عملیات روانی نمرود علیه حضرت ابراهیم (علیه السلام)

اشتراک گذاری :
حضرت نوح (ع) دریافت که اگر وضعيت جامعه به آن صورت کفرآمیز ادامه پیدا کند، زمينه‌اي براي هدايت انسان، به وجود نمی‌آید و آيندگان نيز در پی پیشینیان گمراه می‌مانند. در نتیجه، از خداوند درخواست عذاب کرد تا كفر و ظلم موجود را از بين ببرد و زمينه را براي بقاي حق فراهم سازد. با وقوع طوفان همه انسان‌های گمراه نابود شدند و تنها تعداد انگشت‌شماري از افراد که متعلق به جامعه توحيدي بودند، باقی ماندند. در این حال، اكثريت روي زمين را انسان‌های موحّد و صالح تشكيل می ‌دادند.
 
مشروح کامل در ادامه
 

 

تا اينجا، تاريخ دو آغاز را براي جبهه حق، رقم زده بود. آغازي كه با هبوط آدم(ع) همراه بود و جبهه حق، تنها يك تجربه ی رويارويي با عمليات رواني دشمن شيطاني خود داشت (نزديك شدن به درخت)؛ و آغاز ديگري كه با فرود كشتي نوح(ع) مقارن بود و جبهه حق، علاوه بر فزوني افراد نسبت به هبوط، تجربه‌هاي بيشتري در رويارويي با فريب‌كاري‌ها و عمليات رواني دشمن داشت (تاریخ تحلیل دشمن‌شناسی/1383).
در مقابل دشمن نيز تجارب زيادي در اجرای فريب و عمليات رواني مؤثر به دست آورده بود. در این دوره، دشمن چنان قواي خود را در اجراي عمليات رواني متمركز و حساب شده، به دقت برنامه‌ریزی کرده بود كه جامعه و مؤمنان و نجات‌يافتگان از طوفان به جايي مي‌رسند كه از میان آنان پدرخوانده ابراهيم(ع) بت‌تراش مي‌شود. اين مسئله از قدرت شيطان و گونا‌گوني شيوه‌هاي عمليات رواني او در فريب انسان دوران ابراهيم(ع) حكايت دارد. اما سؤال اينجاست كه دشمن در اين مقطع تاريخی، چه شيوه‌هايي از عمليات رواني را به اجرا درآورد كه عده‌اي از مردم، چنان به بت‌پرستي روي آورده بودند كه براي بت‌ها، نذورات مي‌آوردند تا مبادا خشم بتان، برانگيخته شود؟ حضرت ابراهيم(ع) كه در چنين جامعه‌اي ظهور كرد، چه برخوردي با اين عمليات رواني دشمن انجام داد؟ در ادامه، به بررسي راه‌ها و شيوه‌هاي عمليات رواني نمرود به عنوان نماد جبهه باطل و دشمن بر عليه ابراهيم(ع) در مقام رهبر مؤمنان مي‌پردازيم.
 
شیوه‌های عملیات روانی نمرود:
 
الف) ايجاد ترديد و تغيير در افكار عمومي
 
از شيوه‌هايي كه دشمن در عمليات رواني براي تغيير افكار عمومي طرف مقابل به سود خود استفاده مي‌كند، ايجاد ترديد و تزلزل در باورهاي جامعه است. اعتقادات و باورهای مردم، از انطباق تصاویر ذهنی آنها با "جهاني كه مي‌شناسند" نشئت می‌گیرد. پس اگر تصاوير ديگري به آنها نشان داده شود كه گمان كنند با دنياي شناخته شده و ساخته و پرداخته شده در ذهنشان، هماهنگي بيشتري دارد، مي‌توان اعتقادات آنان را دگرگون کرد. يكي از مؤثرترين شيوه‌ها در ارائه مفاهيم جديد كه منجر به تغيير نگرش‌ها و باورهاي جامعه ‌می‌شود، ايجاد ترديد در ميان جامعه نسبت به مفاهيم پذيرفته شده پیشین است. در حقيقت از راه شبهه‌افكني و ايجاد تزلزل و شك، سعي مي‌شود اطلاعات جديدي فراروي افكار عمومي قرار داده شود تا آنان خود به خود اقدام به "تغيير باورها" كنند. حكومتي كه نمرود در رأس آن قرار داشت به شدت از اين شيوه استفاده كرد و تا آنجا موفق شد كه در رأس اين حكومت، ادعاي ربوبيت کرد.
«فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمْ الْأَعْلَى؛ من پروردگار برتر شما هستم» (نازعات/24).
نمرود براي ايجاد ترديد با هدفي كه ذكر شد، به ابراهيم(ع) گفت:
«قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنْ اللَّاعِبِينَ؛ به راستی برای ما از حق مي‌گویی یا ما را به بازی گرفته‌ای؟» (انبیاء/55).
همه آنچه از مظاهر شرك در جامعه ابراهيم(ع) به عنوان خدايان پرستيده مي‌شد، ساخته مغز متفكري بود كه توانسته بود با عمليات رواني و ايجاد ترديد، مردم را از گرد پيامبران دور كند و به گوش ندادن به اندرزهاي ابراهيم سوق دهد.
 
ب) ايجاد رعب و وحشت
 
اين شيوه از عمليات رواني با ايجاد دلهره و اضطراب عمومي به تخريب فكري و رواني مردم جامعه می‌پردازد. جامعه‌اي كه روحيه ترس بر آن غلبه يافته باشد، خبر و اطلاعات را هر قدر هم که خرافي و غيرواقعي باشد، مي‌پذيرد و از آن متأثر مي‌شود. زمانی که ارعاب و وحشت‌آفريني در جامعه‌اي رواج يابد، افراد آن جامعه در برابر هر قدرت برتري احساس ناتواني مي‌كنند، حتي در برابر قدرت‌هاي موهوم و ساختگي نيز روحيه و توان ايستادگي و مقاومت نمی‌یابند و به خود، جرئت پرسيدن را هم نمي‌دهند. در چنين جامعه‌اي خرافات به شدت رواج مي‌يابد و افراد براي بقاي خود، به هر ذلّتي كه دشمن به آنان تحميل كند، تن مي‌دهند.
نمرود با به کارگیری اين حيله رواني، به شدت مردم را از بت‌ها ترسانده بود و دستگاه تبليغي حكومت، چنين وانمود كرده بود كه اگر به پرستش بت‌ها نپردازند، بت‌ها آنان را نابود خواهند کرد. پس عموم مردم از ترس و جهل ناشي از جرئت نداشتن برای يافتن حقيقت، از خط مستقيم دور مانده، بت‌پرست شده بودند و براي بت‌ها، نذورات مي‌آوردند تا مبادا خشم بت‌ها، برانگيخته شود. مردم چنان مضطرب و وحشت‌زده بودند كه فرصت تفكر از آنان گرفته شده بود و حتي نمي‌توانستند اين واقعيت را درك كنند كه اگر بت‌ها، قدرت برتر بودند و مي‌توانستند آنان را نابود كنند، پس چرا بت‌گرها و بت‌بانان كه گماشته‌هاي حكومت نمرودي بودند، خود به بت‌ها، اعتقادي نداشتند.
اين مطلب را كه بت‌بانان، خود مي‌دانستند حق و باطل كدام است و پرستش بت‌ها، باطل و تبليغ ابراهيم، حق است، از پرسش بت‌بان از ابراهيم(ع) در‌مي‌يابيم. در آيات 57 تا 68 سورة انبياء مي‌خوانيم زماني كه ابراهيم(ع) بت‌ها را در هم شكست، بت‌بان بزرگ از او پرسيد: آيا تو بت‌ها را خراب كردي؟ از اين پرسش او معلوم مي‌شود كه او خوب مي‌دانسته كه بت‌ها، خدا نيستند و اگر خدا بودند، از خود دفاع مي‌كردند.
جالب اينجاست كه وقتي ابراهيم در پاسخ اين پرسش، مي‌گويد: از بت بزرگ بپرس، در پاسخ شنيد: آنان كه نمي‌توانند حرف بزنند! پس ابراهيم گفت: چرا چيزهايي را مي‌پرستيد كه نمي‌توانند از خود دفاع كنند و يا سخني بگويند.
«وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ؛ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ؛ قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنْ الظَّالِمِينَ؛ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ؛ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ؛ قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ؛ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنطِقُونَ؛ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمْ الظَّالِمُونَ؛ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنطِقُونَ؛ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا و َلَا يَضُرُّكُمْ؛ أُفٍّ لَكُمْ و َلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛ قَالُوا حَرِّقُوهُ و َانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنتُمْ فَاعِلِينَ؛ و سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد، قطعاً در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد؛ پس آنها را – جز بزرگ‌ترشان را- ريز ريز كرد، باشد كه ايشان به سراغ آن بروند؛ گفتند: چه كسى با خدايان ما چنين ‏[‏معامله‌اى‏]‏ كرده، كه او واقعاً از ستمكاران است؛ گفتند: شنيديم جوانى، از آنها ‏[‏به بدى‏]‏ ياد مى كرد كه به او ابراهيم گفته مى‌شود؛ گفتند: پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، باشد كه آنان شهادت دهند؛ گفتند: اى ابراهيم، آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟؛ گفت: ‏[‏نه‏]‏ بلكه آن را اين بزرگ‌ترشان كرده است، اگر سخن مي‌گويند از آنها بپرسيد؛ پس به خود آمده و ‏[‏به يكديگر‏]‏ گفتند: در حقيقت، شما ستمكاريد؛ سپس سرافكنده شدند ‏[‏و گفتند:‏]‏ قطعاً دانسته‌اى كه اينها سخن نمى‌گويند؛ گفت: آيا جز خدا چيزى را مى‌پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى‌رساند؟؛ اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى‌پرستيد. مگر نمى‌انديشيد؟؛ گفتند: اگر كارى مى‌كنيد، او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد» (انبیاء/68-57).
 
ج) تحریک احساسات
 
در عمليات رواني همواره حمله‌كننده، از روحيات و اخلاقيات و فرهنگ جامعه و گروه آماج به خوبي آگاه است. از گرايش‌ها و زمينه‌های التهاب آن جوامع و گروه‌ها با خبر است و احساسات گروه‌هاي سني و اجتماعي طرف خود را خوب درك مي‌كند. برخي احساسات، غريزي است؛ برای مثال، هركس هنگام از دست دادن نزديكان مورد احترام خود، اندوهگين مي‌شود. برخي ديگر از احساسات، اكتسابي است و افراد از ديگران تأثير مي‌پذيرند. تأثيراتي كه رفتارهاي برخي اشخاص يا گروه‌ها بر اشخاص يا گروه‌هاي ديگر مي‌گذارند، احساسات اكتسابي نام دارد. در عمليات رواني بيشتر اين دسته از احساسات مورد حمله قرار مي‌گيرد زيرا در عموم افراد يك طبقه، تأثيرات يكساني مي‌گذارد. مشاهده می‌شود در جامعه‌اي كه متعصب است و فضاي جهل‌آلود همه ‌جا را فرا گرفته، با ورود يك خبر يا شايعه، افکار عمومی به ناگاه به سوی آن جلب مي‌شود. حضرت ابراهيم(ع) نيز در جريان تبليغ خود با جامعه‌اي روبه‌رو بود كه احساسات آنان از سوي عوامل حكومتي نمرود تحريك و ملتهب شده بود.
وقتی حضرت ابراهیم(ع) در تبلیغ خود بت‌ها را فاقد قدرت معرفي مي‌کرد، دستگاه تبلیغاتی نمرود با سنجش جو رواني جامعه راه فهم را بر مردم بست. آنها نمی‌توانستند از عادت دیرینه احترام و بزرگداشت بت‌ها دست بردارند. ابراهیم(ع) فرمود سوگند به خدا، بت‌های شما را در هم خواهم شکست. شاید به دلیل اعتقاد فراوانی که افكار عمومي به قدرت بت‌ها داشتند فکر مي‌کردند ابراهیم(ع) قدرت عملی كردن اين تهديد را ندارد و غضب بت‌ها او را در هم مي‌شکند. ابراهیم بت‌ها را در هم شکست بی‌آنکه آسیبی به بت بزرگ بزند و تبر را بر گردن آن آویخت. وقتی نمرودیان بت‌ها را در هم شکسته دیدند با مشکلی بزرگ روبه‌رو شدند. مشكل اين بود كه آنان ديدند بت‌ها در هم شکسته‌اند، اما نتوانسته‌اند از خود دفاع کنند. ابراهیم(ع) که پیش از این گفته بود آن بت‌ها را در هم خواهم شکست، زمینه را برای اتهام خود فراهم ساخته بود. پس از آن مردم خواستار احضار او شدند:
«قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ؛ او را احضار کردند که تو چنین کرده‌ای گفت شاید بت بزرگ این عمل را مرتکب شده از او پرسش کنید» (انبیاء/60).
این گفته ابراهیم(ع) آنها را در چالشی بزرگ قرار داد.
«فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمْ الظَّالِمُونَ؛ به درون خویش مراجعه كردند. پس با خود مي‌گفتند شما ستمگرید» (انبیاء/64).
آنها خود را بر باطل و ابراهیم را بر حق یافتند و سخت‌گیری‌ها و سرکشی بر ابراهیم را ستمکارانه دیدند. اما در فضای تبلیغی كه نمرود و عواملش از پیش آغاز كرده بودند، مناسب ديدند به محّاجه با ابراهیم(ع) بپردازند که تو چرا از ما مي‌خواهی با بت‌ها سخن بگوییم و از او بخواهیم توضیح دهد؟ تو که مي‌دانی آنها سخن نمی‌گویند.
این اشتباه آنها زمینه را برای ابراهیم(ع) فراهم کرد تا آخرین ضربه را بر تبلیغات سهمگین آنها درباره بت‌پرستي وارد سازد. پس گفت:
«أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛ ننگ بر شما و بر آنچه غیر خدا مي‌پرستید. آیا مگر نمي‌انديشيد؟» (انبیاء/67).
نمرودیان با این روشنگری ابراهیم(ع)، در وضعیتی سخت قرار گرفتند. آنان برای رهایی از مشکل به میدان آوردن مردم در مقابله با ابراهیم(ع) به التهاب‌آفريني، تحریک احساسات و شعله‌ور ساختن آتش انتقام پرداختند.
«قَالُوا حَرِّقُوهُ و َانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنتُمْ فَاعِلِينَ؛ او را به آتش بکشید و خدایان خود را یاری کنید، اگر مي‌خواهید کاری کنید» (انبیاء/68).
چرا نمروديان از مردم خواستند تا ابراهيم(ع) را بسوزانند و همگان سوختن او را نظاره كنند؟
بزرگ داشتن بت‌پرستي و احترام به بتان، از ارزش‌های دیرینه آنها بود. اما بر اثر روشنگری‌های حضرت ابراهیم(ع) افكار عمومي نسبت به بت‌ها متزلزل شده بود و اگر اوضاع به همین ترتیب پیش می‌رفت، مردم دست از بت‌پرستی برمی‌داشتند. در مقابل نمرود با اجرای عملیات روانی و تحریک احساسات تلاش داشت تا چشم و گوش مردم را بسته نگه دارد. دستگاه عمليات رواني حكومت نمرودي با فراخوان عمومي براي تماشاي سوزاندن ابراهيم(ع) مي‌خواست مردم را به كارِ به ظاهر مقدسِ حمايت از خدايان دروغين وادارد. نمرود با آگاهی از اینکه سخنان و رفتار تبليغي ابراهيم(ع) باعث شده بود جايگاه جعلي و خرافي خدايان دروغين نزد مردم از بين برود. با گردآوردن آنها و شرکت دادنشان در کار سوزاندن ابراهيم(ع)، در نظر داشت تا باور و اندیشة بت‌پرستی را تداوم بخشد، اما از این نکته غافل بود كه اين توطئه نیز، به اراده خدا به ابزاري براي رشد مردم تبدیل خواهد شد.
در این حال، ابراهيم(ع) تنها بود و به ظاهر، كسي نمی‌توانست به او یاری برساند و وی باید آتش را به جان می‌خرید. دشمنان مجبور شده بودند "همه قواي خود" را در برابر "يك نفر" به ميدان آورند. آنها كوهي از آتش به دست بت‌پرستان ساختند، به گونه‌اي كه هیچ پرنده‌ای را تاب پرواز بر فراز آن نبود!
 
د) تهدید
 
فردي كه ابراهيم(ع) او را پدر مي‌خواند، از کارگزاران دستگاه نمرود و متصدی بت و یا بت‌تراش بود. او كه مورد اعتراض ابراهیم(ع) قرار گرفته بود در آغاز کوشید ابراهیم را از طریق عاطفی و توجه به پيشينه بت‌گري در خانواده‌اش، وارد حلقه بت‌پرستان کند یا دست‌كم مانع اقدام و تبلیغ او علیه بت شود.
«إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ و َقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ؛ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ؛ هنگامی که به پدر (و قومش) گفت: این مجسمه‌ها که شما به پرستش آن ملازم هستید چیست؟ گفتند: پدران خود را به پرستش آنها یافتیم» (انبیاء/53-52).
ابراهيم نه تنها تمايلي به خدايان دروغين نشان نداد، بلكه آنان را متوجه اين حقيقت كرد كه آنچه از مظاهر شرك در ميانشان رواج يافته، ساخته مغز متفكر و هوشيار دستگاه طاغوت است كه با استفاده از خلأ توجه و دوري آنان از پيامبران رواج یافته است و تنها منافع مادي حکومت طاغوت را تأمين می‌کند.
پدرخوانده ابراهيم(ع) وقتي از جذب يا تأثير بر او نااميد شد، به تهديد روآورد:
«قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ و َاهْجُرْنِي مَلِيًّا؛ گفت: ابراهیم آیا تو از معبودهای من بیزاری؟ اگر دست برنداری تو را سنگسار خواهم کرد و مدت زیادی از من دور شو» (مریم/46).
تجرب تهديد به قتل‌ هابيل و تهديد به كشتن از راه سنگسار نمودن نوح(ع)، اكنون پيشرفته‌تر شده، و تهديد به تبعيد و جلاي وطن نيز به آن افزوده شده بود.
 
مقابله حضرت ابراهيم(ع) با عمليات رواني نمرود
 
حضرت ابراهیم(ع) پس از تهدید یاد شده نه تنها سنگسار نشد بلکه توانست در گفت‌و‌گو با نمرود شرکت کرده، او را محکوم ساخته و بت‌ها را منهدم کند. در پی انهدام بت‌ها، دستگاه نمرود با عملیات روانی گسترده و استفاده از روش تهييج‌ و تحریک احساسات و عواطف توانست نظر افکار عمومی را به کشتن و سوزاندن ابراهیم(ع) جلب کند. با وجود این، حوادث آتی، توان نمرود و یارانش را در انجام تهدیدها روشن ساخت و حضرت ابراهیم(ع) با یاری خداوند تمام تهدیدهای آنها را خنثی کرد.
اقدام ديگر ابراهيم(ع) در خنثي‌سازي عمليات رواني دشمن، افشاگري بود. افشاگري‌هاي ابراهيم دو مخاطب داشت؛ مردم و مسئولان. او مسئولان را به پاسخ‌گويي واداشت تا مردم بيدار شوند. در آيه 258 سورة بقره تعبير «فبُهت الذي كفر، پس آن كافر مبهوت و وامانده شد» آمده است و نفرمود كافران مبهوت شدند. زيرا هنگام روشنگري‌هاي حضرت ابراهيم(ع)، مردم، مبهوت نشدند، بلكه به فكر فرو رفتند و در اين ميدان رواني، گروه فريب‌دهنده از پاسخ درماند و از بيدار شدن مردم، به خود لرزيد. از اين‌رو سخنان ابراهيم(ع) در برخورد با نمرود و حلقه حكومتي با سخنانش در جمع مردم و افكار عمومي متفاوت است. ایشان در برخورد با نمرود، ادعاي خدايي او را زير سؤال برد و پرسيد: چرا گمان مي‌كني قدرتمند هستي؟ نمرود فرافكني کرد و در مقابل پرسید چرا گمان مي‌كني قدرتمند نيستم؟ دقت در پاسخ نمرود روشن مي‌كند كه او خوب مي‌دانست قدرتي ندارد، بلكه تنها در صدد بود تا اقتدار خود را در نزد حلقة اول مديران ارشد و مشاوران حكومتي حفظ كند. ابراهيم(ع) گفت: خداي من قدرت دارد بميراند و زنده كند. نمرود دچار يك اشتباه شد و پاسخ داد: من نيز قدرت ميراندن و زنده كردن دارم. دستور داد دو زنداني را آوردند. يكي به دستور او كشته و ديگري رها شد. نمرود به خوبی مي‌دانست اين كار، ميراندن و اعطاي زندگي نيست، ولي مجبور بود برای حفظ اقتدار خود، حلقه اول حكومتش را كه در برابر استدلال‌ها و مقابله تبليغي ابراهيم(ع)، مرعوب و مجذوب شده بودند، حفظ كند. در حقيقت او توانست سرعت فهم حقايق تبليغي ابراهيم(ع) را نزد مخاطبان، ضعيف و كُند كند. اما مقابله بعدي ابراهيم(ع)، فرصت ادامه مغالطه را از او ستاند. زيرا ابراهيم(ع) گفت:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّي الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي و َأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنْ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنْ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ و َاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ آيا از ‏[‏حال‏]‏ آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود ‏[‏و بدان مى‌نازيد، و‏]‏ درباره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه ‏[‏مى‏]‏كرد، خبر نيافتى؟ آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسى است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند.» گفت: «من ‏[‏هم‏]‏ زنده مى‌كنم و ‏[‏هم‏]‏ مى‌ميرانم.» ابراهيم گفت: «خدا‏[‏ى من‏]‏ خورشيد را از خاور برمى‌آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى‌كند» (بقره/258).
ملاحظه مي‌شود كه چگونه حضرت ابراهيم(ع) تنها با افشاگري و تبليغ حقايق، حيله دشمن را نابود و عمليات رواني آن را ناکام ‌ساخت. از اين‌رو، شيوة برخورد ابراهيم(ع) با غوغاسالاري نمرودي، باعث شد خداي متعال وي را الگو و اسوة تاريخ معرفي و بيان كند:
«قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ و َالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ و َبَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ و َالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ و َمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنْ اللَّهِ مِنْ شَيٍْ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا و َإِلَيْكَ أَنَبْنَا و َإِلَيْكَ الْمَصِيرُ؛ قطعاً براى شما در ‏[‏پيروى از‏]‏ ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست: آنگاه كه به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى‌پرستيد بيزاريم. به شما كفر مي‌ورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد.» جز ‏[‏در‏]‏ سخن ابراهيم ‏[‏كه] به [‏‏نا]پدر‏‏[‏ى] خود [‏‏گفت:] «حتماً براى تو آمرزش خواهم خواست، با آنكه در برابر خدا اختيار چيزى را براى تو ندارم.» «اى پروردگار ما! بر تو اعتماد كرديم و به سوى تو بازگشتيم و فرجام به سوى توست» (ممتحنه/4).
اقدامات روشنگرانه و دعوت‌هاي ابراهيم(ع) كه خطاب به مردم بود نيز به ثمر نشست و علاوه بر گرويدن گروهي به توحيد، امكان از ميان برداشتن ابراهيم(ع) پس از جريان ورود به آتش را از نمرود گرفت، زيرا ارادة خدا بر ترفند نمروديان غلبه يافت و آتش، بدون آب يا عوامل مادي، سرد و سلامت شد و ابزار آنها از كار افتاد و نمرود نتوانست پس از اين، ابراهيم(ع) را اعدام کند. این به آن خاطر بود که افكار عمومي پذيراي اين اقدام نبود و عمليات رواني آنها ديگر كارساز نیفتاد. پس از اقدامات روشنگرانه ابراهيم(ع) و خاموش شدن آتش، همگان دچار ترديد شدند و دستگاه نمرودي نتوانست مانند گذشته، با تندي و خشونت رفتار كند. بلكه در لاك احتياط فرو رفت و رفتاری معتدل و آرام پيش گرفت. پس نمرود دستور تبعيد ابراهيم(ع) را صادر كرد (طبرسی، 1413) و ابراهيم(ع) رهسپار فلسطين شد:
«و َقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِي؛ و ‏[‏ابراهيم‏]‏ گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، زودا كه مرا راه نمايد» (صافات/99).
موفقيت ديگر حضرت ابراهيم(ع) در خنثي‌سازي حيله نمرود، از اين‌ رو بود كه داستان سالم ماندن او از آتش نمرود در همه ‌جا پخش شد و سخنان ابراهيم(ع) مورد توجه مردم قرار گرفت تا جايي كه يكي از حاكمان منطقه شام، كنيزي به نام ‌هاجر را به وي هديه داد. هاجر همسری شد که فرزندانش مسير آينده تاريخ را به سوي اهداف ابراهيم(ع) تغيير دادند.
 
نتیجه‌گیری
 
پیامبران الهی در جوامعی به رسالت مبعوث می‌شدند که کافران برای تداوم حیات خود جهل مردم را اساسی‌ترین راهبرد سیاست خود برگزیده بودند. از این رو، عرصة مجاهدة حقیقی پیامبران مبارزه با جهل و خرافه‌پرستی مردم در اعصار مختلف تاریخ بوده است. نماد کامل این جهل و نادانی، سنگ‌تراشه‌ها، بت‌ها و اصنام ساختة انسان‌های میرایی بود که به پرستش آنچه دستانشان آفریده بود، می‌پرداختند. لیکن این پرستش به بقای دستگاه ملحدی منتهی می‌شد که خود را نگهبان و مأمور حفاظت از بت‌ها معرفی می‌کرد.
در واقع، بت‌ها تأمین‌کننده منافع و عامل تحکیم پایه‌های حکومت ظالمانه کافران بود. بنابراین، روشنگری انبیاء و زدودن جهل از چهره اندیشه انسان‌ها بزرگ‌ترین خطر برای ادامه بقای آنان به شمار می‌آمد. آنان برای تضعیف و توقف نهضت انبیاء به حربه‌هایی دست می‌یازیدند که در دوران معاصر نیز زورمداران از آن روش‌ها در اشکال و انواع جدید به آن ابزار تمسک می‌جویند.
روش‌هایی همچون تطمیع، تهدید، القای یأس و ناامیدی، جوسازی و ایراد اتهام، تمسخر، ایجاد رعب و وحشت، تحریک احساسات عمومی، و… از جمله شیوه‌هایی بودند که کفار و معاندان در مقابله با پیامبران به کار می‌بستدند. در واقع، آنچه امروز از آن به عنوان روش‌های روانی و نرم برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و نهضت‌های مقاومت همچون حزب‌الله لبنان و… به کار می‌رود، ریشه‌های تاریخی در مقابله کافران اعصار پیشین با انبیاء عظام دارد. بنابراین، روش‌ها و اقدامات آن با پیامبران بزرگ اکنون نیز می‌تواند سرمشق و الگوی مسلمانان و انسان‌های آزاده باشد تا بار دیگر پیروزی حق بر باطل آنچنان که نوید و وعدة الهی است، رقم بخورد.
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

Visits: 15

islammovie

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

عکس فائزه هاشمی پس از دستگری در ماشین

ش آوریل 11 , 2015
خبرگزاری حقیقت – چند روز قبل فائزه هاشمی بدلیل حضورش در اغتشاشات و گاها رهبری آن در برخی خیابانها که فیلمهای آن در اینترنت به وفور یافت میشود دستگیر شد خانواده هاشمی نزدیک است که مورد خشم مردم شدید قرار بگیرند. برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...