نودیها : بهمناسبت سوم اسفند، سالگرد کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و گماشتن دیکتاتور رضا پهلوی بر ایران، سلسله پرسش و پاسخهایی در این باب در سایت استاد رحیمپور ازغدی منتشر میشود. همه مفاد این گفتگو عینا مستند به اسناد وکتب منتشره داخلی و خارجی ناظر به عصر تاسیس رژیم پهلوی است.
به گزارش رجانیوز، در ادامه بخش دوم این گفتگو را میخوانید:
عنوان «پهلوی» و «رضا شاه کبیر» از کجا آمد؟
این «پهلوی» ماجرا دارد. اینها ایلیاتی و از ایل پالانی در منطقه سوادکوه بودند. در واقع، رضا پالانی بود. خود او تا وقتی انگلیسیها او را بالا آوردند، اصلا کلمه پهلوی را نشنیده و معنای آن را نمیدانست. کلمه پهلوی را از سفیر انگلیس و از آلمانیها، و هر یک به دلیلی، شنیده و این نام فامیلی، پیشنهاد آنها بوده است. سفیر آلمان در خاطراتش نوشته هرتسفلد در ایران روزی با رضا شاه، از «پهلوی» میگوید. او میپرسد: پهلوی چیست و چه معنایی دارد؟ برایش توضیح میدهند که پهلوی، زبان فارسی قدیم قبل از فارسی دری بوده و بعدها به ساکنان خراسان به همین دلیل، «پهلوی» هم اطلاق شده اما اینجا یک شباهت صوری و لفظی بهانهای شد که از پالانی به پهلوانی و به پهلوی، نقل و انتقال صورت بگیرد.
جالب است که بعدها آلمان هیتلری برای جذب رضاخان از اردوگاه انگلیس به اردوگاه آلمان، مقوله نژاد آریایی را با این رویکرد، مطرح کرد که مثلا با آلمانها از یک نژادید و متحد شوید که البته ریشه علمی و تاریخی ندارد. خود آلمانها هم در واقع، قبول نداشتند که ایرانیان هم از نژاد آریایی باشند. هیتلر ازدواج آلمانیهای خالص را با اقوام و نژادهای متعدد از جمله ایرانیان هم، ممنوع کرده بود بنابراین طرح نژاد آریایی، در یک دوره، محمل تبلیغاتی جهت نفوذ نازیها در ایران و در رقابت با انگلستان شد اما در پروژه اصلی، کار، کار انگلیسیها بود که بهویژه در سالهای پس از کودتا به بحث «آریایی و پهلوی» و … ازمنظر دیگری و در جهت «ایدئولوژیسازی» برای رژیم کودتا و اسلامستیزی و قطع رابطه مردم ایران با فرهنگ قرآنی و زبان عربی با پوشش گفتمان «ایران باستانی» دامن زدند.
مهم این بود که رضاخان پالانی، ناگهان رضاشاه پهلوی شد. در هر صورت، طرح ایران باستان و نامگذاری پهلوی، ازسوی سفارتهای غربی و مستشرقین مستعمراتی و کاملا سیاسی، طراحی شد. حتی وقتی هنگام صدور شناسنامه معلوم شد قبلا شخص دیگری این فامیل را انتخاب کرده و بهنام محمود پهلوی، ثبت شده، رضاخان دستور داد نام این شخص باید تغییر کند و محمود پهلوی، تبدیل به محمود محمود شد که ظاهرا کارمند دولت بوده و جایی خواندم بیربط با آن محمود محمود رماننویس نیست. یعنی نامهای پالانی، پهلوانی و پهلونژاد همه سیاسی و مورد حساسیت و کنترل حکومتی قرار گرفت زیرا تبدیل «پالانی» به «پهلوی»، جزئی از پروژه ایدئولوژیسازی انگلیس برای تئوریزه کردن سلطنت جدید، و لازم بود یک نسبنامه دروغین با جعل تاریخی دست و پا شود.
بالاخره لندن در جهت ایدئولوژیسازی ایران باستانی، آیا توانست اصل و نسب اصیل آریایی برای رضاخان دست و پا کند؟
میخواستند او را به ساسانی و هخامنشی بچسبانند. ایران باستان، پیشکش، حتی به ایران زمان کودتا هم وفا نکرد. یعنی درآن زمان، رضاخان اصلا ایرانی عادی هم بهحساب نمیآمد. چون والدینش اهل قفقاز و گرجستان بودند که از مدتها قبل دیگر ربطی به ایران نداشتند. بهعلاوه در شناسنامه و زندگی خانوادگی پالانی ابهامات بسیاری وجود دارد بهحدی که واقعا ریشه خانوادگیش چندان معلوم نیست، بهجز اطلاعاتی جسته گریخته مثل اینکه اولا خانوادگی از دو نسل قبل، تقریبا همه در ردههای پایین قزاقخانه تحت امر روسها بودهاند. پدر بزرگی بهنام مرادعلی داشته که خودش و همه هفت، هشت پسرش، چراغعلی و عباسعلی یا عباسقلی (که پدر رضاخان بوده) و …، همه خانوادگی در خدمت قزاقخانه قاجار بودهاند. ثانیا خودش از کودکی، تحت فشار اختلافات شدید فامیلی و خانوادگی بوده و بیریشگی چنان عذابش داده که درخاطرات شیخ الملک اورنگ میگوید رضاخان بارها میگفت من هرگز چیزی به نام محبت پدر و مادر و خانواده و فامیل در همه عمرم ندیدم.
بیپدری، اذیت فامیلی، طرد، عقده، احساس کمبود در کودکی و سپس توهین و تحقیر و امر و نهی افسران خشن روسی از نوجوانی، این آدم با اینها بزرگ شده و همین بیعاطفگیها بعد خود را در بیرحمی و خشونت او علیه مردم ایران بروز داده است. مثلا روزی صحبت از تخریب قبرستان حسنآباد میشود و میشنود که میگویند مادر اعلیحضرت آنجا دفن است و نباید خراب شود. رضاخان با عصبانیت گفته بود قبرش را خراب کنید، من کاری به قبر او ندارم.
در مورد پدرش هم ابهامات زیادی است بهخصوص که شباهت اسمی و ریشهای بین پدر اول و پدر دومش بود. یعنی مادر رضاخان در ازدواج مجددش هم با یکی دیگر از مهاجرین قفقاز ازدواج کرد که نام دقیق او هم معلوم نیست اما ظاهراً به او هم داداش بیک میگفتند و این تشابه اسمی بین شوهر اول و دوم او مشکلاتی در تاریخنگاری ایجاد کرده است.
پس اصالتا مازندرانی هم نبودند و درواقع، پدر و مادر رضاخان، هر دو عملا غیر ایرانی محسوب میشوند؟
طبق این اسناد، بله، اهل قفقاز و گرجستان بودند و به ایران مهاجرت کرده بودند ولی بهلحاظ جغرافیای سیاسی منطقه و تقسیمات کشوری، نسب پهلوی از طرف پدر و مادر، ایرانی محسوب نمیشد. در اسناد لانه جاسوسی هم درمورد پدر و مادر او و شوهر دوم مادرش و اینکه این خانواده دسته جمعی برای معاش خود، در قزاقخانه و زیردست روسها بزرگ شدهاند اظهاراتی شده است. پدرش از داداش بیگیهای قفقاز بود که حتی نام دقیقش معلوم نیست. بعضی عباسقلی گفتهاند. مشهور بود که شعر ایرج میرزا هم در تعریض به رضاشاه، ناظر به او بوده است:
داشت عباسقلی خان پسری
پسر بیادب و بیهنری
هرچه میدادند، میگفت کم است
مادرش مات که این چه شکم است؟
ذکری از برادر و خواهران تنی و ناتنی او هم بهنام دودورخانم و نبات خانم و … آمده است.
مشکلات خانوادگیش چه بود؟
خیلی درهم و برهم بودند. از پدر بزرگ رضاخان که زنان متعددی داشته و ازجمله خانمی قفقازی را صیغه کرده که هفتمین پسرش، همان عباسقلیخان یعنی پدر رضاخان شده است. سپس نوبت به پدر رضاخان رسیده که او هم زنان زیادی داشت و تضادهای فامیلی شدیدی میان اولاد اینها بوده که به عقدهها و اختلافات و درگیری و انکار نسب و امثال اینها انجامیده است.
از میان ازدواجهای پنهان و ارتباطات غیررسمی متعددی که پدر رضاخان داشته، مادر او نفر چندم بوده است؟
در اسناد لانه جاسوسی آمریکا از جمله سندی در مورد خانواده رضاخان به واشنگتن گزارش میدهد که پدر رضاخان دست کم با پنج زن بوده و از آنها سی و سه فرزند داشته و این حداقل آمار زنانی است که پدر رضاخان داشته است.
خود رضاخان هم که گفتید بهنوبه خود، علاوه بر پنج زن علنی، با زنان متعددی ارتباط داشته است. بعد هم محمدرضا که علاوهبر سه ازدواج علنیش با دهها زن رابطه داشت. خاطرات علم هم نمونههای جالبی ذکر کرده است. نسل به نسل، ظاهرا خیلی زنان را دوست داشتهاند. اما پدر رضاخان و مادر او که اهل گرجستان بود، چگونه قفقازی و گرجی در ایران بهم رسیدهاند؟
این مناطق، دیگر ربطی به ایران نداشتند اما رفت و آمدها برقرار بود. پدر رضاخان، سابقه دلالی زنان زیبای گرجی هم داشت. در مواردی دلالی زن برای حرمسرای ناصرالدین شاه کرده و از جمله یک دختر گرجی را به دربار قاجار هدیه کرده و سکه جایزه گرفته است. در خاطرات سلیمان بهبودی آمده که برای همین دختر گرجی در حرمسرای شاه، اتفاقاتی میافتد که باعث میشود کتک مفصلی هم از دربار بخورد چون باعث افتضاحاتی در حرمسرای شاه شد.
خود رضاخان، مثلا وقتی درجه سرگردی از افسران روس قزاق گرفته بود در همدان، کرمانشاه و کردستان المامور معذور بوده و در همین سالها در مناطق مختلف با زنان متعددی ارتباط داشت و بهجز فرزندان شناخته شده و مشهورش کسانی پیدا شدند که بهتدریج، قبل و پس از انقلاب، ادعای فرزندی رضاخان را کردند مثلا یکی از موارد قبل از انقلاب، جوانی ۳۵ ساله کاملاً شبیه رضاخان بود که دهانش را بستند و با تهدید، پول، یک مسکن در کرج و حقوق ماهیانه به او حق السکوت دادند. یکی از نمونههای پس از انقلاب هم خانمی به نام صدیقه بود که ادعا کرد دختر رضا خان است و نامه برای امام خمینی(ره) نوشت و مدارکی در جهت اثبات این نسبت هم ارائه کرد.
موارد متعددی بهجز چهار، پنج ازدواج علنی رضاخان، از زنان دیگری، فرزندان دیگری گمنام داشته است. راست و دروغ، حدود ۵۶ نفر قبل و پس از انقلاب به تدریج پیدا شدند و ادعا کردند که فرزند رضاخان بودند و مدارکی ارائه میدادند البته مواردی هم قابل اثبات نبود اما اجمالا معلوم بوده که رضاخان در آن سالها بیکار نبوده است.
رجانیوز
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]
Related Images:
بازدیدها: 12