انواع اجل و معانی آن را بشناسید
نودیها:شاید هر فردی با شنیدن نام مرگ اندکی به خودش آید و به اعمالش فکر کند.
شاید افراد در زمان شنیدن نام مرگ به این فکر کنند که مرگ تنها یک حالت دارد و برای همه یکسان است، اما غافل از اینکه خداوند برای مرگ و عمر انسان تفاوتهایی قائل شده و زمان خاصی را مقرر فرموده است.
با انواع اجل و معانی آنها آشناشوید…
انواع اجل و مرگ در قرآن
هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمّىً عِندَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (انعام، ۲)
او کسى است که شما را از گل آفرید، پس از آن أجلى را (براى زندگى شما در دنیا) قرار داد و أجلى معیّن (که مربوط به آخرت یا غیر قابل تغبیر در دنیاست) نزد اوست. پس (با وجود این) شما شک و شبهه مىکنید؟
خداوند براى عمر انسان دو نوع زمانبندى قرار داده:
یکى حتمى که اگر همهى مراقبتها هم به عمل آید، عمر (مانند نفت چراغ) تمام مىشود و دیگرى غیر حتمى که مربوط به کردار خودمان است، مثل چراغى که نفت دارد، ولى آن را در معرض طوفان قرار دهیم.
امام باقرعلیه السلام در مورد «أجلاً و أجلٌ» فرمود: آنها دو أجل هستند: یکى محتوم و قطعى و دیگرى موقوف (یعنى مشروط و معلّق).
به نقل ابنعباس، خداوند براى انسان دو أجل قرار داده: یکى از تولّد تا مرگ، دیگرى از مرگ تا قیامت. انسان با اعمال خود، گاهى از یکى مىکاهد وبه دیگرى مىافزاید. پس پایان أجل هیچ کس قابل تغییر نیست. «ومایُعمَّر مِن مُعَمَّرٍ ولایَنقَصُ مِن عُمُرِه الاّ فى کتاب»
معنای «اجل مسمّی» و «اجل معلّق» چیست؟
آیا اگر عُمر انسان به پایان برسد، مرگ او یک لحظه جلو و عقب نمیافتد؟
اَجَل انسان در آیات قرآنی به دو بخش «اجل مسمّی» و «اجل معلّق» تقسیم شده است. هر موجود زندهای به حسب طبیعت و استعداد جسمى خود، تا مدّت معیّنى میتواند زنده بماند که اگر مانعی در ادامه حیات وی رخ ندهد، او تا پایان عمر طبیعی خود زنده میماند و حیات وی به گونه طبیعى پایان مییابد، اینگونه مرگ را «اجل مسمَّى» (اجل غیرقابل تغییر و تبدیل) گویند. اما اجل معلق تغییرپذیر است و به استناد علل ناقصه و مقتضیات، به وقوع میپیوندد؛ و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهای الهی یکی از آنها است و بر عکس بر اثر تقوا و نیکو کاری و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.
تمام آیاتی که بر تأخیر ناپذیری مرگ در هنگام سرآمدن عمر دلالت دارند، بر اجل مسمی منطبق هستند؛ زیرا تنها آن اجل است که به هیچ وجه تأخیرپذیر نیست.
مرگ طبیعی یا حتمی
مرگ طبیعی یا حتمی آن است که شخص عمر طبیعی خود را به پایان رسانده، اجل حتمی او فرا رسیده باشد و به طور طبیعی بمیرد. این مرگها عادی تلقّی شده و از لحاظ ارزش نه افتخارآمیز است و نه ملامتخیز و حتی تأسف زیادی نیز به دنبال خود نمیآورد و مردم نیز با اینگونه مردنها به صورت عادی و بدون عکس العمل خاص برخورد میکنند.
البته بحث مرگ علما و بزرگان دینی و نیز شخصیتهای علمی و کسانی که منشأ خیر و برکت بوده اند، بحثی جداگانه است و فقدان اینگونه افراد از آن جهت که باعث قطع استفاده دیگران از برکات مادی و معنوی آنان است، همواره تألم و تأثر به دنبال خواهد داشت و نمیتوان آن را با مرگ طبیعی دیگران یکسان دانست.
مرگ زودرس یا معلّق
بسیاری از موجودات از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی استعداد و قابلیت بقا را برای مدتی طولانی دارند؛ ولی در اثنای این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که آنها را از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی باز دارد، مثلاً یک چراغ نفت سوز، با توجه به مخزن آن ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد؛ اما وزش یک باد شدید و ریزش باران یا عدم مراقبت از آن سبب شود که خاموش شود.
در این مثال، اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت آن بسوزد و سپس خاموش شود، به پایان مهلت تعیین شده (اجل حتمی و مسمّی) خود رسیده است؛ ولی اگر موانعی قبل از آن باعث خاموشی چراغ گردد، مدت عمر آن را اجل غیر حتمی، معلّق و مشروط میگوییم.
در مورد انسان نیز چنین است؛ اگر تمام شرایط برای بقای او جمع گردد و موانع کاملاً برطرف شود، ساختمان بدن و استعداد او ایجاب میکند که مدتی طولانی عمر کند؛، اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه، مبتلا شدن به اعتیادهای مختلف یا ارتکاب گناهان و… خیلی زودتر از آن مدت بمیرد. مرگ را در صورت اول «اجل حتمی» و در صورت دوم «اجل غیر حتمی» یا معلق مینامند.
به تعبیر دیگر مرگ زودرس یا غیر حتمی و معلّق آن است که انسانی در اثر قصاص، تصادف، سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادهای مختلفی از قبیل: اعتیاد به مواد مخدر، الکل و یا اقدام به خودکشی، ارتکاب گناهان، قطع رحم و مواردی مانند آن، خیلی زودتر از آن مدت که میتوانست به طور طبیعی زنده بماند، از دنیا برود، در حالی که با نبود این علل و عوامل، ساختمان بدنی و استعداد جسمانی او زندگی طولانیتر و عمر بیشتری برای وی ایجاب میکرد.
از مرگ طبیعی و زودرس در آیات و روایات به اَجَلِ مسمّی و اَجَلِ مُعَلَّق یا موقوف یاد شده است که به تناسب بحث، معانی اَجَل و فرق اَجَل مسمّی و اجل مُعلّق را بررسی میکنیم:
معانی اجل
برای اَجَل دو معنا ذکر شده است:
اول به معنای مدت و زمان؛ مثل اینکه گفته میشود: اَجَل فلانی پنجاه سال است؛ یعنی مدت عمر او این مقدار است. آیه شریفه ((وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَل))؛ «برای هر گروهی مهلت و زمان خاصی است.» به همین معنا است.
دوم، به معنای سرآمد مدت؛ مانند اَجل دِین؛ یعنی نقطه سرآمد و پایانی آن که باید در آن نقطه دِین و قرض پرداخت شود. در قرآن کریم آیه ((فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یسْتَقْدِمُونَ))؛ به همین معنا است؛ یعنی «وقتی مدت هر قومی به سر رسید، بدون هیچ تقدیم و تأخیری مرگ آنها فرا میرسد.»
علامه طباطبایی (رحمه الله) در «المیزان» میفرماید: «چون عادت مردم بر این است که در معاملات و معاهدات، اجل را به معنای مدت مقرر و یا سر رسید ذکر میکنند. خدای تعالی نیز در قرآن آن را به همین معنا به کار برده است و ظاهراً استعمال کلمه «اجل» در تمام شدن مدت، معنای اصلی و در سر رسید، استعمال در معنای فرعی است.»
اَجَل مسمّی و اَجَل مُعلّق
هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ؛ «او کسی است که شما را از گِل آفرید، پس مدتی مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد) و اجل حتمی نزد اوست (و او از آن آگاه است) با این همه شما تردید میکنید؟»
در این آیه شریفه هم کلمه اجل ذکر شده است و هم اجل مسمّی. بیتردید نمیتوان هر دو را به یک معنا حمل کرد و دومی را تکرار اولی دانست؛ بلکه باید بین اجل به نحو مطلق و اجل مسمّی فرق گذاشت. همانگونه که دقت در روایات نیز بیانگر همین نکته است که برای انسان دو نوع اجل وجود دارد: از یک نوع آن تعبیر به اجل حتمی، مسمّی، مطلق و یا منجّز میکنند که قابل تغییر و تبدیل نیست و از جمله احکام و قضای حتمی پروردگار است که در اُمّ الکتاب و لوح محفوظ ثبت و غیر قابل تغییر میباشد؛ و از نوع دیگر آن به اجل معلق، مشروط، غیر حتمی و یا موقوف تعبیر میکنند که این اجل قابل تغییر و تبدیل است و جای آن در کتاب محو و اثبات است. در قرآن کریم آمده است: لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ * یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ «هر زمانی نوشتهای دارد (و برای هر کاری موعدی مقرر است)، خداوند هر چه را بخواهد، محو و هر چه را بخواهد، اثبات میکند و اُمُّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد او است.»
به همین جهت میبینم که قرآن کریم کلمه «اَجَل» را به «عِنْدَهُ» مقید کرده است. وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَه؛ «اجل معین نزد خدا است.» چه اینکه نزد خدا باشد، باقی و ماندنی است.
بنابراین، از مجموع آیات در این باره استفاده میشود که انسان دو گونه اجل دارد: یکی سر رسید نهایی عمر؛ یعنی همان مدتی که آخرین توانایی بدن برای حیات است و دیگر، اجل معلّق؛ یعنی پایان یافتن عمر انسان بر اثر عوامل و موانعی در نیمه راه.
سکته، بیماری، درد، تصادف، سرطان و… نیز همگی زمینه ساز هستند که حضرت عزرائیل قبض روح کند، مثلاً وقتی آخرین توانایی بدن برای حیات پایان یابد، طبیعتاً سکته یا تصادف و… پیش میآید و همین خود زمینه مرگ و قبض روح را فراهم میکند.
باشگاه خبرنگاران
Related Images:
بازدیدها: 23