار باشد نتیجه عکس دارد. مرور زندگی علمایی که از یک دوره به بعد در زندگی شان امکان روزه داری نداشته اند می تواند کمک روحی و معنوی خوبی به سالمند شما باشد. تبعیت او از فرمان الهی و خودداری از سرزنش خود را در او تقویت کند به عبارت خیلی ساده تر او را قانع کند که از او «سلب توفیق» نشده است و مثل آن مرجع یا شخصیت بزرگ معنوی باید تابع امر خدا بود.
روزه کوچک یا سالمندی
کمی خلاقیت هم می تواند کمک بیشتری کند. فاصله بین صبحانه و ناهار را برای فرد سالمند زمان روزه داری حساب کنیم.ابداً طوری رفتار نکنیم که فکر کند می خواهیم «روزه کله گنجشکی» بگیرد و او را کودک فرض کرده ایم. این با شأن او در منافات است. اسم این طرح را بگذاریم «روزه سالمندی»، «روزه کوچک» یا مانند این. بعد از داروهای صبح و صبحانه دو، سه ساعت چیزی نخورد تا وعده داروی ظهر و همین طور داروی شب. سالمندان مقیّد، فضیلت این ایام را خوب می دانند و برای روزه داری و روزه داران حرمت قائل هستند. همین حرمت و رعایت حال خوبی به آن ها می دهد. از آن ها برای انجام کارهای ساده کمک بگیریم. برای مثال اگر قرار است سوپ بپزیم برای افطار می توانند با پاک کردن جو یا خرد کردن هویج برای تهیه افطار روزه داران سهیم شوند. اگر امکانش را دارند حتماً سفره افطار به دست آن ها پهن شود. ظرف نان، خرما یا پنیر را نزدیک آن ها بگذاریم تا اگر کسی دوباره خواست بزرگتر خانواده به او برساند و حس خوش خدمت به روزه داران را تجربه کند. وعده شام سالمند را با افطار خودمان هماهنگ کنیم. اینطور با اشتهای بهتری می خورد و اگر وعده صبحانه یا ناهار را به دلیل شرم و عذاب وجدان درست نخورده جبران می شود.
/انتهای پیام