داستان عشق من مهناز – فصل دوم قسمت سیزدهم

اشتراک گذاری :

سایت نودیها : رفتم طرفش و یه جورایی خودم رو سرگرم یکی از غرفه ها کردم که شاید من رو ببینه و خودش بیاد و سر حرف رو باز کنه.

یه چند ثانیه خودم رو توی اون غرفه معطل کردم. همون طور که حدث می زدم با دیدن من به سرعت سمتم اومد و سلام کرد جوری که انگار نامزدش رو دیده و شروع کرد به احوالپرسی کردن.

لحظه ای جا خوردم آخه دختر باید برای خودش شخصیت قائل باشه البته اون لحظات اون قدر محو حنانه بودم که این چیزا زود از ذهنم بیرون می رفت.

بعد از احوالپرسی حنانه گفت : “آقا کاظم من باید کم کم برم ، کاری ندارید؟”

من مونده بودم حرفم رو باهاش مطرح کنم یا نه و پیش خودم گفتم اگر از این فرصت استفاده نکنم شاید دیگه نشه.

گفتم : “ببخشید فقط یه چیزی حنانه خانوم ”

گفت : “بله”

گفتم: “می تونم شمارتون رو داشته باشم تا از این طریق با هم بیشتر آشنا بشیم”

حنانه بدون معطلی و فکر گفت:  “چرا که نه این چه حرفیه”

بعد از رد و بدل کردن شماره ها و ذخیره کردنش توی گوشیهامون خداحافظی گرمی کرد و رفت.

راستش رو بخواید خودم هم یه مقداری فکرم نسبت بهش تغییر کرد هیچ دختر با شخصیتی این کار رو نمیکنه و خودش رو اونم برای خواستگارش سبک نمیکنه. البته همون طور که گفتم این قدر بهش علاقه مند شده بودم که لحظاتی فقط این فکرها رو میکردم و بعدش دوباره بر میگشتم سر پله اول.

توی راه برگشتم به خونه به این فکر میکردم که پیامک بهش چی بدم و به این که فردا تو جلسه ای که با خانوادم دارم چی میخواد بگذره.

 

سایت نودیها

مرتضی حیدری

برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]

Related Images:

بازدیدها: 103

مرتضی - مدیر اصلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

اعمال شب و روز عید فطر

ی ژوئن 25 , 2017
نودیها:ماهی که سحرهایمان با نجوای الهی می گذشت و مشغول به خواندن دعای سحر و ابوحمزه ثمالی بودیم، ماهی که  آمار جرم های اجتماعی به پائین ترین حد خود رسیده بود و همه اقوام به یکدیگر نزدیک تر شده بودند و در موقع افطار همدیگر را دعوت و با هم […]

شاید این مطالب را دوست داشته باشی

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...