عشق من مهناز فصل چهارم قسمت نهم

اشتراک گذاری :

حکومت نظامی دوباره شروع شد.مهناز روی شهناز خیلی حساس بود اصلا نمی تونست درونش قبول کنه که شهناز میخواد که زندگی ما رو خراب کنه.

بعد از یک ساعت رفتم اتاقش گفتم :”بلند شو حاضر شو بریم”

بدون اینکه چیزی بگه پنج دقیقه بعد از اتاقش بیرون اومد حاضر شد و راه افتادیم به سمت خونه ی عمو.

شهناز خیلی خوشحال بود از این که تونسته با این حرکتش من و به زور بیاره خونه ی عموش. از طرفی هم کاملا از رفتار من و مهناز معلوم بود چیزی شده. عمو هم دقیقا هر چقدر که بدی توی وجودش بود اون شب دوباره به میدان آورده بود.

اون شب تموم شد اما ماجرا ی ما ادامه داشت.

چند وقته بعد به صورت کاملا غیر منتظره ای شهناز ما رو برای شام دعوت کرد. من هم گذاشتم دقیقا موقع سفره پهن کردن خودم و رسوندم واقعا حرصم می گرفت مهناز من و به خواهرش ترجیح میده. بعد از شام موقع حرف زدن و گپ شبانه بود که شهناز تیکه انداخت :”آقا کاظم! همه جا اینجوری تشریف می برن یا ما قابل نبودیم؟”

گفتم:”این چه حرفیه کار پیش اومده بود نتونستم خدمت برسم”

اما همین جمله کافی بود که بعداز مهمونی دعوای من و مهناز شروع بشه. هر طوری سعی می کردم بیشتر به مهناز خطر خواهرش برای زندگیمون و گوشزد کنم بیشتر مشکل بزرگ می شد.

این مشکل روز به روز جدی تر می شد.

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

بازدیدها: 99

مرتضی - مدیر اصلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

عشق من مهناز فصل چهارم قسمت دهم - پایانی

س ژوئن 11 , 2019
تا جایی که یک روز مهناز می خواست با خواهرش و چند تا از دوستاش برن سفر اصفهان و من مخالفت کردم. گفتم:”راضی نیستم به این مسافرت بری” مهناز بنا کرد گریه کردن و با همون گریه گفت:”تو چرا این قدر بد بینی آخه ؟ چرا با خواهر من این […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...