مصاحبه خواندنی با مازیار بیژنی یک کاریکاتوریست باحال

اشتراک گذاری :

گروه فرهنگ – رجانیوز: طنز و کاریکاتور عرصه‌ای است که سالیان سال به‌طور مطلق در اختیار طیف شبه روشنفکری ایران قرار داشت و اگرچند جرقه کوتاه‌مدت در جبهه فرهنگی انقلاب را در نظر نگیریم، می‌توان از فقر مطلق انقلابیون در این زمینه سخن گفت. بااین‌حال و در چند سال اخیر بویژه پس از فتنه ۸۸ طیف جدیدی از نیروهای جوان وارد این عرصه شده‌اند و با مدیریت کسانی که دارای تجربه هستند، فضا را برای فعالیت‌های جدید روشن کرده‌اند. یکی از چهره‌های شناخته‌شده این جریان، مازیار بیژنی است که همه او را با کاریکاتورهای جنجالی‌اش در روزنامه کیهان می‌شناسند و این روزها هم در تدارک هفته‌نامه «بزنگاه» است. با آقای بیژنی در دفتر این هفته‌نامه و درباره جناح فرهنگی مؤمن در زمینه طنز و کاریکاتور گفت‌وگو کردیم.

رجانیوز مشروح گفت‌و‌گوی مجله رمز عبور را با مازیار بیژنی منتشر می‌کند:

رهبر انقلاب بارها از جبهه فرهنگی مؤمن سخن گفتند. تعریف جبهه فرهنگی مؤمن از نظر شما چیست؟

نمیخواهم وارد مباحث تئوریک و تعاریف شویم، چون مبانی تئوریک و بحثهای نظری در حرفهای رهبری هست و اگر کسی خواست میتواند برود ببیند. سالهاست که رهبری دارند هنر اسلامی و هنر انقلابی را تعریف میکنند و کاملاً مشخص است و دیگر لازم نیست کسی تعریف جدیدی از اینها بدهد. اگر کسی بخواهد ببیند منابعش موجودند و میتواند مراجعه کند. بحث جناح خودی و غیرخودی هم به دیدگاه تئوریک مقام معظم رهبری در هنر و اینکه در بقیه مسائل هم خودی و غیرخودی داریم برمیگردد. هنر هم بالاخره تابعی از بقیه مسائل سیاسی و اجتماعی است. رهبری کاملاً مشخص کردهاند ما به چه کسانی خودی و به چه کسانی غیرخودی میگوییم و دامنهاش هم بسیار گسترده است. اگر بخواهیم دستهای، جناحی، قبیلهای و گروهی نگاه کنیم خیلی محدود میشود. الان که دیگر خودی و غیرخودی به اندازه یک گروه کوچک که با هم کار میکنند شده است و گروههای کوچکی که با هم کار میکنند، خودشان را خودی و الباقی را غیرخودی میدانند. این تنگنظریها هم بین افرادی که در کارهای اجتماعی فعالیت میکنند و هم نوع بدترش در بین شخصیتها و مدیران سیاسی وجود دارد که تبدیل به آفت بزرگی شده است. یک گروهی نشریهای در میآورد و با تقسیمبندیهایی که دارند، همه الباقی را غیرخودی حساب میکنند. این دستهبندیها بین جناحهای خودی هم کمکم دارد زیاد میشود و این وضعیت بهقدری وخیم شده است که عدهای یک مرکز فرهنگی میزنند و حاضر نیستند با هیچ مرکز دیگری همکاری کنند. اوضاع ناجوری است.

مرزهای جناح مؤمن چیست؟ مثلاً در سینما مصداقش را داریم که برعکس این است؛ یعنی به اسم اینکه دفع نکنیم و جذب داشته باشیم، بودجههایی را در اختیار کسانی قرار میدهیم که سابقه چندان روشنی هم ندارند. کسانی که در این جناح مؤمن هستند باید چه ویژگیهایی داشته باشند و چهکاری باید کرده باشند؟

رهبری قبلاً مبانی را گفتهاند و این هم به همان برمیگردد؛ یعنی شما تا از مبانی هنر انقلابی و اسلامی تعریف نداشته باشید نمیتوانید افرادش را تقسیمبندی کنید، منتهی نمیآییم دامنهاش را تنگ بگیریم. از نظر خودم دارم میگویم. شاید بعضیها این را قبول نداشته باشند و ملاکهای سیاسی هم داشته باشند، ولی این ملاکها خیلی سیاسی نیستند، بلکه فرهنگیاند، چون اگر در کارهای فرهنگی ملاکهای سیاسی داشته باشید، مجبورید بسیاری از افراد را حذف کنید و باوجودی که از نظر هنری قابلقبول هستند، ولی میگویید از نظر سیاسی فلان اشکال را دارد، ولی اگر از نظر فرهنگی بخواهیم ملاکهای جناح مؤمن را تعریف کنیم، همان ملاکهایی است که مقام معظم رهبری برای هنر اسلامی تعریف کردهاند که هنر عدالتخواه، انسانی و ارزشی است. بهاینترتیب دامنه هنر اسلامی خیلی وسیع میشود. اغلب اینقدر وسیع فکر نمیکنیم. در این تعریف هنرمندی هم که در امریکای لاتین کار میکند، بعضی از اوقات بخشی از هنرش قابلپذیرش است. نظرم این است. حالا چقدر در عمل موفق شدهایم به این شکل عمل کنیم، نمیدانم.

ما هفتهنامه کاریکاتور «کشیده» را داشتیم و حدود ۴۰ کاریکاتوریست با ما کار میکردند که ضرورتاً همعقیده سیاسیشان با ما یکی نبود، ولی تا جایی که خط قرمزهای نظام هست، در بقیه مسائل آنها را آزاد گذاشته بودیم، چون مقتضای کار طنز این است. از دریچه کار طنز میگویم. شاید افرادی کار فرهنگی را چیز دیگری بدانند. عدهای هستند که پست گذاشتن در فیسبوک را هم کار فرهنگی میدانند. آن بحث دیگری است. داریم از جنبه کار خودمان میگوییم.

یعنی اوضاع افراد حزباللهی که در زمینه طنز و کاریکاتور کار میکنند اینطور نیست که بگوییم همه کارآمد هستند و ناچاریم از افراد دیگری هم استفاده کنیم؟

در شرایط فعلی نمیتوانیم چنین ملاکی را قرار بدهیم. الان در دهه ۶۰ نیستیم و جناحبندی حزباللهی ـ منافق نمیتوانیم بکنیم. فعلاً و با نسل جدیدی که داریم تنها کاری که میتوانیم بکنیم و از نظر من کار درستی هم هست این است که ملاکهای کلی را که در موردپذیرش نظام وجود دارد ملاک قرار دهیم، کسانی را که کلیت نظام را قبول داشته و مخالفتی نداشته باشند، بهعنوان نیروی خودی حساب کنیم، چون اگر غیرازاین حساب کنیم دیگرکسی نمیماند و مثل بعضی از روزنامهها میشود که فقط مدیرمسئولش مانده است و خدمه آبدارخانه! بقیه کمکم میروند. اگر قرار باشد اینقدر سلیقهها را شخصی و دامنهاش را کمکم تنگ کنیم، بعضی از تعاریف جواب نمیدهد. در نشریه «کشیده» که کار میکردیم، بعضی از دوستان انتقاداتی داشتند و میگفتند فلان کس و فلان کسی که دارند با شما کار میکنند حزباللهی نیستند. میگفتیم نباشند. طرف میگوید شما را قبول دارم و با شما کار میکنم. چه کارش کنیم؟ مگر میشود گزینش بگذاریم و فقط هر کسی را که حزباللهی است در نشریه بیاوریم و بقیه را راه ندهیم؟ این جور کارها بستگی به جذب آدمها دارد و باید دامنهاش گسترده باشد. دارید کار هنری میکنید؟ مگر میتوانید بگویید فقط چند نفر را قبول دارم و بقیه بروند؟ نمیشود. برای نیروسازی و ارتباط مجبورید دامنهات را بازتر بگذارید. اصولی هست که خطوط انقلاب، رهبری و نظام هستند و کسانیاند که با اینها مخالفتی ندارند یا آدم سیاسی مشکلداری نیستند. ملاک حزباللهی بودن چیست؟ دارم برای جوانان نسل فعلی میگویم. در دهه ۶۰ برای حزباللهی ملاک داشتید. الان ملاک حزباللهی بودن چیست؟ تعریفم این است که هر کسی که مخالفتی با رهبری و نظام نداشته باشد، میتوانیم او را در این دایره وارد کنیم. نمیتوانیم بگوییم حزباللهی بودن یعنی اینکه نماز جمعه بروید و نهجالبلاغه بخوانید. معنی ندارد، مخصوصاً در کارهای هنری که این جور هنرمندی کم پیدا میشود. تازه همان کمهایی هم که پیدا میشوند، خودمان دفعشان میکنیم.

شما کاریکاتور سیاسی زیاد کشیدهاید. اگر کسی از نظر سیاسی مخالف عقیدهتان باشد در کارش تأثیر نمیگذارد؟

کسی که از نظر سیاسی مخالف ما باشد اصلاً نمیآید با ما کار کند.

پس منظورتان این است که بین افراد حزباللهی سخت نگیریم.

من که گفتم ملاکهایی در ریزش اصلی نظام و انقلاب داریم که ملاکهای کلی ماست. یک وقتی کسی تابلودار سیاسی است و اصلاً خودش نمیآید با ما کار کند. من که آدم گمنامی نبودهام و خط فکری و سیاسیام مشخص بوده است. خط هنریای هم که در این چند سال ادامه دادیم معلوم است چه بوده و هیچ چیز ما غیر شفاف نبوده است؛ بنابراین کسانی که به سراغ ما میآیند یا حاضر میشوند با ما کار کنند، آدمهایی هستند که میدانند داریم چه کار میکنیم و طبعاً پذیرفتهاند. نشریه هم که واضح است خط فکریاش چیست. چپ و راست هم که نمیزنیم. واضح است داریم چه کار میکنیم و ملاکهایمان هم مشخص است. مانیفست و تعریف کلی نشریه را هم که چه هدفی داریم از شمارههای اول بهصورت واضح و شفاف گفتهایم که میخواهیم چه کار کنیم و هدفمان چیست، برای همین هم این جور مسائل پیش نمیآیند که کسی بیاید که مسائل سیاسی داشته باشد و ما بخواهیم او را بیرون بیندازیم. این جور چیزها پیش نمیآیند.

وقتی تعریف جناح فرهنگی مؤمن میشود، بعضیها به اسم جذب نیروهای دیگر از ارزشها و اصول پایین میآیند. این را که قبول ندارید؟

نشریهای که طنز است و صبغه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و این جور مسائل را دارد ـ مخصوصاً سیاسی ـ اولاً بدون موضوع سیاسی نمیشود نشریه طنز زد. سیاست هم بخشی از جامعه است و نمیفهمم حذف سیاست یعنی چه؟ بالاخره نشریه موضعی دارد. اینکه بعضیها میگویند ما با سیاست کاری نداریم، بیشتر یک جور ژست و پُز است، چون نمیشود کاری نداشته باشیم. بالاخره آنها هم میروند و در انتخابات به یکی رأی میدهند و حداقل در انتخابات با سیاست کار دارند. کلاً خارج از نظام که نیستند و در خارج که زندگی نمیکنند. به هر حال در کشورند و نشریه هم انعکاسی از مسائل سیاسی است که دارد اتفاق میافتد و ناچار هم هست موضعی داشته باشد و بیموضع که نمیتواند باشد. بعضی از کاریکاتوریستها که در روزنامهها کار میکنند به من میگفتند من کاریکاتور سیاسی کار نمیکنم و فقط کاریکاتور اقتصادی کار میکنم. اصلاً این کار شدنی نیست. مگر میشود روزنامهای کاریکاتور سیاسی نداشته باشد؟ معنی ندارد. بروید به کشورهایی که روزنامههای معتبر دارند و بگویید میخواهید کاریکاتور سیاسی را حذف کنید. به شما میخندند و میگویند مگر میشود؟ برای چه باید این کار را کرد؟ حالا یک نفر مخالف یک نظریه است، از آن روزنامه برود، ولی حذف آن معنی ندارد. آنچه که میگویید مورد خاص است که مثلاً طرف بگوید من با شما مشکل خاص سیاسی دارم، ولی موضع ما مشخص است و هر کسی هم که آمده است با ما کار کند، اگر معاند یا محارب نبوده است، مشکلی نداشته و با او کار کردهایم. فقط هم که مسائل سیاسی نیست. دامنهاش گسترده است و مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… الی ماشاءالله برای کار کردن جا دارد.

وضعیت کاریکاتور و طنز در جبهه فرهنگی انقلاب چگونه است؟ نیروهای مؤمن فرهنگی اقبال نشان میدهند و تمایل دارند به این عرصه بیایند؟

روی پیرمردها و پیشکسوتهایی هم که در جناح خودی هستند نمیشود حساب کرد و عملاً از دور خارج شدهاند و کار نمیکنند. میماند جوانترها که ۴۰ نفری که در نشریه «کشیده» با ما کار میکردند، ۹۰ درصدشان نیروهای جوانتری بودند که یا خودمان کشف کردیم یا استعداد داشتند، اما تازهکار بودند و این طرف و آن طرف کار میکردند. یک جوان ۲۱، ۲۲ ساله اهل گرگان ـ که کر و لال هم هست ـ در اینترنت سایت داشت و کاریکاتورهای چهره میکشید و اتفاقی کارهایش را دیدیم که در حد غولهای کاریکاتور دنیا میکشد و هیچ کسی تحویلش نمیگرفت. از این جور استعدادها داریم که باید پیدایشان کرد. چه کسی به او آموزش داده و کار کرده است؟ آن هم در شهرستان و نه در تهران. شاید ۱۰۰ تا کاریکاتور چهره کشیده و در سایتش گذاشته است. طنزنویسهایمان هم همینطورند و بسیاری از آنها در فیسبوک یا صفحات اجتماعی دیگر و یا در صفحات پراکنده نشریات مینوشتند و از چهرههای معروف طنزنویسی ایران نبودند، ولی اگر فضا داشته باشند و به آنها میدان بدهید، خودشان را نشان میدهند، ولی واقعاً میدان ندارند. کجا کار کنند؟ اگر در نشریات کار نکنند، بیچارهها کجا میخواهند کار کنند؟ نشریهای باید باشد که کاریکاتورهای آنها را چاپ کند.

موقع گلآقا نشریات طنز زیادی داشتیم.

نه، همان موقع هم دو سه تا بیشتر نداشتیم. آن موقع شرایط خاص خودش را داشت. الان شرایط هم عوض شده است. آن موقع اینترنت نبود و فضای خاصی بود. زمان جنگ گذشته بود و نشریهای مثل «گلآقا» در آمد. قبل از آن نشریهای نبود. یک نشریه گل کرده بود که چیز جدیدی هم نبود و تقریباً همان «توفیق» قبل از انقلاب بود و دقیقاً همان نویسندگان و کاریکاتوریستهای توفیق را آورده و آن نشریه را بازسازی کرد و آن هم تا چند سال موفق بود و بعد خود «گلآقا» تعطیلش کرد، چون به جایی رسید که ته کشید و دید دیگر نمیتواند ادامهاش بدهد و خودش تعطیلش کرد. سبکها و مدلهای جدیدی برای کار لازم است و دیگر نمیشود در سبک «گلآقا» یی ادامه داد.

در مجله «بزنگاه» نگاهی به فروش و دکه هم دارید؟

بله داریم. البته بیشتر از فروش روی بحث تبلیغات اینترنتی، تبلیغات میدانی در میان نهادها، سازمانها، افراد و شخصیتهای فرهنگی داریم کار میکنیم تا نشریه کمکم جا بیفتد، چون الان فضا مثل اوایل دهه ۷۰ فضای نشریهخوانی در جامعه نیست. نسل جوان هم که دیگر نشریهخوان نیست. ما جوان که بودیم، هر روز میدویدیم و میرفتیم دکه روزنامهفروشی که روزنامه و مجله بخریم. بخش زیادی از بینندههای ما در فضای مجازی هستند و داریم در آنجا کار میکنیم. روی دکه هم داریم سعی میکنیم تبلیغاتمان را بیشتر کنیم. مشکل ما هم کمبود تیراژ است، چون تیراژ ۵-۴ هزار تا عملاً روی دکه پیدا نمیشود. باید تیراژ خیلی باشد که روی دکه دیده شود. سیستم پخش شما هم که باید یک سیستم قدرتمند باندی و گردنکلفت باشد تا بتوانید در سراسر کشور توزیع منظم کنید.

جناح فرهنگی انقلاب توزیع واحدی ندارد؟

چرا، ولی قدرتمند نیست. ایراد و ضعف زیاد دارند. سیستم منظم و قدرتمندی که دقیق کار کند وجود ندارد، و الا نشریهای مثل «راه» به سراغ توزیع پارتیزانی نمیرفت. وقتی به این شکل کار میکند، یعنی یکسری ضعفهایی در سیستمهای اداری ما هست که باعث میشود این سیستم جواب ندهد و شما وسط این قضیه گیر میکنید، مگر اینکه نمایندگی ایجاد کنید و از طریق نمایندگیها نشریهتان را به شهرستانها برسانید. این به خاطر ضعفی است که در سیستمهای ما وجود دارد و سیستمهای اداری سازمانی ما تشکیلات درست و حسابی ندارند، مخصوصاً جناح حزباللهی که واقعاً خیلی باید منظمتر و سفتتر از این حرفها باشند. یک نمونهاش تشکیلات نیروی مقاومت است که این همه پایگاه و نیروهای بسیجی فعال دارد. در همین تهران ۳۰۰۰ پایگاه دارد. در شهرستانها هم که پایگاه متعدد دارد. چه ظرفیت عظیمی برای کار فرهنگی است؟ این ظرفیت عظیم را میشود بسیار فعال کرد ولی به خاطر برخی ضعفها یا به دلیل برخی حساسیتهایی که دارند، این کارها را انجام نمیدهند یا وسط کار رها میکنند.

منظورتان این است که پایگاههای بسیج سراسر کشور میتوانند کمک کار توزیع کالاهای فرهنگی باشند؟

بله، میتوانند. بسیج خوراک فرهنگی نمیخواهد؟ یک عده جوان را جمع کردهایم، نباید محصولات فرهنگی به دستشان برسد؟ ما همین که این محصولات را به دست نیروهای خودی برسانیم، به نظرم کار بسیار بزرگی کردهایم. یکی از ایدههایی که داشتیم این بود که هفتهنامه یا حتی روزنامه ویژه نیروهای بسیج در پایگاهها و مساجد منتشر کنیم، ولی نیرویی که باید در بسیج از ما حمایت میکرد وجود ندارد.

چرا اینطور به نظر میرسد که در حوزه طنز و کاریکاتور جناح معارض انقلاب فعالتر است؟ آیا بیشتر توجه کردهاند یا سابقه بیشتری دارند؟ آیا واقعاً قوت آنها بیشتر است؟

معارض انقلاب یعنی چه؟ یعنی اپوزیسیون خارجی؟

اپوزیسیون خارجی و بعضی از داخلیها. مثلاً یک روزنامه افراطی اصلاحطلب چهار صفحه طنز و کاریکاتور روزانه در میآورد. آیا ظرفیتش در جناح خودی هست یا نیست؟

گفتم که در روزنامه جوان که نشریه «کشیده» را در میآوریم ۴۰ تا طنزنویس و کاریکاتوریست با ما کار میکردند. خیلی از آنها کاریکاتوریستهای مطبوعاتی حرفهای هستند یا دارند حرفهای میشوند.

چرا تعطیل شد؟

برخی ضعفها.

یعنی چه؟

یعنی اولویت با چیز دیگری است.

چرا اولویت مدیریت فرهنگی به طنز و کاریکاتور داده نشده است؟ آیا این دو مقوله را اضافی و تزئینی میدانند؟

در مواردی بله، در بعضی از موارد هم به خاطر حساسیتهای سیاسی است. بعضی وقتها هم مدیر ریسکپذیر نیست و میترسد کاریکاتور برایش دردسر شود. بالاخره طنز جسارت میخواهد و وقتی نشریه طنز در میآورید، باید برایش هزینه هم بدهید، چون لبه تیزی دارد. غیر از این باشد سیبزمینی بیخاصیت است. هر انتقادی که بکنید بالاخره هزینهای دارد و مدیرمسئول نشریه باید بتواند پای آن بایستد. در مواردی هم نمیخواهند هزینه کنند و بهمحض اینکه شکایتی پیش میآید، اولین کاری که میکنند این است که صورتمسأله را پاک و نشریه را جمعش میکنند.

اگر کسی استعداد و علاقه به کاریکاتور دارد چه کار باید بکند؟

مگر چند تا نشریه و روزنامه داریم که کاریکاتوریستها بتوانند در آنها کار کنند؟ بهناچار به فضای اینترنت میروند و اگر بخواهند دیده بشوند، بیشترین مخاطب در اینترنت است.

برای درآمدزایی چه کار باید بکند؟

کاریکاتور چیزی نیست که بشود مثل گرافیک یا بهخصوص انیمیشن که الان پولساز هست روی آن حساب کرد. کاریکاتور رشتهای است که با گرافیک و هنرهای تجسمی نزدیکی دارد، ولی یک هنر انتقادی است. سازمانهایی که برای گرافیک پول خرج میکنند، برای کاریکاتور خرج نمیکنند، مگر اینکه مدیرش ذهن فوقالعاده باز یا آنقدر به هنر علاقه داشته باشد که بفهمد کاریکاتور چیست، ولی اگر فهمی از کاریکاتور نداشته باشد، به سراغ این رشتهها نمیآید، مگر کاریکاتوریستهایی که خیلی مشهور یا برند باشند که بعضی از نشریات به سراغشان بیایند. الباقی باید در همان فضای اینترنت کار کنند. راه دیگری ندارند و جای دیگری برایشان نمیماند. یک سری هم به جشنوارههای خارجی میروند که عده کمی هم از آنها ممکن است برنده شوند، ولی به هر حال آثارشان زیاد دیده نمیشود و فضای خاصی است.

میخواهید چه کار کنید که «بزنگاه» به سرنوشت «کشیده» دچار نشود؟

هر کاری که از دستمان برآید میکنیم. بیشتر از توانمان که نمیتوانیم انجام بدهیم. الان شرایطمان با نشریه کشیده فرق دارد. امتیاز کشیده دست ما نبود و دست روزنامه جوان بود، ولی الان امتیاز بزنگاه مال من است. یکی از دلایلی هم که آنطور شد این بود که نشریه دست ما نبود. مدیرمسئول روزنامه صاحبامتیاز و تصمیمگیرنده بود. ما فقط سردبیری و کارهای گرافیکیاش را انجام میدادیم. قرار هم بود مدیریت روزنامه برود و برای نشریه کشیده امتیاز بگیرد که مستقل شود، منتهی نگرفتند و به دلایلی تصمیم گرفتند تعطیلش کنند. این نشریه فعلاً دست خودمان است و تا وقتی تعطیلمان نکنند هستیم.

هفتگی در میآید؟

نه، امتیازش هفتهنامه است ولی تا به حال دوهفتهنامه در آوردهایم. دو تا شماره را هم به خاطر مشکلات مالی مجبور شدیم ماهنامه در بیاوریم. اگر از لحاظ مالی دستمان باز شود، برای در آوردن هفتهنامه هم مشکل نداریم، ولی فعلاً ماهنامه در میآوریم. نشریه هزینه سنگینی دارد که با دکه برنمیگردد و اشتراکات هم بخش کمی از هزینهها را جبران میکند. نشریاتی که در حال حاضر منتشر میشوند، تقریباً هیچ کدامشان بدون کمک و رانت نمیتوانند سر پا بمانند.

یعنی اگر بخواهیم کار فرهنگی کنیم باید صرفاً منتظر کمک یک نهاد باشیم؟

بستگی دارد به اینکه بخواهید چه کار کنید. یک وقت میخواهید در پایگاه بسیج محلهتان کار فرهنگی کنید. هزینهاش خیلی کمتر است، اما یک وقت میخواهید نشریهای برای سطح مملکت تولید کنید و ۴۰ نفر کاریکاتوریست را باید پوشش بدهید. این هزینه دارد. باید به آنها حقوق بدهید و هزینههای خود نشریه هم هست. خیلی فرق میکند.

با فروش نمیشود این را در آورد؟

اوایل نمیتوانید روی فروش حساب کنید. باید یکی دو سالی روی یک نشریه تبلیغ شود تا بتوانید روی فروش دکه آن حساب کنید. خیلی بعید است از اولش بتوانید معجزه و روی دکهاش حساب کنید. نمیشود. الان شرایطی نیست که با این همه نشریهای که در دکهها ریخته است، یک نشریه بتواند دور را از بقیه بگیرد، مخصوصاً با مشکلاتی که در توزیع نشریات هست که بسیار به هم ریخته و نامنظم است، مخصوصاً توزیع شهرستان که یک شماره میرود و دو شماره نمیرود. حتی روزنامه جوان هم همینطور بود. توزیع شهرستانی هم داشتند، ولی یک شماره میرفت، دو شماره نمیرفت. اگر منظم نباشد نمیتواند مخاطب را نگه دارد.

نمیشود از اینترنت استفاده کرد و همزمان با توزیع، از اینترنت پخش کرد؟

ما سایت بزنگاه را داریم و پیدیاف آن را هم میفروشیم.

بهتر نیست؟ چون منظم است و خود کاربر میتواند دسترسی پیدا کند. نمونههای زیادی داریم که از این طریق توانستهاند پول خوبی در بیاورند.

داریم تلاش میکنیم برای سایت تبلیغ کنیم تا دیده شود. از هر طریقی هم که میشناسیم داریم لینک میکنیم، ولی این چیزها در ایران جدید است و از بس افراد حقیقی و حقوقی نشریات و یا کاریکاتورها را مفت بردهاند که برایشان سخت است بنویسید قیمت پیدیاف اینقدر است. هم برایشان تازگی دارد، هم چون به مفتخوری عادت کردهایم، برایمان جا نمیافتد، مخصوصاً از بس سایتها و خبرگزاریها کاریکاتورها را مجانی برداشته و بردهاند زورشان میآید برای پیدیاف پول بدهند. کارهای دیگری فرهنگیمان هم همین است. به کتابفروشی میرویم و یک کتاب را ۱۰ بار بالا و پایین میکنیم و زورمان میآید یک کتاب بخریم. این ایراد خودمان است که برای کالاهای فرهنگی پول خرج نمیکنیم و همیشه دنبال راهی میگردیم که بتوانیم از این چیزها مفتی استفاده کنیم. نهادهایی هم که با ما کار میکنند بیشتر دنبال یک راه در رو هستند که تا جایی که میشود قضیه را مفت تمام کنند. خبرگزاریها و روزنامههایی که میخواهند آگهی ما را بزنند پول میخواهند، در حالی که درآمدی نداریم و دائماً داریم تلاش میکنیم نشریه تبلیغ شود. این کار با دید کاسبی پیش نمیرود.

از آن طرف جناح فرهنگی مقابل کاری کرده است که مخاطب ثابت دارد که میخواند و هزینههای نشریه هم در میآید. فکر میکنم به خاطر این است که طیف شبه روشنفکر حاضر است برای نشریه هزینه کند.

بله، این هم یک بخش قضیه است. غیرازاینکه آنها تشکیلات خوبی دارند و فکر و هزینه میکنند و بیلبورد میزنند. آنها امکانات دارند. اگر بخواهیم برای نشریهمان بیلبورد تهیه کنیم باید هزار جور بدبختی بکشیم و حالا کسی حاضر شود یا نشود به ما بیلبورد بدهد. این نوع امکانات را دارند. غیر از آن مجموعه بسیار منظمی سالهای سال است که دارد در مجموعههای مختلف آدم میسازد، نیرو دارد و از هم حمایت میکنند.

البته یک نکته را هم اشاره کنم. یکبار خدمت رهبر انقلاب بودیم در یک جلسه نیمهخصوصی که شخصیتها و مسئولین هم آمده بودند. برادر یکی از شهدای شاخص هم آمده بود و گلایه میکرد که چرا فیلم راجع به این شهید ساخته نشده است؛ در حالی که خودشان مسئول یک بنیاد فرهنگی به نام همان شهید بودند. رهبری هم گفتند هر کسی که آرزویی دارد، باید خودش هم یکقدم بردارد یا نه؟ کسی که میخواهد به قله برسد که نمیتواند در دره بخوابد و بگوید کاش به قله برسم. یکقدم باید بهطرف قله بردارد. هر فیلمی فیلمنامه خوب میخواهد. بر چه اساسی میخواهید فیلم را بسازید؟ این همه پول دور میریزند، نمیتوانستند بدهند کسی یک رمان یا فیلمنامه دراینباره بنویسد؟

منبع : رجانیوز

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 23

مرتضی - مدیر اصلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

صحبتهای رهبری در مورد پیاده روی اربعین در درس خارج فقه - ۹۴

چ دسامبر 2 , 2015
نودیها : فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در جلسه درس خارج فقه، پدیده بی‌نظیر و حرکت عظیم و پر معنای راهپیمایی اربعین حسینی علیه‌السلام را حسنه‌ای ماندگار خواندند و گفتند: ترکیب «عشق و ایمان» […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...